۱۳۹۸ بهمن ۱۳, یکشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۴۴)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
منظور از عصر و یا دوران چیست؟

شما نوشته اید:
طیفی که از اساس و به اشتباه معتقد به پایان عصر امپریالیسم هستند.

۱
شما باید تعریفی از مفهوم فلسفی عصر
(یکی از مفاهیم مهم ماتریالیسم تاریخی)
داشته باشید
که چنین ادعایی بکنید.

۲
ما این مفاهیم را ترجمه و منتشر کرده ایم.

۳
شما که به زبان های دیگر هم آشنایی دارید
در هر دایرة المعارف فلسفی مارکسیستی می توانید بخوانید.

۴
عصر را ما به دوران ترجمه کرده ایم.
واژه آلمانی اش = Epoche

دوران

• دوران عبارت است از یک مقطع تاریخی معین در تاریخ جامعه بشری.
• دوران مشخص کننده مقطعی از روند توسعه تاریخی است، که تا رسیدن بدان، گذشته مغلوب می گردد و آینده قوام می یابد.
• دوران تعیین کننده خطوط اصلی زمان حال تاریخی در رابطه با گذشته و آینده است.
• دوران ـ علاوه بر این ـ تعیین کننده نیروی اجتماعی اصلی پیشرفت اجتماعی در شرایط تاریخی مشخص است.

• لنین می گوید :
• «اینجا سخن از دوران تاریخی بزرگی است.
• در هر دوران ـ همان طور که تا کنون بوده، به همان سان نیز در آینده ـ زیرجنبش های منفردی وجود دارند، که گاهی پیشرونده و گه پسرونده اند.

(ما مفهوم زیرجنبش را به تقلید از مفهوم ریاضی زیرمجموعه ساخته ایم. مترجم)

• در هر دوران ـ همان طور که تا کنون بوده، به همان سان نیز در آینده ـ انحرافاتی از نوع میانگین جنبش ها و سرعت میانگین آنها وجود دارد.
• ما نمی توانیم بدانیم که جنبش های منفرد تاریخی هر دوران، با چه سرعتی و با چه موفقیتی توسعه می یابند.
• ما ـ اما ـ می توانیم بدانیم و واقعا هم می دانیم، که کدام طبقه اجتماعی در کانون این و یا آن دوران ایستاده است و محتوای ماهوی آن دوران را، سمت و سوی اصلی توسعه آن را، مهمترین خود ویژگی های شرایط تاریخی آن را تعیین می کند.

• (لنین از مفهوم مرکب «محتوای ماهوی» استفاده می کند.
• در آثار مارکس هم به جفت دیالک تیکی این مفهوم مرکب، یعنی به مفهوم «فرم نمودین» برمی خوریم.
• آندو دو دست افزار دیالک تیکی را با هم ترکیب می کنند :
• دیالک تیک فرم و محتوا را با دیالک تیک نمود و ماهیت.
• از ترکیب آندو دست افزار دیالک تیکی جدیدی تشکیل می گردد، به نام دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی. مترجم)

• ما فقط بر این مبنا، یعنی اگر ما ـ در وهله اول ـ ملاک های تفاوت اساسی «دوران» های مختلف را (و نه فصول منفرد تاریخ کشورهای منفرد را) در نظر بگیریم، آنگاه می توانیم به تدوین صحیح تاکتیک خود نایل آییم.
• و فقط شناخت خطوط اساسی هر دوران معین می تواند بمثابه پایه ارزیابی خود ویژگی های منفرد این و یا آن کشور به خدمت گرفته شود.»

• مراجعه کنید به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی، دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم.

دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم

• دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم با انقلاب سوسیالیستی اکتبر در روسیه (۱۹۱۷ میلادی) شروع شده و با پیروزی سوسیالیسم در مقیاس جهانی به پایان خواهد رسید.

• دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم به جای دوران امپریالیسم می نشیند و آن را روانه موزه تاریخ می سازد.
• دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم، دوران مبارزه میان دو سیستم اجتماعی سرمایه داری و سوسیالیسم است.
• دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم، دوران انقلاب سوسیالیستی و انقلاب رهائی بخش ملی است.
• دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم، دوران فروپاشی امپریالیسم و کلونیالیسم است.
• دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم، دوران گذار خلق های دم به دم فزونتر به راه سوسیالیسم و کمونیسم در مقیاس جهانی است.

مرحله اول
دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم
 
• مرحله اول این دوران با ساختمان موفقیت آمیز سوسیالیسم در یک کشور واحد ـ اتحاد شوروی ـ مشخص می شود.

مرحله دوم
دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم

• مرحله دوم این دوران با تشکیل سیستم سوسیالیستی جهانی مشخص شده است که بعد از جنگ جهانی دوم آغاز می گردد.
• تشکیل سیستم سوسیالیستی جهانی تناسب قوا را به نفع سوسیالیسم تغییر داد.
• مسئله اساسی مبارزه به خاطر پیشرفت اجتماعی در پرتو این تناسب قوا طرح و حل شده است.
• تا زمانی که دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم ادامه دارد، مبارزه طبقاتی سرسختانه دو سیستم جهانی نیز ادامه خواهد داشت.
• همگرائی دو سیستم و اضمحلال آندو در «سنتز جدید» محال است.
• زیرا مبانی اجتماعی ـ اقتصادی تعیین کننده آندو یکدیگر را مستثنی می سازند.
• تضاد اصلی آشتی ناپذیر دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم، یعنی تضاد میان نظام اجتماعی سوسیالیستی مبتنی بر مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید و نظام اجتماعی کاپیتالیستی مبتنی بر مالکیت خصوصی انحصاری ـ دولتی بر وسایل تولید بطور اوبژکتیف (عینی) خصلت مبارزه دو سیستم جهانی را تعیین می کند.

• مراجعه کنید به سوسیالیسم و کمونیسم، همزیستی مسالمت آمیز، مبارزه طبقاتی.

پایان
 
دروغ های اعلی از کربلای بالا

۱
اگر
برای خودت
دوست داشته شدن حریف توسط زنان دیگر
مهم
نباشد
دوست داشته شدن تو توسط نران دیگر هم برای او مهم نخواهد بود

۲
ضمنا
کسی
کسی را دوست ندارد

۳
بعضی ها
فقط خیال می کنند و یا تظاهر می کنند که کسی را دوست دارند.

۴
هر کس فقط خودش را دوست دارد.

۴
ما ازموده ایم در این باره بخت خویش
بیرون کشیده ایم از این ورطه رخت خویش
 
 
عجب عندرزهایی

۱
این روند و روال
ربطی به ذات گندم ندارد.

۲
به چی رابط دارد؟

۳
تو همین عندرز را راجع به خاک هم می توانی سر هم بندی کنی:
خاک باش
که
خشت می شود و ارجمندتر می گردد.
بعد
خانه می شود و موجودات زنده را در خود پناه می دهد.
بعد
کارخانه می شود و مایحتاج بشری را تولید می کند
 
داوکینز
ﺩﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﺳﺎﺯﻩ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﺑﺮﺍﯼ
ﺩﺭﮎ ﻭ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺧﻮﺩ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ.
ﻣﺎ ﺍﺟﺪﺍﺩﻣﺎﻥ
ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﺎﺧﺖ ﺍﺩﯾﺎﻥ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭﻟﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ،
ﻋﻠﻢ ﯾﮏ
ﭼﺮﺍﻍ ﺭﻭﺷﻦ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻥ
ﺭﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺗﻠﻘﯿﻦ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ
ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺁﯾﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ
ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﮐﺘﺸﺎﻓﺎﺕ ﻋﻠﻤﯽ ﻫﻤﺨﻮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟
 
۱
هی حریف حراف حواس پرت پرت و پلا باف
ادیان بزرگ
همزاد جامعه طبقاتی اند
و
نه
ساخته انسان های اولیه

۲
انسان های اولیه
و یا اجداد کذایی تو
اصلا دین و مذهب نداشته اند.

۳
انسان های اولیه
پرستندگان عناصر طبیعی
مثلا
خورشید 
(میترائیسم)
ماه
آذرخش
آلات تناسلی
و
غیره و غیره
بوده اند

۴
ضمنا
سطح شعور اجداد تو
از
سطح شعور پیروان طوطی وش بیسواد تو بیشتر بوده است.

۵
آدم هندسی
علم که نمی تواند
جایگزین مذهب شود.

۶
با علوم که نمی توان به مسائل عام هستی پاسخ داد.

۷
هوادارانت
هنری جز تکرار لاطائلات تو ندارند.

۸
از کدامین علم دم می زنی و گرد و خاک به راه می اندازی
و
خر پروری می کنی؟

۹
حالا زورت را بزن و بگو:
ذرات اتمی چگونه تشکیل شده است؟

۱۰
فیزیک و شیمی و بیولوژی و غیره چه جوابی به این سؤال دارند؟
 
دالای لاما آخوند تبت یدا ابولهب است و ابولاشخور است.

۱
لاشخور
بنز ۱۰۰۰۰۰ دلاری می راند
و
هوادارانش
آهی در بساط ندارند.

۲
قلب لاشخور در تنبانش است که ضمنا دین و ایمانش است.
 
الترناتیومفهوم های امپریالیستی و فوندامنتالیستی

۱
راسیسم از مفاهیم خر رنگ کن طبقه حاکمه امپریالیستی است
و مفهوم دقیق و درستی در حال حاضر نیست.

۲
ما با فاشیسم در مقیاس جهانی سر و کار داریم
و
در طویله جماران
با پانیسم های رنگارنگ سر و کار داریم.
پان اسلامیسم 
(خمینیسم)
پان عیرانیسم.
پان ترکیسم
که احتمالا شما نمایندگی می کنید.
پان کردیسم.
پان عربیسم
و غیره
 
کولی ها و کولبرها

کولبرها
در طویله فاشیستی - فوندامنتالیستی - میلیتاریستی جماران
همان سرنوشت را دارند
که
کولی ها
در طویله فاشیستی و میلیتاریستی آلمان
داشته اند
 
سعدی و معضلات

۱
سعدی از سویی متعهد به طبقه حاکمه است و از سوی دیگر خردگرای نیمبند است.

۲
سعدی
هم می خواهد جامعه حفظ شود و هم میخواهد طبقه حاکمه حاکم باشد.

۳
به همین دلیل جامعه ـ تئوری سعدی دست به گریبان تناقضات متنوع است.

۴
سعدی چاره ای هم ندارد.
چون
سوبژکت تاریخ در فرماسیون اقتصادی فئودالی حاکم
یعنی بورژوازی
خیلی عقب مانده و ضعیف و کثیف بوده است و لیاقت لغو فئودالیسم را نداشته است.

۵
درد هنوز هم همین است.

۶
بورژوازی طویله جماران بدترین دشمن روشنگری، رنسانس، انقلاب و پیشرفت اجتماعی و سعادت جامعه است
 
طبقه حاکمه طویله جماران مهلک تر از ایدز و وبا و طاعون است

۱
تعداد کشته ها در طویله جماران
پس از سقوط این کثافت متکی بر زور و ترور
شاید
معلوم شود.

۲
دستان تک تک اعضای این طبقه حاکمه از بقال تا عطار از تاجر تا ساحر از وزیر تا وکیل
به خون هموطن آلوده اند.

۳
قتل های زنجیره ای آشکار و نهان در بین بوده است

۴
شالوده این حاکمیت کثافت
بر استخوان و گوشت و خون فرزندان معصوم توده
استوار شده است.

۵
فاجعه هنوز پایان نیافته است
 
رژیم چیست؟

۱
رژیم و یا حکومت و یا هیئت حاکمه و یا دولت از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی طویله جماران است.

۲
رژیم و یا حکومت و یا هیئت حاکمه و یا دولت
انعکاس زیربنای اقتصادی است

۳
ما در هر جامعه
با
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
سروکار داریم
و
نقش تعیین کننده از ان زیربنای اقتصادی (مناسبات تولیدی، طبقه حاکمه، حاکمیت اقتصادی) است

۴
رژیم و یا حکومت و یا هیئت حاکمه و یا دولت
نماینده سیاسی طبقه حاکمه است
که
اجنه آسا ست
همه کاره است و به دیده نمی گذرد.

۵
قضیه همه جای جهان از همین قرار است.

۶
طبقه حاکمه
دیالک تیکی از ملی و بین المللی
داخلی و خارجی
است.

۷
دیالک تیکیت طبقه حاکمه دال بر وحدت و تضاد طبقه حاکمه ملی و بین المللی و یا داخلی و خارجی است.

۸
دیالک تیکیت طبقه حاکمه را نباید دستکم گرفت

۹
همین تضاد دیالک تیکی می تواند چنان شدت یابد که جنگ های جهانی میان طبقه حاکمه واحدی
(متحدین و متفقین) با ۶۰ میلیون قربانی و با قاره های سوخته
شعله ور شوند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر