شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)
حکایت هفتم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان
سعدی»، ص ۲۶ ـ ۲۸)
۱
بزرگان نهادند سر بر درش
که در می نیامد به درها سرش
تمنا کند عارف پاکباز
به
دریوزه
از
خویشتن
ترک آز
معنی تحت اللفظی:
اعضای طبقه حاکمه
به
سر بر درش می نهادند.
برای اینکه او در درها سرافکنده بود.
عارف بی همه چیز
(همه چیز باخته)
از
طریق گدایی
ترک حرص و آز می کند
سعدی
در
بیت اول این شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به
شکل دیالک تیک بزرگان و عابد
بسط می دهد
و
به
دلیل دریوزگی
عابد
دیالک
تیک فوق الذکر را وارونه می سازد.
۲
تمنا کند عارف پاکباز
به
دریوزه
از
خویشتن
ترک آز
سعدی
در
این بیت شعر،
دیالک تیک ریاضت و لذت
را
به
شکل دیالک تیک گدایی
و ترک آز بسط می دهد
و
علت دریوزگی عابد
را
آزستیزی او
می داند.
بدین طریق
دریوزگی دریوزگان
توجیه اخلاقی
می شود:
گدایی
به
مثابه ترفندی برای ترک حرص و آز
قلمداد می شود.
۳
چو هر ساعتش نفس گوید:
«بده»
به خواری بگرداندش ده به ده
معنی تحت اللفظی:
نفس
هر لحظه از او چیزی می خواهد
و
او
برای اطاعت از خواهش نفش به گدایی در دهات می
رود.
این سه بیت از شعر سعدی
سرشته به ایده ئولوژی غلیظ و بغرنج فئودالی
است.
در
ادامه تحلیل
مسئله روشن تر خواهد شد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر