۱
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
معنی تحت اللفظی:
ای رهنما،
امیدمان به تو ست.
مددی کن
که
به
نیمه راه رسیده ایم
و
راهی برای رفتن نمی یابیم
(گمراه گشته ایم.)
خواجه
در این بیت غزل
دیالک تیک تئوری و پراتیک
را
به
شکل دیالک تیک راهنما و رهرو بسط می دهد
و
پیش شرط راه یابی و رسیدن به مقصد
را
راهنمای رهشناس
می داند.
باز هم صد رحمت به خواجه
که
ضرورت مددخواهی از رهنما
را
می داند.
صدها سال پس از خواجه
آخوندهای عاصی
برای تئوری رهنما
تره حتی خرد نمی کنند
و
تنها راه رهایی
را
آدمکشی
(ترور مسلحانه)
می دانند.
۲
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهادهایم
معنی تحت اللفظی:
فقط
به
بساط ما با می سرخ و قدح
نگاه نکن.
متوجه داغی باش که بر دل خونین زده ایم.
این بیت غزل خواجه
را
به
طرز دیگری هم می توان درک کرد و توضیح داد:
فقط
ساغر دل
را
که
مملو از شراب سرخ است،
نبین.
متوجه داغداری دل ما
هم
باش.
۳
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح سادهایم
معنی تحت اللفظی:
پرسیدی:
حافظ
اینهمه رنگ و خیال
برای چیست؟
فریب نقش و نگار غلط ما را مخور.
دل ما کماکان لوح پاکی است.
خواجه در این بیت غزل
دیالک تیک ظاهر و ذات
(پدیده و ماهیت)
را
به
شکل دیالک تیک رنگ و خیال و لوح ساده بسط می دهد.
این
واریانت دیگری
از
دیالک تیک ظاهر و ذات
(پدیده و ماهیت)
است:
زاهد و عارف و صوفی و شیخ
ظاهر ساده
دارند
و
باطن سرشته به رنگ و ریا
و
حافظ و امثالهم
بر عکس آنها
ظاهر سرشته به رنگ و خیال
دارند
و
باطن ساده.
خیلی زیبا ست.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر