شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)
حکایت هشتم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۸ ـ ۲۹)
۱
بخوشید سرچشمه
های قدیم
نماند آب، جز
آب چشم یتیم
معنی تحت اللفظی:
چشمه قدیم خشکیدند
و
آبی جز اشک یتیمان باقی ماند.
این بیت شعر سعدی
فی نفسه
شاهکار به تمام معنی است.
واژه های چشمه و چشم و آب و آب چشم
شیوایی و دلنشینی خاصی بدان بخشیده است.
سعدی
بی نیاز از واژه
یعنی
به
طرز مطلقا بیواسطه
از
نهایت خشکسالی در دمشق
و
از
زجر و رنج توده
پرده برمی دارد.
در
سخندانی و دانایی سعدی
نمی توان مبالغه کرد.
حد همین است سخندایی و دانایی
را.
سعدی
در
این بیت شعر،
مثل
ماتریالیستی تمام عیار،
در
حیطه پیوند کلی اجزای هستی
پیش می رود.
همه چیز با
رشته های نامرئی به هم پیوسته اند.
فقدان حلقه ای
در زنجیر بی آغاز و بی انجام علیت،
هستی
را
دچار اختلال
می سازد:
نباریدن
باران،
نتیجه اش
خشکیدن سرچشمه های قدیم می شود
و
خشکیدن چشمه ها
به
کمبود آب و
دشواری زیست
منجر می گردد.
اگر
برتولت
برشت
هم
می بود،
جز این نمی
گفت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر