۱۳۹۸ اسفند ۲۸, چهارشنبه

چشم ها را باید شست، مارکسیستی باید دید. (۲۲)


تأملی
از
مسعود بهبودی
 
چرا کمونيسم به پيکار عليه صهيونيسم برنخاست؟ 
دکتر پرویز پیرزاد   
 
دکتر پرویز پیرزاد و دار و دسته اش
سایتی برای اشاعه آنتی سیمیتیسم و آنتی کمونیسم
تحت عنوان «اندیشکده مطالعات یهود» 
به راه انداخته است
که
زباله های فاشیستی، فوندامنتالیستی، میلیتاریستی از آن تغذیه آنتی سیمیتیستی  ـ آنتی کمونیستی می کنند.
 
ما
یکی از لاطائلات این عوامفریبان را مورد تأمل و تحلیل قرار می دهیم.
 
۱
 
چرا کمونيسم به پيکار عليه صهيونيسم برنخاست؟
 
این عنوان «تحلیل» عامیانه و عوامفریابنه دکتر پرویز پیرزاد 
است.
 
از همین عنوان «تحلیل» او
بی شعوری و بی سوادی او
آشکار می گردد.
 
حریف
خیال می کند
 که 
کمونیسم،
سوبژکت 
(فاعل، انسان)
است.
 
به
همین دلیل 
از
کمونیسم
انتظار پیکار بر ضد چیزی
را
دارد.
 
کمونیسم
اولا
یکی از فرماسیون های اقتصادی جامعه بشری 
است.

کمونیسم
بسان فئودالیسم و یا کاپیتالیسم.
است.

کمونیسم
ثانیا
حتی 
 ۷۰ سال پس از انقلاب سوسیالیستی اکتبر
تشکیل نشده بود
تا
بر ضد چیزی پیکار کند.

۲
تربیت یهودی رهبران سوسیالیسم

از این زیرتیتر حریف بی شعور
اولا
معلوم می شود
که
او
تفاوت سوسیالیسم با کمونیسم
را
نمی داند.
 
ثانیا
تصورات و توهمات عامیانه او
آشکار می گردد.
 
او
خیال می کند
که
انجمن توطئه گری
وجود دارد
که
به
تربیت رهبران سوسیالیسم
می پردازد.
 
حریف
احتمالا
قیاس به نفس 
می کند.
 
چون
خودش
را
طبقه حاکمه کثافت تربیت کرده و فوت و فن جعل و تحریف حقایق مبرهن را یادش داده،
خیال می کند
که
رهبران سوسیالیسم
هم
توسط محفل مشکوکی تربیت شده اند.
 
۳
 
تئودور هرتسل
(۱۸۶۰ ـ ۱۹۰۴)
نویسنده،
روزنامه نگار
و
 بنیانگذار صهیونیسم سیاسی مدرن
سال ۱۸۸۲
  زمانی که یهودیان اروپا دور هم جمع شدند تا برای جبران پراکندگی خویش 
چاره‌ای بیندیشند، 
تئودور هرتسل 
صهیونیست معروف
 در
 کتاب خود تشکیل آژانس یهود
 را
 پیشنهاد کرد، 
اروپای قرن نوزدهم شاهد فرمانروایی سوسیالیسم بر جوامع خود بود. 
 
اولا
تئودور هرتسل
در
سال ۱۸۸۲
جوان ۲۲ ساله ای بوده است
و
نه
صهیونیست معروف.
 
ضمنا
صهیونیست بودن
فخرانگیز است و نه شرم انگیز.
 
فاشیست و فوندامنتالیست و میلیتاریست بودن
شرم انگیز
است.
 
ثانیا 
در
سال ۱۸۸۲
در
بهترین حالت
جنبش کارگری
تحت جریانات فکری ضد و نقیض
تازه
پا می گرفت.

ادعای حریف مبتنی بر اینکه
اروپای قرن نوزدهم شاهد فرمانروایی سوسیالیسم بر جوامع خود بود
نشانه بی سوادی و بی خبری و خریت مطلق او ست.
 
۴

نیکلای گاوریلوویچ چرنیشفسکی 
(۱۸۲۸ –۱۸۸۹)
 اقتصاددان، تاریخدان، فیلسوف، منتقد ادبی، نویسنده، منتقد هنری
 و از متفکران پیشرو و انقلابی سده ۱۹ میلادی در روسیه بود.
چرنیشفسکی به خاطر عقاید انقلابی و ضدتزاری،
 ۲۱ سال در زندان بود.
 رمان فلسفی چه باید کرد؟ (چرنیشفسکی) از آثار اوست. 
افرادی همچون ولادیمیر لنین و اما گلدمن متأثر از او بودند.
 کارل مارکس که متأثر از اندیشهٔ وی بود، دربارهٔ چرنیشفسکی با طعن می‌گفت
 «چرنیشفسکی را به «پاداش» آثار علمی گرانبها و ارجمندش زندانی و تبعید کرده‌اند!»
 
هنوز بسیاری از رهبران طراز اول مکتب سوسیالیسم علمی 
همچون کارل مارکس، فردریک انگلس، لویی بلان، نیکولای چرنی شفسکی، ژان ژوراس و…
 در قید حیات بودند، 
ولی هیچ‌کدام از آن‌ها علیرغم شعارهایشان در دفاع از حقوق ملل و مخالفت با اشاعه ملی‌گرایی، 
علیه شعار ملی یهود سخن نگفتند تا نسبت به روند روبه رشد راسیسم صهیونیستی به اتخاذ مواضع بپردازند. 
 
اولا
چرنیشفسکی
از
رهبران طراز اول مکتب کذایی سوسیالیسم نبوده است.
احتمالا
از
سوسیالیست های اوتوپیکی
و
یا
دموکرات های انقلابی روس
بوده است.
 
 
لویی بلان
(۱۸۱۱ ـ ۱۸۸۲)
سوسیالیست و روزنامه نگار فرانسوی. 
  
ثانیا
لویی بلان
نیز
از رهبران طراز اول مکتب سوسیالیسم علمی 
 نبوده است.
 
ثالثا
شعار مارکس و انگلس
کارگران جهان متحد شوید
بود
و
نه
  در 
دفاع از حقوق ملل و مخالفت با اشاعه ملی‌گرایی 
 
هدف و آماج کلاسیک های مارکسیسم
تسخیر قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر
 بوده است.
انقلاب سوسیالیستی 
همزمان
 در
 کل جهان کاپیتالیستی
بوده است.
 
کلاسیک های مارکسیسم
در
مقابل ناسیونالیسم بورژوایی،
انترناسیونالیسم پرولتری
را
برجسته کرده اند:
طبقه کارگر 
از
دید کلاسیک های مراکسیسم
در
 آن واحد
هم
در
میدان ملی مبارزه طبقاتی 
می رزمد
و
هم
در
میدان بین المللی مبارزه طبقاتی.
 
یعنی
دیالک تیکی از ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم
در بین بوده و است و خواهد بود.
 
۵
ولی هیچ‌کدام از آن‌ها علیرغم شعارهایشان در دفاع از حقوق ملل و مخالفت با اشاعه ملی‌گرایی، 
علیه شعار ملی یهود سخن نگفتند تا نسبت به روند روبه رشد راسیسم صهیونیستی به اتخاذ مواضع بپردازند. 
 
هرتسل
خلق یهود
را
برای خاتمه بخشیدن به بیداد هزاران ساله
متحد می کند.
 
مارکسیسم
مدافع هر فرمی از مبارزه بر ضد بیداد است.
 
چرا باید بر ضد خلق سمدیده یهود
موضع گیرد؟
 
راسیسم صهیونیستی
دیگر چه مزخرفی است؟
 
کسب شعور ملی
توسط خلق ستمدیده یهود و هر خلق زحمتکش دیگر
گامی به پیش
است
و
باید از آن گام حمایت کرد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر