۱
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستادهایم
معنی تحت اللفظی:
توبه از می، کردیم و پیر میفروش ملول گشت.
بگویید
که
باده بریزد
چون ما از کرده خود معذوریم.
پیر مغان
یکی از مفاهیم مهم در دیوان خواجه است
که
باید
مستقلا و مفصلا
تحلیل شود.
پیر مغان
در
قاموس خواجه
هم
می فروش
است
و
هم
مجتهد.
خواجه
در
این بیت غزل
«عذر به درگاه» پیر مغان «آورده است.»
در جای دیگر
«مشکل خویش بر همین پیر مغان می برد.»
مشکل خویش
بر پیر مغان بردم
دوش
کاو به تأیید نظر، حل معما می کرد.
همان طور که مؤمنین نزد مجتهد و ملا می روند و شکیات می پرسند،
خواجه هم نزد پیر مغان می رود و حل مشکل می طلبد.
مشخصه پیر مغان
اما
نه
یاسین خواندن به گوش مست
بلکه
سر به تأیید تکان دادن
است.
پیر مغان
خر
نیست
تا
با
جماعت مست
بحث کند.
در همین طنز خواجه
ایراسیونالیسم (خردستیزی) خواجه
تبیین می یابد
و
تبلیغ می شود.
در
تئوری شناخت خواجه
شناخت جهان و مافیها
محال است.
فرق سعدی با خواجه
این است
که
سعدی
شناخت ظاهر اشیاء و آدم ها
را
امکان پذیر می داند
و
شناخت باطن و ذات آنها
را
محال
و
در
انحصار عالم الغیب می داند.
اگر
کسی
عمامه و عبا و قبا
داشته باشد،
از
دید سعدی
پارسا
ست.
اما
حافظ
نه
شناخت ظاهر چیزها و آدم ها
را
امکان پذیر می داند
و
نه
شناخت باطن و ماهیت و ذات آنها
را.
در
تئوری شناخت خواجه
فرقی بین آدم و الاغ
وجود ندارد.
خواجه
ندانمگرا ست.
۲
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستادهایم
خواجه
در
این بیت غزل
مبلغ توبه از توبه
است.
دلیل اصلی طرفداری خواجه از می و میکده و میفروش
فونکسیون بیهوش ساز می
است.
می
مغز آدمی
را
برای مدتی
مختل می کند
و
تفکر
را
دشوار.
این
بهترین چیز
در
ایده ئولوژی فئودالی خواجه
است.
دلیل خوش آمدن نیچه از خواجه
همین خردستیزی خواجه
است.
نیچه
مؤسس ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر