۱۳۹۸ اسفند ۱۵, پنجشنبه

هگلیانیسم (۲)


پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
 شین میم شین
 بخش دوم

۱
·      هگلیانیسم ـ به معنی محدود کلمه ـ عبارت است از توسعه و کاربست فلسفه هگل از سوی به اصطلاح مکتب هگل که به لحاظ زمانی از زمان درگذشت هگل (۱۸۳۱) تا حدودا انقلاب (۱۸۴۸ ـ ۱۸۴۹) ادامه می یابد.

۲
·      هگلیانیسم به دو دسته زیر طبقه بندی می شود که هر کدام نقطه نظرهای کاملا متضادی را نمایندگی می کند:

الف
·      هگلیانیست های جوان

ب
·      هگلیانیست های پیر 

۳

·      به قول کلاسیک های مارکسیسم، «تمامت آموزش هگل میدان وسیعی برای عرض اندام نگرش های حزبی ـ عملی مختلفی عرضه می کند و در آلمان تئوریکی آن زمان ـ قبل از همه ـ عملا دو چیز مطرح بوده است:

الف
·      مذهب

ب
·      سیاست.

۴
·      هر کس که بسان هگلیانیست های پیر، سیستم هگل را عمدتا در نظر می گرفت، می توانست در هر دو عرصه (مذهب و سیاست) محافظه کار (کنسرواتیو)  باشد.

۵
·      هرکس که بسان هگلیانیست های جوان، متد دیالک تیکی هگل را عمدتا در نظر می گرفت، می توانست به لحاظ مذهبی و سیاسی به سرسخت ترین اوپوزیسیون تعلق داشته باشد.

۶
·      در اواخر سال های ۳۰ قرن نوزدهم، مکتب هگل هر چه بیشتر دچار انشعاب شد.

۷
·      جناح چپ هگلیانیسم (هگلیانیست های به اصطلاح جوان) در مبارزه با ارتودوکس های پیه ته ئیستی و مرتجعین فئودالی از احتیاط فلسفی مؤدبانه خود در قبال مسائل سوزان روز قطعه به قطعه صرفنظر می کنند.
·       نظرات آنها تا آن زمان از طرف دولت هم تحمل می شد و هم حتی حمایت.

·      (پیه ته ئیسم به جنبش پروتستانی اطلاق می شود که در قرن ۱۷ ـ ۱۸ با ایمان ژرف و همنوعدوستی کوشا می کوشد تا بر ارتودوکسی غلبه کند. مترجم)


۸
·      مبارزه ـ همچنان ـ با وسایل فلسفی صورت می گیرد، ولی دیگر نه بر سر آماج های انتزاعی فلسفی.

۹
·      اکنون مبارزه بر سر امحای مذهب به میراث مانده و دولت موجود صورت می گیرد.

۱۰
·      اگر هم در سالنامه ها هدف نهائی عملی عمدتا در لفافه فلسفی نمودار می گردد، اما مکتب هگلیانیسم جوان در روزنامه راینی از سال ۱۸۴۲ به بعد، چهره خود را به مثابه فلسفه بورژوازی پیشرو و رادیکال مستقیما آشکار می سازد و سرپوش فلسفی تنها به عنوان ترفندی برای مصون ماندن از سانسور به کار گرفته می شود.»
·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۱، ص ۲۷۰)

۱۱
·      هگلیانیست های پیر و جوان را هگلیانیست های راست و چپ نیز می نامند.

۱۲

داوید فریدریش اشتراوس
(۱۸۰۸ ـ ۱۸۷۴)
مؤلف «زندگی مسیح»

·      این تقسیم بندی را برای اولین بار داوید فریدریش اشتراوس (۱۸۳۷) به تقلید از تمایز موجود در پارلمان فرانسه به کار می برد و میشله در اثر خود تحت عنوان «تاریخ آخرین سیستم های فلسفی در آلمان» (۱۸۳۸) مورد استفاده قرار می دهد.


کارل لودویگ میشله
(۱۸۰۱ ـ ۱۸۹۳)
فیلسوف آلمانی

۱۳
·      این عنوان بر بنیان تمایزات فلسفی ـ مذهبی (مسیحیت شناسی در پیوند با فلسفه مذهب و فلسفه تاریخ هگل) شروع می شود و در ابعاد سیاسی نفوذ می کند.

۱۴
·      هگلیانیست های جوان تلاش اصلی هگل را در گشتاور تغییر می بینند که هگل به کمک دیالک تیک خود اثبات می کند و برای کاربست عملی بالفعل، فرضیه بندی می کند.
·      (البته خود بدان جامه عمل نمی پوشاند.)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر