۱۳۹۹ خرداد ۴, یکشنبه

درنگی در اندرزهای احسان طبری (۱۱)

 
احسان طبری
در بارۀ شیوۀ درستِ رفتارِ مبارزان با یکدیگر
[بحثی در بابِ اِتیکِ مارکسیستی]

منبع: سایت نوید نو
 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور 
 
۱
یکی از مختصاتِ مثبت این توضیحات آن است
 که 
جان‌های مستعد 
را 
مشتعل می‌کند 
و
 افکارِ آماده 
را 
بسیج می‌نماید.
 
منظور طبری
از
«این توضیحات»،
توضیح شیوۀ درست رفتار
و 
موازین و ملاک های آن
است.
 
طبری
اگر 
شاعر 
می ماند،
سنگین تر می بود.
 
اگر
در
آن صورت
ادعا می کرد
که
توضیح شیوۀ درست رفتار
و 
موازین و ملاک های آن 
جان‌های مستعد 
را 
مشتعل می‌کند 
و
 افکارِ آماده 
را 
بسیج می‌نماید،
کسی جدی نمی گرفت.
 
چون
علاوه بر کریم، ادبا و شعرای کلاسیک کشور در قرون وسطی
هم
همین توضیحات اخلاقی را داده اند:
 
علما و فضلای معاصر کشور 
هم
کسب و کار شبانه روزی شان
توضیح شیوۀ درست رفتار
و 
موازین و ملاک های آن  
است:
 
۱
یاد بگیریم 
وقتی اشتباهی آزمون سر زد
عذرخواهی کنیم
و 
یاد بگیریم 
وقتی کسی از ما عذرخواهی کرده 
بهش احترام بگذاریم!

عذرخواهی نشانه ضعف نیست،
نشانه‌ی شخصیت و شعوره
 
۲
همسر حمید مصدق 
لاله خانم 
روی درب ورودی سالن خانه با خط درشت نوشته بود:
«حمید بیماری قلبی دارد! 
پس لطفاً مراعات کنید
و
بیرون از خانه سیگار بکشید.»
 
خودِ حمید مصدق
می‌آمد بیرون و سیگار می‌کشید 
و
می‌گفت:
«به احترام لاله خانم است»

لطفا از خنده خرکی روده بر نشوید
که
نشانه بی ادبی است.
 
۳
چیزهایی که پول نمی‌تواند آنها را بخرد!
یک خانواده شاد
عشق واقعی
زمان
اشتیاق و علاقه شدید
دانش
احترام
آرامش درون
است.
 
۴
انسانیت 
یعنی
به کسایی احترام بذاری که نه برات کاری کردن و نه قراره کاری کنن
و 
گر نه
 همه به آدمایی که بهشون نیاز دارن 
احترام میذارن

۵
به همه انسان‌ها احترام بذار،
حتی اونایی که لیاقتشو ندارن!
نه به عنوان
یه انعکاس از شخصیت اونا،
بلکه به عنوان یه بازتاب از شخصیت خودت

۶
از دست دادن كسى 
كه 
بهت احترام نميذاشته و قدر بودنت رو نميدونسته،
در
واقع 
یه دستاورده نه یه باخت!

۷
دلیل کارتون رو به آدم‌های مهم زندگیتون توضیح دادن،
نشونه ضعف نیست 
بلکه نشانه احترامه.

۸
به آن‌هایی که در وقت آزادشان
با تو صحبت می‌‌کنند، احترام بگذار.
ولی به آن‌هایی
 که
برای صحبت‌کردن با تو
زمان می‌‌گذارند، 
عشق بورز!

۹
آزادی 
به 
بریدن زنجیرها از دست و پا خلاصه نمی‌شود، 
آزادی 
به احترام گذاشتن به آزادی دیگران نیز نیاز دارد.

۱۰
اگر چه مردم وانمود می‌کنند که به حق احترام می‌گذارند،
 اما 
در 
برابر هیچ چیز به غیر از زور 
سر فرود نمی‌آورند

۱۱
با تمسخر از بابابزرگم پرسیدم:
«بابابزرگ اخه شما چطوری زندگی میکردین؟
نه تکنولوژی نه هواپیمایی نه ماشینی نه کامپیوتری نه موبایلی»

گفت: 
«همونطوری که شما الان زندگی میکنین!
 نه عبادتی نه نمازی نه تربیتی نه اخلاقی نه ادبی نه احترامی نه شعوری»

۱۲
 هیچ‌وقت از کسانی که به تو حسادت می‌کنند 
متنفر نشو، 
بلکه به حسادت آنها احترام بگذار.
 آن‌ها مردمی هستند که فکر می‌کنند
 تو از آنها بهتر هستی.

۱۳
حذف کردن آدم‌ها از زندگیت 
به 
این معنی 
نیست 
که
 ازشون متنفری،
معنای سادش اینکه برای خودت احترام قائلی.
هرکسی
قرار نیست
تا ابد
باهات باشه.

۲
یکی از مختصاتِ مثبت این توضیحات آن است
 که 
جان‌های مستعد 
را 
مشتعل می‌کند 
و
 افکارِ آماده 
را 
بسیج می‌نماید.

جالب تر از هر چیز
تشبثات طبری برای اثبات صحت تئوریکی خرافه خویش است:
به
قول مارکس: 
"اندیشه وقتی در میانِ توده رخنه کرد، خود به قدرتِ مادّی مبدّل می‌گردد". 

طبری
سخن مارکس مرحوم
را
هم
تحریف می کند
تا
صحت خرافه خود
را
اثبات کند.
 ویرایش:
 «تئوری
به
محض نفوذ در روح توده،
به
قدرت مادی مبدل می شود.»
 
۳
تأثیر دیگرِ آن (توضیح شیوۀ درست رفتار و  موازین و ملاک های آن) این است 
که 
وقتی آدمی 
بر زیر و بمِ مطلبی 
آگاه بود، 
اگر 
بخواهد، 
بهتر می‌تواند آن را در اختیار خویش درآورد.
 
زیرا می‌گویند: 
"اختیار، جبرِ شناخته شده است."
 
 طبری
معرکه
است:
تمیز عوام وارگی طبری از عوامفریبی اش،
مشکل است:
با
توضیح شیوۀ درست رفتار و  موازین و ملاک های آن
چه چیزی
 را
«بهتر می‌توان در اختیار خویش درآورد؟»
 
۴ 
زیرا می‌گویند: 
"اختیار، جبرِ شناخته شده است."
 
طبری
معنی مفهوم فلسفی اختیار
را
نمی داند.
 
بی کم ترین تردید 
عبدالکریم کلاش و تمساح یزدی
می دانند.

اختیار یعنی آزادی.
ما
با
دیالک تیک جبر و اختیار 
با
دیالک تیک ضرورت و آزادی
سر و کار داریم
و
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن جبر (ضرورت) است.

آزادی آدمی
به
میزان شناخت او از جبر (ضرورت)
است
و
جبر 
(ضرورت)
به
قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر چیز مورد نظر
اطلاق می شود.

مارکس اهل طنز بوده است
و
منظورش از این سخن،
استحاله جبر به مدد شناخت به ضد دیالک تیکی خود، یعنی به اختیار
بوده است.

مثال:
پل روستایی
فقط 
می تواند بسته به کیفیت خود مورد استفاده قرار گیرد.
 
مثلا
فقط می تواند توان تحمل تراکتوری را داشته باشد.
(جبر، ضرورت)
 
این حقیقت امر
را
هم
تابلوی معینی نشان هر رهگذر می دهد.
 
وقوف به این حقیقت امر
(شناخت جبر مربوط به پل)
میزان اختیار و یا آزادی آدمی
را
تعیین می کند.

یعنی
آزادی آدمی
به
اندازه وقوف او به جبر مربوطه است.

یعنی
جبر
به
مدد شناخت
به
اختیار
تبدیل می شود.

اگر کسی
جبر عینی
را
نشناسد
و
یا
بدان بی اعتنا باشد،
مثلا
از
پل روستا
با
تانک و توپ و مخلفات
بگذرد،
سلب اختیار می شود،
یعنی
خر
می شود.
 
هم
پل روستا
را
خراب می کند
و
هم
با
تانک و توپ و مخلفاتش
به
قهقرای دره
سقوط می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر