جامعه باز و بسته
انسان شناسی و فرهنگ
بشريه، حسين
"درسهاي دموكراسي براي همه"
۱۳۸۱ ، چاپ دوم، تهران، نشر نگاه معاصر.
ص ۶۵
پوپر بیان می دارد
گروهي كه در پي اصالت تاریخ و خلق جامعه ای آزاد برای بشر هستند
خود موجب ایجاد جامعه بسته مي شوند
كه
در
آن
نه
از آزادي خبري است و نه از دموكراسي و برابري
بلكه تمام امتيازات انسان از بين رفته و چيزي بر آن حاكم نيست.
پوپر
جبر گرایی علمی
را
که
شدیدترین وجه آن در نظریه لاپلاس مطرح شده بود
سخت ترین و جدی ترین مشکل در راه توضیح آزادی خلاقیت و مسئولیت انسان و دفاع از آن ها
تلقی می کند
وی
جبرگرایی علمی
را
نظریه
ای تعریف می کند که به موجب آن ساخت جهان چنان است که اگر ما توصیف
کاملاً دقیقی از وقایع گذشته در دست داشته باشیم و به کل قوانین طبیعت
واقف باشیم در آن صورت هر واقعه ای به طور عقلی و به اعلی درجه دقت قابل
پیش بینی است
اما چنین نظریه ای هم آزمون ناپذیر و هم ابطال ناپذیر است
جبر گرایی امکان هر گونه خلاقیت و آزادی را نفی می کند.
بشیریه
و
و
اجامر سایت انسان و فرهنگ
بیشتر
به
طوطی
شباهت دارند
تا
به
بنی آدم.
به
قول خود بشیریه،
«شارح»
اند
و
نه
اندیشنده، منتقد و صاحب نظر.
حضرات
در
نهایت بی طرفی
به
تکرار و توصیف اراجیف پوپر
قناعت می ورزند
و
مایل و قادر
به
خوداندیشی و نقد عقلی و علمی آنها نیستند.
ما
این فرمایشات بشیریه
را
نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
۱
پوپر بیان می دارد
گروهي كه در پي اصالت تاریخ اند.
معلوم نیست که منظور پوپر از مفهوم «در پی اصالت تاریخ بودن» چیست؟
ظاهرا
در
قاموس پوپر
تاریخ
(توسعه جامعه بشری)
فاقد اصالت
است.
جامعه بشری
در
ذهن علامه امپریالیسم
همان مانده است
که
از صد هزار سال قبل بوده است
و
ملاعین
کسانی اند که در پی اصالت تاریخیت جامعه اند.
تاریخیت جامعه
بدین طریق
سلب عینیت
می شود
و
به
چیزی سوبژکتیو
(ذهنی، دلبخواهی، من در آوردی)
مبدل می شود.
پوپر و شرکاء جمارانی
را
می توان
نماینده سوبژکتیویسم معرفتی
محسوب داشت.
۲
مفهوم خرکی بعدی پوپر،
«خلق جامعه ای آزاد»
است.
پیش شرط خلق چیزی
فقدان پیشاپیش آن چیز است.
خلق چیزی
یعنی
از نیستی به هستی آوردن آن چیز.
ظاهرا
در
قاموس پوپر
گروهی از آدمیان
به
«خلق جامعه ای آزاد»
می پردازند.
این
اولا
بدان معنی است
که
جامعه
فاقد وجود عینی درخود
است.
پوپر
نمی داند و یا نمی خواهد بداند
که
آدمیان
در
جامعه معینی
زاده می شوند.
ثانیا
پیش شرط «خلق جامعه ای آزاد»
قرار داشتن این گروه منفور و ملعون
در
«جامعه ای غیر آزاد و یا به قول پوپر بسته»
است.
چون
هرگز
است.
جامعه بشری
در
ذهن علامه امپریالیسم
همان مانده است
که
از صد هزار سال قبل بوده است
و
ملاعین
کسانی اند که در پی اصالت تاریخیت جامعه اند.
تاریخیت جامعه
بدین طریق
سلب عینیت
می شود
و
به
چیزی سوبژکتیو
(ذهنی، دلبخواهی، من در آوردی)
مبدل می شود.
پوپر و شرکاء جمارانی
را
می توان
نماینده سوبژکتیویسم معرفتی
محسوب داشت.
۲
پوپر بیان می دارد
گروهي كه در پي اصالت تاریخ و خلق جامعه ای آزاد برای بشر هستند
مفهوم خرکی بعدی پوپر،
«خلق جامعه ای آزاد»
است.
پیش شرط خلق چیزی
فقدان پیشاپیش آن چیز است.
خلق چیزی
یعنی
از نیستی به هستی آوردن آن چیز.
ظاهرا
در
قاموس پوپر
گروهی از آدمیان
به
«خلق جامعه ای آزاد»
می پردازند.
این
اولا
بدان معنی است
که
جامعه
فاقد وجود عینی درخود
است.
پوپر
نمی داند و یا نمی خواهد بداند
که
آدمیان
در
جامعه معینی
زاده می شوند.
ثانیا
پیش شرط «خلق جامعه ای آزاد»
قرار داشتن این گروه منفور و ملعون
در
«جامعه ای غیر آزاد و یا به قول پوپر بسته»
است.
چون
هرگز
نمی توان در
«جامعه ای آزاد»
بود
و
به
«خلق جامعه ای آزاد»
خطر کرد.
۳
اکنون
از
منطق تق و لق پوپر
پرده برمی افتد:
کسانی که در جامعه بسته بوده اند و به «خلق جامعه ای آزاد» خطر کرده اند،
به
زعم پوپر
موجب ایجاد جامعه بسته می شوند.
وقتی
کسی در جامعه بسته بوده و در صدد «خلق جامعه ای آزاد» بوده،
چگونه می تواند موجب ایجاد جامعه ای بسته شود؟
جامعه بسته ای که وجود داشته،
چگونه می تواند خلق شود؟
۴
گروه منفورو ملعون
(افلاطون و ارسطو و هگل و مارکس)
در
صدد اثبات تاریخیت جامعه بوده اند،
یعنی
تحول پذیری جامعه
را
اثبات کرده اند.
بعد
برای تغییر جامعه غیر آزاد و یا بسته
جامعه آزادی
را
طرح ریزی کرده اند.
اگر
طرح آنها
جامه عمل نپوشد،
جامعه بسته و یا غیرآزاد
باید
همان بماند که بوده است.
پوپر
اما
ادعا می کند
که
آنها
موجب ایجاد جامعه بسته مي شوند
پوپر
عاجز از تفکر منطقی بخور و نمیر
است.
پوپر
جامعه موجود
را
ایدئالیزه می کند.
به
عنوان جامعه ایدئال
جا می زند
تا
بتواند
هر تلاش برای تغییر آن
را
تحطئه کند.
۵
جامعه بسته ای
که
افلاطون و ارسطو هگل و مارکس
خلق می کنند،
جامعه ای
است
که
در آن
امتیارات انسان
از بین رفته است.
منظور پوپر
از
مفهوم «امتیازات انسان»
چیست؟
منظور پوپر از مفهوم «امتیزات انسان»،
امتیازات طبقاتی
است.
مثلا
امتیازات فئودالی
(شجره و اصل و نسب و خون آبی و نجابت و ملک و مال و مستغلات و گله رعیت و بنده و کنیز و غلام و غیره)
است.
در
قاموس پوپر
جامعه ای عاری از امتیازات طبقاتی
جامعه ای
«جامعه ای آزاد»
بود
و
به
«خلق جامعه ای آزاد»
خطر کرد.
۳
پوپر بیان می دارد
گروهي كه در پي اصالت تاریخ و خلق جامعه ای آزاد برای بشر هستند
خود موجب ایجاد جامعه بسته مي شوند
اکنون
از
منطق تق و لق پوپر
پرده برمی افتد:
کسانی که در جامعه بسته بوده اند و به «خلق جامعه ای آزاد» خطر کرده اند،
به
زعم پوپر
موجب ایجاد جامعه بسته می شوند.
وقتی
کسی در جامعه بسته بوده و در صدد «خلق جامعه ای آزاد» بوده،
چگونه می تواند موجب ایجاد جامعه ای بسته شود؟
جامعه بسته ای که وجود داشته،
چگونه می تواند خلق شود؟
۴
پوپر بیان می دارد
گروهي كه در پي اصالت تاریخ و خلق جامعه ای آزاد برای بشر هستند
خود موجب ایجاد جامعه بسته مي شوند
كه
در
آن
نه
از آزادي خبري است و نه از دموكراسي و برابري
گروه منفورو ملعون
(افلاطون و ارسطو و هگل و مارکس)
در
صدد اثبات تاریخیت جامعه بوده اند،
یعنی
تحول پذیری جامعه
را
اثبات کرده اند.
بعد
برای تغییر جامعه غیر آزاد و یا بسته
جامعه آزادی
را
طرح ریزی کرده اند.
اگر
طرح آنها
جامه عمل نپوشد،
جامعه بسته و یا غیرآزاد
باید
همان بماند که بوده است.
پوپر
اما
ادعا می کند
که
آنها
موجب ایجاد جامعه بسته مي شوند
كه
در
آن
نه
از آزادي خبري است و نه از دموكراسي و برابري
پوپر
عاجز از تفکر منطقی بخور و نمیر
است.
پوپر
جامعه موجود
را
ایدئالیزه می کند.
به
عنوان جامعه ایدئال
جا می زند
تا
بتواند
هر تلاش برای تغییر آن
را
تحطئه کند.
۵
پوپر بیان می دارد
گروهي كه در پي اصالت تاریخ و خلق جامعه ای آزاد برای بشر هستند
خود موجب ایجاد جامعه بسته مي شوند
كه
در
آن
نه
از آزادي خبري است و نه از دموكراسي و برابري
بلكه تمام امتيازات انسان از بين رفته و چيزي بر آن حاكم نيست.
جامعه بسته ای
که
افلاطون و ارسطو هگل و مارکس
خلق می کنند،
جامعه ای
است
که
در آن
امتیارات انسان
از بین رفته است.
منظور پوپر
از
مفهوم «امتیازات انسان»
چیست؟
منظور پوپر از مفهوم «امتیزات انسان»،
امتیازات طبقاتی
است.
مثلا
امتیازات فئودالی
(شجره و اصل و نسب و خون آبی و نجابت و ملک و مال و مستغلات و گله رعیت و بنده و کنیز و غلام و غیره)
است.
در
قاموس پوپر
جامعه ای عاری از امتیازات طبقاتی
جامعه ای
است
كه
در
آن
نه
از
آزادي
خبري
است
و
نه
از
دموكراسي و برابري
آزادي
خبري
است
و
نه
از
دموكراسي و برابري
پوپر
بدین طریق و با این ترفند
میان امتیازات طبقاتی و آزادي و دموكراسي و برابري
علامت تساوی می گذارد.
این
نه
تنها
به
معنی بی شرمی پوپر
بلکه
به
معنی بی شعوری پوپر
است.
پوپر
جامعه
منقسم به اکثریت بی همه چیز و اقلیت ممتاز
را
بی شرمانه
جامعه ای مبتنی بر آزادی، دموکراسی و برابری
جا می زند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر