انتظار سپیده
شهناز هماپور
تحلیلی
از
ربابه نون
۱
شوخی بر نمی دارد
زنی
که
تمام خواب هایش
در انتظار سپیده ای است
که باید تعبیر شود
در
این بد گمانی ها.
زنی
که
تمام خواب هایش
در انتظار سپیده ای است
که باید تعبیر شود
در
این بد گمانی ها.
اگر
«در»
را
حذف کنیم:
شوخی بر نمی دارد
زنی
که
تمام خواب هایش
انتظار سپیده ای
زنی
که
تمام خواب هایش
انتظار سپیده ای
است
که باید تعبیر شود
در
این بد گمانی ها.
که باید تعبیر شود
در
این بد گمانی ها.
و
شعر شهناز
را
تحلیل کنیم،
اگر
محتوای خواب های زن،
محتوای همه خواب های زن،
انتظار سپیده ای
باشد،
طنز انتقادی ـ انقلابی منفی قوی و معنوی
در
این شعر شهناز
جاری می شود.
زن مورد نظر شاعر
بر خلاف انتظار منطقی و معمول خواننده شعر
سپیده ای
را
به
خواب نمی بیند،
رؤیای مثلا انقلابی
را
ندارد،
بلکه
انتظار سپیده ای
را
به
خواب می بیند.
این بدان معنی خواهد بود
که
در
عصر عرعر
حتی
انتظار سپیده ای
را
باید
به
خواب
دید.
یعنی
سپیده
کمیاب تر و کیمیا تر از کیمیا
شده است.
چون
کیمیا
را
حداقل
می توان
به
خواب
دید.
به
دلیل همین ندرت و ذلت
زن مورد نظر شاعر
انتظار سپیده ای
را
مکررا و مستمرا
به
خواب
می بیند.
یعنی
در
حسرت دردناک سپیده ای
می زید.
این
هنوز
تمامت ژرفا، غنا و محتوای طنز انتقادی منفی شهناز
نیست.
۲
شوخی بر نمی دارد
زنی
که
تمام خواب هایش
انتظار سپیده ای
زنی
که
تمام خواب هایش
انتظار سپیده ای
است
که باید تعبیر شود
در
این بد گمانی ها.
که باید تعبیر شود
در
این بد گمانی ها.
طرفه
این
است
که
سپیده ای
که
انتظارش
حتی
حکم رؤیا
دارد،
معین و معلوم
نیست.
یعنی
چند و چونش
حتی
قابل تخمین
نیست.
برای کشف ماهیت سپیده
خواب زن
باید
تعبیر شود.
البته
در
کشور عه «هورا» و عا «شوربا»
کاری یافت نمی شود که شدنی و کردنی نباشد.
هزاران کتاب و جزوه و رساله و حوزه و حزب و دکه و دکان
در
زمینه تعبیر خواب
تحریر و منتشر و توزیع و تشکیل شده است.
پس
چه
باک.
مسئله
اما
بغرنجتر
از این است که تصور بتوان کرد.
۳
شوخی بر نمی دارد
زنی
که
تمام خواب هایش
انتظار سپیده ای
زنی
که
تمام خواب هایش
انتظار سپیده ای
است
که باید تعبیر شود
در
این بد گمانی ها.
که باید تعبیر شود
در
این بد گمانی ها.
کلافگی در گشودن کلاف خواب زن
ضمنا
در
شرایط سوبژکتیو حاکم
است.
شرایط سوبژکتیوی
که
انعکاس شرایط اوبژکتیو حاکم
است.
دشواری تعبیر خواب زن
در
دیالک تیک اوبژکتیو ـ سوبژکتیو
(دیالک تیک شرایط عینی و شرایط ذهنی)
است.
شاعر
قطب اوبژکتیو این دیالک تیک مارکسیستی مهم
را
مسکوت می گذارد
و
قطب سوبژکتیو آن
را
به
شکل بدگمانی ها بسط می دهد.
بدین طریق
شرایط سوبژکتیو
(سلطه بدگمانی ها بر ذهن آدمیان)
تعبیر اوپتیمیستی (خوش بینانه، امیدوارانه) خواب زن
را
محال می سازد.
خلایق
خر
که
نیستند.
هر
سپیده ای
که
در سالهای آخر قرن ۲۰ و دو دهه اخیر قرن ۲۱
دمیده
نه
به
سحر
بلکه
به
شام و شب قیرگون
منتهی شده است.
هر
بهاری
نه
به
تابستانی،
بلکه
به
زمستانی
منتهی شده است.
به
زبان فروغ فیلسوف
حرکت
نه
پیشرونده و بالنده
بلکه
«فواره وار»
است،
پس رونده و میرنده
است.
انقلابات
عنگلابات
اند.
مخملی
اند
و
نه
سرخ.
جامعه و جهان
وارونه
است.
روی کله خود
ایستاده
و
عقب عقب
راه می رود
و
دم به دم فرو و فروتر می رود.
نتیجه ی انعکاس جهان وارونه در آیینه ارواح اعضای جامعه
بدگمانی ها
ست.
بدبینی ها
نومیدی ها
نیهلیسم ها
فاشیسم ها
فوندامنتالیسم ها
میلیتاریسم ها
لاشخوریسم ها
ست.
به
کجای این طویله
می توان
آویخت
پالان
را!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر