لطایف
الملل
برگردان
شین
میم شین
۴۳
زنی
ژاپنی
وضع
حمل دشواری داشت و درد می کشید.
همسرش
که
تاب
تحمل درد زن را نداشت،
لخت
شد،
خود
را
به
سر چاه آب رساند.
دلو
پر از اب
را
بر سر
خود خالی کرد
و
فریاد
زد:
«وضع
حمل همسرم را تسهیل کن.
من هم
برای معبدت در مجلل بزرگی می خرم.»
زن دردمندش
شنید
و
داد
زد:
«بس
کن.
لامصب.
اگر
وضع حمل من راحت شود،
ما
حتی
قادر
به تهیه دری مسی برای معبد خدا نیستیم.
چه
رسد به تهیه در مجللی.»
همسر
زن داد زد:
«تا
من خدا گول می زنم،
تو به
عوض حرف زدن، وضع حمل کن.»
۴۴
پیرمرد
خسیسی در حال نزع بود.
به
قوم و
خویش خویش
که
حاضر
بودند،
گفت:
«برای
من خود را به لحاظ مالی به زحمت نیندازید.
در
گرگ و میش صبح
جنازه
ام را یواشکی به قبرستان ببرید و چال کنید.»
قوم و
خویش
گفتند:
«مال
دنیا مهم نیست.
ما
بسان
دیگران
تو
را
کفن و
دفن می کنیم.»
پیر
مرد
با
خشم و
غضب
برخاست
و روی تخت نشست
و
گفت:
«اگر
چنین است، من اصلا نمی خواهم بمیرم.»
۴۵
دو تن
از یهودیان گتو در گالیسیا کنار هم نشسته بودند.
یکی
از آندو پرسید:
«به
چه می اندیشی؟»
دیگری
جواب داد:
«در
فکر اینم که افکار از درون به برون می آیند و یا از برون به درون می روند؟
نظر
تو چیه؟»
یهودی
دیگر گفت:
«عروس
من سکینه
میگه:
«آره.»
۴۶
دو
تاجر در دمشق به نزد قاضی رفتند.
تاجر طلبکار
گفت:
«من
از این آقا ۵۰۰ دینارطلبکارم و نمی دهد.»
تاجر
بدهکار گفت:
«دوره
بدی است.»
تاجر طلبکار
داد زد:
«۴
ماه است که همین حرف را می زنی.»
تاجر
بدهکار گفت:
«مگر
حرف مرد نباید یکی باشد؟
می
خواهی حرف دیگری بزنم؟»
۴۷
در
گوشه قهوه خانه ای دو دهاتی با هم صحبت می کردند.
دهاتی
اول پرسید:
«ماه
مهم است و یا خورشید؟»
دهاتی
دوم گفت:
«شکی
نیست که ماه مهمتر از خورشید است.
برای
اینکه ماه شباهنگام
یعنی
وقتی که هوا تاریک است،
می
تابد.
به
همین
دلیل
ماه
مفیدتر از خورشید است.
خورشید
فقط
در روز می تابد
که
هوا در هر صورت روشن است.»
۴۸
ولتر
در
حال نزع بود
که
کشیشی
سر رسید
و
گفت:
«توبه
کن
از
گناهانی
که مرتکب شده ای
از
بی
اعتنایی به طرز سنتی زندگی
از
آزاد
اندیشی
از
اعتیاد
به انتقاد.»
ولتر
به
نیت
امتناع از توبه
سر
تکان داد
و
گفت:
«خدا
خودش عفو خواهد کرد.
حرفه
اصلی خدا هم همین است و بس.»
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر