شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)
حکایت هفتم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۶ ـ ۲۸)
۱
لب خشک مظلوم را گو بخند
که دندان ظالم بخواهند کند.
معنی
تحت اللفظی:
مظلوم
باید بخندد.
برای
اینکه روزی دندان ظالم را خواهند کند.
سعدی
در این بیت آخر حکایت هفتم،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به
شکل دیالک تیک ظالم
و مظلوم بسط می دهد
و
به
توده (مظلوم)
مژده توخالی می دهد که از هر گونه امید رهائی تهی
است.
سعدی
توده مولد و زحمتکش
را
با
اشراف بنده دار، فئودال و دربار عوضی می گیرد
و
طرز تفکر حضرات را میان زحمتکشان
تعمیم می دهد.
سعدی
فکر می
کند
که
توده
مولد و زحمتکش
تنها
سودائی که در سر دارند،
کندن دندان این و یا آن گرگ وابسته به دربار است.
سعدی
از
توده مولد و زحمتکش جامعه و
تاریخساز
مشتی آشغال انتقامجو می سازد.
او طبق معمول،
به
فردی کردن مسائل اجتماعی
دست می زند.
بدین طریق
ظلم
به
مثابه پدیده ای فردی، سوبژکتیو، تصادفی و
غیرقانونمند
جلوه می کند
و
نسخه رهائی بخش سعدی
نیز
با
آن
مطابقت دارد.
به
نظر سعدی،
کاری که روزی توده های خلق باید بکنند،
نه
توسل به
«دست زور»،
نه
اعمال قهر انقلابی،
بلکه
اتکاء به «بازوی همت»
است.
مفهوم انتزاعی «بازوی همت» بیانگر هیچ چیز مشخصی
نیست.
سعدی
دهانش را فراخ می گشاید،
ولی حرفی قابل فهم از آن بیرون نمی آید.
در هرحال
آماج نبرد رهائی بخش توده
ها
در
«کشیدن دندان ظالم»
خلاصه می شود.
حاصل مبارزه پر تلفات توده
مولد و زحمتکش،
ظالمی بی دندان باید باشد
و
همه چیز باید همان بماند که
بوده است.
ظالم بی دندان
که
برای زحمتکشان بی همه چیز،
همه چیز نمی شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر