جامعه باز و بسته
انسان شناسی و فرهنگ
خواجه شیراز
هم
بسان پوپر
از
تجربه
معیار المعاییر ساخته است:
۱
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد.
معنی تحت اللفظی:
محک تجربه
نشاندهنده عدم خلوص قلبی هر کس
است.
منظور خواجه در این بیت غزل،
اثبات تعلق خاطر مطلق خود به مخاطب خویش
است.
معیار تجربه
برای انسان شناسی
ریشه در افسانه های باستانی ـ خرافی و قصص مذهبی دارد:
الف
گذار سیاوش از تل آتش
برای اثبات پاکی و پارسایی خویش.
ب
ورود ابراهیم خلیل الله به تل آتش و تبدیل آن به گلستان
پ
شاملو
در
مجموعه شعری
تحت عنوان «ابراهیم در آتش»
از
انتحار عنقلابی فدائیان و مجاهدین و دیمدام و لیملام و غیره
(انفجار نارنجک در مشت به عنوان مثال)
(انفجار نارنجک در مشت به عنوان مثال)
معیار المعاییر برای فردشناسی
می سازد:
استقبال داوطلبانه از مرگ
(انتحار)
به
عنوان معیاری تجربی (عملی) برای اثبات تعلق خاطر مطلق فرد به خلق
جا زده می شود.
ت
اجامر مذهبی
از
تجربه جهاد فی سبیل الله و شرب شراب شهادت
نیز
معیاری برای اثبات ایمان فرد
سر هم بندی می کنند.
۲
پدر تجربه
ای دل
توئی
آخر
ز چه روی
طمع مهر و وفا از پسران می داری؟
معنی تحت اللفظی:
افراد مجرب
از
پسر خود
هرگز
انتظار مهر و وفا
ندارند.
در این بیت غزل خواجه
نیز
تجربه شخصی
(مثلا بی مهری و بی وفایی نسبت به پدر خویش)
به
عنوان معیار المعاییر برای انسان شناسی
به
خدمت گرفته می شود.
۳
«از دید پوپر
نظريه ها
هر چند
هرگز
تحقيق پذير [= اثبات بردار]
نيستند
ولي
بایستی
علي الاصول
تكذيب پذير[= ابطال بردار]
باشند.
تفاوت پوپر با خواجه و مؤلفین افسانه ها و قصص مذهبی
این
است
که
پوپر
ضمن ساختن معیارالمعاییر از تجربه
شناخت تجربی
را
محال می داند
و
یا
نسبیتی
را
وارد آن
می سازد.
در
حالی
که
شاملو و خواجه و مؤلفین افسانه ها و قصص مذهبی
شناخت تجربی
را
در
زمینه محدود فردشناسی
مطلق می کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر