ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
نوید
محتوای دیکتاتوری پرولتاریا
چیزی جز دمکراسی توده ای نیست.
سؤال این بود
که
پرولتاریا
چیست و کیست؟
۱
پرولتاریا
را
نباید
با
توده
عوضی گرفت.
عوضی گرفتن توده با پرولتاریا
فرمی از عوام وارگی و عوامفریبی
است.
توده
همیشه
بوده است.
توده
معمار جامعه بشری بوده
است.
سوبژکت تاریخ
در
جامعه اولیه
توده
بوده است.
کمونیسم اولیه
دموکراسی توده ای
بوده است.
کمونیسم اولیه
جامعه ای
مبتنی بر توده سالاری
بوده است.
پرولتاریا
طبقه اجتماعی نوین و طراز نوینی
است.
پرولتاریا
همزاد مناسبات تولیدی سرمایه داری
است.
تشکیل و توسعه جامعه سرمایه داری،
همیشه و همه جا
با
خانه خراب سازی
طبقات اجتماعی دیگر
یعنی
با
پرولتاریزاسیون توده زحمتکش
همراه بوده است.
روند و روال پرولتاریزاسیون توده زحمتکش
توسط بورژوازی
را
می توان
در
اثر جان استاین بک
تحت عنوان «خوشه های خشم»
شاهد بود.
پس از پیروزی انقلاب بورژوایی سفید
نیز
شاهد همین روند و روال
بوده ایم.
خانه خرابی
توده های زحمتکش شهر و روستا
(دهقانان، پیشه وران، کسبه)
و
تشکیل حلبی آبادها
نشانه های بارز همین پدیده بوده اند و هستند و خواهند بود.
امیر حسین آریانپور
در
جلسات درسش
به
احتمال قوی
مخاطبین خود
را
به
همین طبقه اجتماعی طراز نوین
آگاه ساخته است.
یاد خروشانش
به
یاد
باد.
۲
محتوای دیکتاتوری پرولتاریا
چیزی جز دمکراسی توده ای نیست.
مارکس
عمری
در
جست و جوی
راه حلی برای تضادهای جامعه سرمایه داری
به
دنبال حلال و باب الحوایج و منجی موعود
بوده است
و
کشف پرولتاریا
احتمالا
لذت بخش ترین و رهایی بخش ترین کشف او
بوده است.
ما
متأسفانه
هنوز
آثار مارکس
را
نخوانده ایم.
پرولتار
برای کلاسیک های مارکسیسم
مثل باب الحوایج و مهدی موعود
برای
اهل تشیع
بوده است.
باب الحوایجی و مهدی موعودی
حقیقی و اجتماعی و حی و حاضر.
مارکس و انگلس
ضمنا
شاهد اولین انقلاب پرولتری
در
فرانسه
بوده اند
و
صحت کشف خود
را
به
چشم خود دیده اند.
۳
محتوای دیکتاتوری پرولتاریا
چیزی جز دمکراسی توده ای نیست.
تز دیکتاتوری پرولتاریا
پس از تجربه شکست انقلاب پرولتری در فرانسه
به
مثابه درسی از شکست انقلاب پرولتری
تدوین
و
تئوریزه
شده است.
هان
ای دل عبرت بین
از
دیده
(آنچه که دیده ای و تجربه کرده ای)
عبر کن
(درس عبرت بگیر)
هان.
۴
چیزی جز دمکراسی توده ای نیست.
ایکاش
از
اول
نام آن
را
منطبق با محتوای ماهوی اش،
دمکراسی توده ای
می گذاشتند
تا
راه بر هر سوء استفاده ای
را
سد کنند.
دلیل دیکتاتوری پرولتاریا، نامیدن دولت سوسیالیستی،
توسط کلاسیک های مارکسیسم
دلیلی تئوریکی
است.
دلیلی ماتریالیستی ـ تاریخی
است.
دولت
به
مثابه مقوله ای فلسفی و سوسیولوژیکی
(و نه به مثابه دولت مشد حسن و مش محمود و مش ترامپ و مش پوتین)
فرمی از دیکتاتوری
است.
فرق
هم
نمی کند
که
دولت کدام طبقه حاکمه باشد.
دولت طبقه اجتماعی برده دار و روحانی باشد
دولت طبقه اجتماعی فئودال و روحانی باشد
دولت طبقه اجتماعی سرمایه دار (بورژوازی) باشد
و
یا
دولت طبقه اجتماعی پرولتاریا باشد.
کلاسیک های مارکسیسم
اهل تعارف و کلاه برداری و عوام فریبی
نبوده اند.
اهل
کشف و تبیین و تبلیغ حقیقت
بوده اند.
دیکتاتوری پرولتاریا
یعنی
دولت پرولتاریا.
نه
کمتر
و
نه
بیشتر.
دولت بورژوایی
نیز
دیکتاتوری بورژوازی
است.
فرق هم نمی کند که در چه زر ورقی
عرضه شود.
دولت
چماق طبقه حاکمه
برای دفاع از منافع استراتژیکی طبقه حاکمه
است.
فرق هم نمی کند
که
طبقه حاکمه
اقلیت انگل و استثمارگر و ستمگر
باشد
و
یا
اکثریت مولد و زحمتکش
باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر