۱۳۹۹ خرداد ۵, دوشنبه

درنگی در اندرزهای احسان طبری (۱۲)

 
احسان طبری
در بارۀ شیوۀ درستِ رفتارِ مبارزان با یکدیگر
[بحثی در بابِ اِتیکِ مارکسیستی]

منبع: 
سایت نوید نو
 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور

افرادی که وارد حزبِ طبقۀ کارگر می شوند، 
کاملاً متوجه‌اند 
که 
آن حزب
 دارای جهان‌بینی، استراتژی و تاکتیک، برنامه و آئین‌نامۀ‌ معینی 
است 
ولی اکثراً چندان توجه ندارند 
که
 آن حزب 
بر اساس همان جهان‌بینی و اصول و موازین، 
شیوه‌های معیّنِ مبارزۀ درون‌حزبی، شیوه‌های معیّنِ بحث و مناظره، شیوه‌های معینِ قضاوت دربارۀ حوادث و اشخاص، شیوه‌های معینِ ادارۀ اعمال و اقوال خود 
را 
در 
پروسۀ زندگی اجتماعی 
نیز 
می طلبد 
و 
در 
این موارد 
هم 
باید توانست چنان بود 
که 
مبادی کلی و مصالحِ عامّ سازمانِ انقلابی،
 آن را مقتضی می‌گرداند.

شیوه‌های متدوال 
در
 نظامات پاتریارکال (مبتنی بر پدرسالاری)، فئودال و بورژوازی، 
ناقلینی به درونِ حزب دارد. 
 
تا زمانیکه حزب در پیوند با مردم است، 
در 
مبارزاتِ وسیعِ توده‌ای 
شرکت دارد 
و 
زندگی حزبی، 
عملاً 
تحت کنترل واقعیتِ اجتماعی و تحت نظارتِ وسیعِ مردم 
قرار می‌گیرد، 
پیدایشِ فضای ناسالم در آن دشوارتر است 
و 
ناقلینِ شیوه‌های نادرست و ناسالم، 
میدان چندانی برای عمل نمی‌یابند 
و 
حتی
 خود 
به 
سوی اصلاحِ روشِ خود 
رانده می شوند. 
 
ولی هرگاه حزب
 به دلیلی از دلایل، 
از 
تماس با واقعیت و شرکت در مبارزاتِ وسیع و نظارتِ مؤثرِ توده‌ها 
محروم گردد 
(و این دلایل میتواند متعدد باشد)،
 ناقلینِ اندیشه و روش‌های ناسالم 
میدانِ عمل می‌یابند 
و 
حتی 
موفق می شوند 
فضای آن را به حد جدّی بیالایند
 و 
روش های خود 
را 
به
 نوعی معیارِ عمل
 مبدّل گردانند و به کرسی بنشانند.

ماهیتِ همۀ انواع روش‌ها و شیوه‌های ناسالم، 
چنان‌که گفتیم، 
عبارت است 
از 
رفتار بر اساسِ ذهنی‌گری یا سوبژکتیویسم 
(یعنی مقدم شمردنِ تمایل، غرض، درک و قضاوتِ خود بر واقعیاتِ عینی) 
و 
منشِ اندیویدوآلیسم یا منشِ فردی 
(یعنی قرار دادنِ خود و منافعِ خود مقدم بر جمع و اجتماع و منافع آنها).
 
 در این شرایط اگر هم گاه، 
مفهومِ جمع این‌جا و آن‌جا وارد شود، 
آن 
جمعِ دروغین و محدودی
است 
که
 بر اساس اشتراکِ موقتِ منافع و نظرهای فردی ـ ذهنی 
پدید شده است
 و 
نه 
جمع به معنای واقعی کلمه 
(حزب، نهضت، طبقه، جامعه). 
 
شکلِ متداولِ بروز این الگوی روحی فردی ـ ذهنی 
عبارت است 
از 
موافقت‌ها و مخالفت‌ها، اتحادها و نفاق‌ها، دوستی‌ها و دشمنی‌ها 
بر 
اساس سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافع شخصی، زودگذر، غیراصولی 
و 
اجرای مبارزه برای پیش بردن نظر ِخود با روش‌های ناسالم. 
 
موافق یا متحد یا دوست،
 یعنی 
آن کسی 
که 
با 
این سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافعِ خصوصی موافق باشد 
و 
عملاً
 از آن حمایت کند. 
 
مخالف، منافق و دشمن، 
یعنی آن کسی که با این سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافعِ خصوصی 
مخالف باشد 
و 
در مقابل آن مقاومت کند. 
 
حال 
این 
سلیقه‌ها و نقشه‌ها و منافع 
آیا دارای منشأ اصولی است یا غیراصولی، نیمه‌اصولی است یا تمام‌اصولی، در مصلحتِ جمع به معنایِ صحیحِ کلمه هست یا نیست، 
دیگر مهم نیست!

البته کار به‌همین‌جا ختم نمی‌شود. 
پس از آن‌که دوستان و متحدین بر اساس چنین ملاک‌هائی و "دشمنان" و مخالفان به‌همین منوال روشن گردیدند، 
باید 
کارها و سخنانِ دوست یا متحد
 را، 
گاه
 صرف‌نظر از محتوی واقعی آن 
تأیید کرد 
و 
با 
او 
روابطِ مَحرمیّت، خاصه‌خرجی 
برقرار ساخت 
تا 
در 
موافقت
 تشویق شود 
و 
سپس 
کارها و سخنان "دشمن" یا مخالف 
را 
هم 
باز صرف‌نظر از محتوی واقعی آن 
ردّ کرد 
و 
با 
او 
روشِ بیگانه و پرهیزآمیز 
داشت. 
 
با 
متحدین 
باید 
خونسرد، مهربان و بانزاکت 
بود. 
به
 مخالفین 
باید سردی فروخت و احیاناً با خشونت و اهانت رفتار نمود
 تا
 تحتِ فشارِ عصبی 
قرار گیرند 
و 
احیاناً تسلیم شوند!

تردیدی نیست که در زندگیِ زنده، به‌ویژه در محیط‌های سابقه‌دار و پخته، کار بدین سادگی‌ها نیست.
 اولاً 
غالبِ روش های غیراصولیِ ذهنی و انفرادی، 
با 
آمیزۀ کمابیش جدّی 
از 
روش‌های اصولی (عینی ـ جمعی) همراه است
 ثانیاً 
همان روش های غیراصولی نیز گاه در کالبدِ روشِ اصولی 
عرضه می‌شود. 
 
ولی اگر با بصارت بنگریم،
 تشخیص سَره از ناسَره 
دشوار نیست. 
 
روشن است 
که 
روش‌های ذهنی ـ انفرادی 
به 
هرصورتِ تمام‌عیار یا نیمه‌عیار، آشکار یا مستوری هم که درآیند، 
به‌
هرجهت 
سمِّ خود 
را 
در
 اَنساجِ زندگی اجتماعی 
رخنه می دهند.

چنان‌که گفتیم، 
محرّک و انگیزۀ اساسی این رفتارها، 
حقیقتِ اصولی و مصلحتِ جمع نیست، 
بلکه مقاصد و اغراض و نقشه‌ها و تمایلاتِ فردی و گروهی 
است. 
 
این مقاصد و اغراض و تمایلات
 می توانند پیگیر یا ناپیگیر، دامنه‌دار یا کوتاه‌مدت، موذیانه یا ساده‌لوحانه 
باشند،
 از 
جانب شخصی نادرست یا حتی انسانی بطورِ کلی شریف، فردی مغرض یا انسانی به‌طورِ کلی صدیق 
سر بزنند، 
ولی به‌هرجهت تأثیرِ عینی آن‌ها چنین است. 
 
این‌که می‌گوئیم 
حتی
 از
 انسان‌های شریف و صدیق 
سرمی‌زند، 
از آن‌جاست 
که 
به
 شهادتِ تجربه، 
بسیاری از مبارزانی که اندیشه‌های بی‌غرض و روحیِ منزّه دارند، 
برحسبِ عادت، بدون توجه، این‌جا و آن‌جا الگوی ذهنی ـ انفرادی 
را 
در پروسۀ رفتار خود 
به کار می برند 
و
 اتفاقاً 
همین افراد هستند 
که
 اگر با توضیحِ دقیقِ این پروسۀ بغرنج و نامشهود 
روبرو شوند، 
ای چه‌بسا 
که 
بتوانند بر روتین، عاداتِ منجمدِ سالانه، واکنش های خودبه خودیِ ناسنجیده در کردار و رفتار، 
غلبه کنند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر