۱۳۹۹ اردیبهشت ۲, سه‌شنبه

روشنگری در دیار آتش ها (۷)

 
میرزا علی معجز  
 (۱۲۵۲ ـ ۱۳۱۳)
(۱۸۷۳ ـ ۱۹۳۴)
 
تحلیلی
از
 میمحا نجار

  بیلمه دیم
ادامه
 

جرم نهم
 
بدیدن، روزنامه در کفم، جعفر به جوش آمد، پریشان شد
پس آنگه مثل بمبی منفجر گردید.
دهانش را اگر من دود کش خواندم، 
غلط کردم.

• روزنامه هم وسیله اشاعه شعور است و هم نشانه عصر جدید.

• در سراسر دیوان معجز به کرات، به واژه روزنامه برمی خوریم.

• آموزش مدرن برای معجز امری اجتناب ناپذیر است.

• حفظ کردن طوطی وار قرآن و غیره باید جای خود را به آموزش مدرن بدهد و شیوه تولید مدرن باید جای شیوه های تولیدی عهد عتیق بنده داری و فئودالی را بگیرد.

• ما به جای خود این درک ماتریالیستی ـ تاریخی خود پوی شاعر روشنگری را مورد بحث قرار خواهیم داد.

• مبارزه برای گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن آغاز شده است و معجز رسول و چاوش رزمنده و پیگیر این امر است:
• می زند و می خورد.

• مبارزه قبل از شروع در خیابان و کوچه و بازار در کله انسان ها شروع می شود.

• مبارزه عملی و نظری یکدیگر را مشروط و الزامی می سازند:
• دیالک تیک مبارزه طبقاتی، دیالک تیک مبارزه مادی و فکریی، دیالک تیک مبارزه تن به تن و مبارزه ایدئولوژیکی.

جرم دهم
 
  اگر ـ گاهی ـ زیارت رفتن مشدی غلط دانستم و گفتم
  که خرج آن سفر را صرف کن از بهر بی چیزان

  گناهش پای من ـ گفتم اگر ـ آن را
 عطا کن بهر عریانان و محتاجان، 
غلط کردم.

• جرم دهم شاعر روشنگری، جرمی از سر تا پا هومانیستی است.
• او مشدی را از رفتن به مشهد منع می کند و می خواهد که هزینه سفر در اختیار بی چیزان، برهنه ها و محتاج ها قرار گیرد.

• همبودی که فاقد همبستگی باشد، دیر و یا زود فرو می پاشد.

• جامعه در فلسفه اجتماعی معجز، جنگل نیست که هر کس فقط به فکر خود باشد.

• معجز ـ بر خلاف سعدی و امثالهم ـ مبلغ احسان و انفاق و غیره نیست.

• معجز سوسیالیستی سرسخت است، چند و چونش را باید ضمن بررسی اشعار او کشف کنیم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر