شهناز هماپور
(۱۵. ۱۱. ۹۵)
معنی تحت اللفظی:
در غیاب کودکان
اسباب بازی ها
عاطل و باطل مانده اند
و
درختان دلخور
به
سوی اسباب بازی ها
سایه
پرتاب می کنند.
این فراگمنت (بند) شعر شهناز
در
عین سادگی
بغرنج
است.
به
زبان احسان طبری،
«بغرنجی اش در سادگی اش است.»
یعنی
علیرغم سادگی و پیش پا افتادگی اش
عمیق و قوی و غنی و پیچیده
است.
همین فراگمنت شعر
به
تنهایی
دمار از روزگار مغز خواننده اندیشنده در می آورد.
همه فراگمنت های این شعر شهناز
چنینند.
ما
برای اولین بار است
که
با
چنین شعری
برخورد می کنیم.
شعرنو
معمولا
بیت شعری
است.
همین و بس.
همانطور
که
هر بیتی (خانه ای)
فی نفسه
در
حد کمال
است،
هر بیت شعر
و
هر شعر نو
هم
در
حد کمال
است
و
فاقد کم و کسر
است.
این شعر شهنار
اما
بسان اشعار کلاسیک و سنتی
متشکل از ابیات متنوع
است.
لابیرنتی با اتاق های پیچ در پیچ و تو در تو
ست.
ترکیبی از فراگمنت ها
ست.
خودویژگی این شعر شهناز
و
دلیل استغنای معنوی و فکری خارق العاده آن
هم
همین است.
۲
درختان دلخور
سایه را پرت می کنند به اسباب بازی ها،
در نبود کودکان.
درختان
در
تخیل حاصلخیز شاعر
آدمیت
کسب کرده اند.
به
موجودات روحمند و روانمندی
استحاله یافته اند.
درختان
بسان آدم ها
حاوی روندهای روحی و روانی اند.
به
همین دلیل
دلخورند.
دلیل دلخوری درختان چیست؟
غیاب کودکان؟
۳
درختان دلخور
سایه را پرت می کنند به اسباب بازی ها،
در نبود کودکان.
درختان
احتمالا
دل شان برای کودکان تنگ شده است.
ما
هرگز
در
جنوب
نبوده ایم.
به
همین دلیل
نمی دانیم
که
درختان چه رابطه ای با کودکان دارند
و
چرا
از
غیاب کودکان
رنج می برند و دلخورند.
درختان
احتمالا
بسان موجودات ساکن و صامت
شاهدان بازی کودکان با اسباب بازی ها بوده اند
و
اکنون
اسباب بازی ها
را
عاطل و باطل می بینند
و
جای کودکان را خالی می بینند و دلخور می شوند.
این شعر شهناز
را
اگر
هگل خوانده بود
از
عالم ارواح
دم زده بود.
این شعر شهناز
نمایشگاه ارواح
است.
ارواح متجسم و نامتجسم.
جالب
ترفند درختان
برای رهایی از رنج روانی است.
درختان
در
بعد از ظهرهای جنوب
تنها
نیستند.
هیچکس
تنها نیست.
خاصیت اصلی ماده
انعکاس
است.
(لنین)
انعکاس
یعنی
عکس اندازی در چیزی و یا کسی و عکس برداری از چیزی و یا کسی.
به
همین دلیل
هر کس و هرچیز
دیالک تیکی از آیینه و عکس
است:
عکس می اندازد و عکسش انداخته می شود.
درختان
دیالک تیکی از سایه و ذات
اند
و
برای غلبه به کسالت حاکم بر محیط
سایه خود
را
از
خود
می کنند
و
به
سوی اسباب بازی های عاطل و باطل می اندازند.
تا
با
اسباب بازی ها
بازی کند
و
یا
جای خالی کودکان
را
پر کند
و
زندگی ساز شورانگیز خود را از سر بگیرد.
البته
پرتاب سایه به سوی اسباب بازی ها
پدیده و روندی رئالیستی
است:
سایه درختان در بعد از ظهرها
بلندتر و بلندتر می شود
و
به
اسباب بازی ها
می رسد.
شاعر
اما
رئالیته (واقعیت) مرده
را
با
تخیل شاعرانه
از
حیات
می آکند.
آن سان که درختان
انگار
سایه خود
را
به
سوی اسباب بازی ها پرتاب می کنند.
سایه
یکی از مهم ترین مفاهیم فروغ شاعرفیسلوف
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر