لطایف
الملل
برگردان
شین
میم شین
۳۳
دو
نفر راجع به مسئله فلسفی مهمی با هم بحث می کردند.
تا
اینکه یکی از آندو عصبانی شد
و
گفت:
«تو
که خیلی با هوشی،
حتما
می دانی
که
چرا
نان کره مال همیشه روی طرف غلطش (طرف بی کره اش) زمین می افتد؟»
حریف
گفت:
«بگذار،
امتحان کنیم.»
بعد روی
نان، کره مالید و انداخت زمین.
دیگری
گفت:
«دیدی؟
نان
کره مال همیشه روی طرف غلطش (روی طرف بی کره اش) زمین می افتد.»
حریف
داد زد:
«نگاه
کن.
برای
خودت تئوری خوبی ساخته ای.»
دیگری
نان کره مال را که روی طرف کره دارش افتاده بود، برداشت
کره
را
کند
و
گفت:
«خیال
کردی که من خرم؟
کره
را روی طرف غلط نان می مالی و زمین می اندازی.»
۳۴
خر
سواری به مردی برخورد که سوار بر اسب تازی زیبایی در راه بود.
خرسوار
از
خر
پیاده
شد.
تعظیم
کرد و گفت:
«دلتان
نمی خواهد که اسب تان را با خر من عوض کنید؟»
اسب
سوار خندید
و
گفت:
«مگر
خری؟»
خرسوار
گفت:
«نه.»
اسب
سوار گفت:
«ولی
من فکر کردم که ممکن است که خر باشی.»
۳۵
سال
های سال
یوهان
نوکر
سرهنگ
آخر
هر ماه
در
هزینه
ماهانه ای که به سرهنگ گزارش می داد،
می
نوشت:
«الف.
میم. ۵۰ تومان»
سرهنگ
روزی
پرسید:
«یوهان.
این
مبلغ ثابت ماهانه الف میم ۵۰ تومان چیه؟»
یوهان
جواب داد:
«جناب
سرهنگ.
الف
میم ۵۰ تومان یعنی اگر ممکن است، ۵۰ تومان.»
۳۶
خیاط
در صدد بریدن پارچه بود.
ولی
پارچه
را
مرتب
پشت و رو می کرد
و
نمی
توانست، تصمیم بگیرد.
شاگردش
پرسید:
«مشکل
چیه، استاد؟»
خیاط
گفت:
«مشکل
این است که وقتی سهم خودم را از پارچه می برم، برای مشتری کمتر می ماند
و
وقتی
به اندازه کافی برای مشتری می برم،
برای
خودم کمتر می ماند.»
۳۷
میزبان
چوس خوری
همیشه
لیوان میهمانان
را
تا
نصفه از نوشابه پر می کرد.
یکی
از روزها
سر
سفره
یکی
از میهمانان
اره
خواست.
میزبان
حیرت زده پرسید:
«سر
سفره اره به چه دردت می خورد؟»
میهمان
به
لیوان
نیمه پرش اشاره کرد
و
گفت:
«می
خواهم قسمت بالایی لیوان را که در هر صورت لازم ندارم،
اره
کنم.»
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر