ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
سخنم
را
با
گفتهای از مولا حسین،
شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه
آغاز میکنم:
ان الحیاه عقیدة والجهاد.
من
که
یک مارکسیست لنینیست هستم،
برای نخستین بار
عدالت اجتماعی
را
در
مکتب اسلام
جستم
و
آنگاه
به
سوسیالیسم
رسیدم."
( از دفاعیات خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشیان)
۱
باران میرزایی
به
نظرم
شايد
گلسرخي
اگر
جنبش ماركسيستی
را
به
راه مسيح
هم تشبيه مي كرد
آنقدر اشتباه نكرده بود.
قبل از بررسی نظرات باران
بهتر است
که
سخن خسرو
را
موضوع بررسی قرار دهیم
تا
بعد
راجع به نظرات باران
ابراز نظر کنیم.
چون آماج اصلی و اساسی دایرة المعارف روشنگری
تمرین و تعلم و تعلیم طرز تفکر مفهومی
است
و
بدون تسلط به طرز تفکر مفهومی
شناخت جهان مادی و فکری و هنری و غیره
مثلا شناخت اسلام و مارکسیسم
محال است.
۲
ان الحیاه عقیدة والجهاد.
من
که
یک مارکسیست لنینیست هستم،
برای نخستین بار
عدالت اجتماعی
را
در
مکتب اسلام
جستم
و
آنگاه
به
سوسیالیسم
رسیدم."
این جملات غرای خسرو
را
شاید شصت هزار نفر
به
هر مناسبتی
و
به
هر دلیلی
تکرار و نشخوار کرده باشد.
ولی
احدی
بدان نیندیشیده است.
دلیلش چیست؟
ایرانی جماعت
به
عوض تحلیل دقتمند و وسواسمند مفاهیم افکار
به
طرز سوبژکتیویستی
به
تجلیل و یا تحقیر و تخریب افراد
می پردازند.
هر کس به تنهایی و بی اعتنا به این و آن به منبر می رود
و
انشای خاص خود را برای اجنه می خواند.
علم بهتر است یا ثروت؟
هیچ بچه مدرسه ای باهوشی
از
خود و همنوعان خود
نمی پرسد:
مفهوم علم و یا ثروت از تجرید چه چیزهایی تشکیل شده است
و
مفهوم و تجرید و علم و ثروت
اصلا
چیستند؟
۳
ان الحیاه عقیدة والجهاد.
من
که
یک مارکسیست لنینیست هستم،
برای نخستین بار
عدالت اجتماعی
را
در
مکتب اسلام
جستم
و
آنگاه
به
سوسیالیسم
رسیدم.
خرتر از همه در دادگاه های شاه و شیخ
قضات
اند.
اگر قاضی ذره ای شعور می داشت،
از
خسرو
همانجا
می پرسید:
ان الحیاه عقیدة والجهاد
چه ربطی
به
مارکسیسم ـ لنینیسم
و
عدالت اجتماعی
و
سوسیالیسم
دارد؟
چون
هر
آنارشیستی
هر
نیهلیستی
هر
آخوند عاصی و دیوانه ای
می تواند همین هارت و پورت
را
بکند
بی آنکه
از
مارکسیسم ـ لنینیسم
و
عدالت اجتماعی
و
سوسیالیسم
کمترین خبری داشته باشد.
۴
من
که
یک مارکسیست لنینیست هستم،
برای نخستین بار
عدالت اجتماعی
را
در
مکتب اسلام
جستم
و
آنگاه
به
سوسیالیسم
رسیدم.
خسرو
خود
را
مارکسیست ـ لنیینست
قلمداد می کند.
خدا می داند که منظور خسرو خوبان از مارکسیسم ـ لنیینسم چیست؟
خسرو
خیال می کند
که
مارکسیسم ـ لنیینسم
چیزی از جنس مذاهب
است.
به
همان سان که کسی از مسیحیت به اسلام می گرود،
خسرو
هم
از
اسلام به مارکسیسم ـ لنیینسم
گرویده است.
یعنی
تغییر مذهب داده است.
توهم توانگر کند فرد را.
احسان طبری
را
به
اتهام تغییر طریقت از اسلام به مارکسیسم ـ لنیینسم
آش و لاش و لاشه کردند.
آنسان
که
حتی
عبدالکریم خروش
از
دیدن حال پریشان پیر پرولتاریا
پریشان خاطر گشت
و
حاضر به عرشاد او نشد.
ما
بیش از ۱۵۰ تحلیل از افکار و اشعار و آثار این مظلوم پرولتاریا به عمل آورده ایم
و
نتیجه گرفته ایم
که
او
از
مفاهیم فلسفی و تفکر مفهومی
هنوز
کمترین خبری ندارد
تا
احیانا
بتواند از مارکسیسم ـ لنیینسم خبری کسب کند.
راستی
چگونه می توان از اسلام به مارکسیسم ـ لنیینسم رسید؟
پیش شرط گذار از اسلام به مارکسیسم ـ لنیینسم چیست؟
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
باید پرسید:
پیش شرط گذار از مسیحیت به اسلام چیست؟
پیش شرط گذار از مسیحیت به اسلام
احتمالا
بر زبان راندن دگم (جزم) لا اله الا الله است.
خسرو
و
خسروان مارکسیست ـ لنیینست دیگر
هم
احتمالا
جملاتی از کلاسیک ها
را
بر زبان رانده اند و تغییر عقیقده و مسلک و مرام داده اند.
حالا
برسیم به نظرات باران.
۵
به
نظرم
شايد
گلسرخي
اگر
جنبش ماركسيستی
را
به
راه مسيح
هم تشبيه مي كرد
آنقدر اشتباه نكرده بود.
منظور از جنبش مارکسیستی چیست؟
واقعیت این است که ما هرگز به مفاهیم رایج نیندیشیده ایم.
اندیشیدن به مفاهیم اما پیش شرط مبرم برای فهم حرف دهن خود و همنوع خود است.
به
نظر باران
خسرو
تشابهات موجود میان جنبش اسلامی و جنبش مارکسیستی
را
برجسته کرده است.
ضمنا
همین کار را هم می توانست با هر جنبش مذهبی دیگری بکند.
قبل از بررسی دلایل باران
باید گفت
که
خسرو
فقط
گذار شخصی از اسلام به مارکسیسم ـ لنیینسم
را
مطرح کرده است.
چون
خسرو
نه
از
اسلام
خبری داشته
و
نه
از
مارکسیسم ـ لنیینسم.
ضمنا
اسلام
چیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر