۱۳۹۸ دی ۲۴, سه‌شنبه

شعری از شفیعی کدکنی تحت عنوان «جعبه سیاه»

 
ویرایشی
از
شین میم شین
 
جعبه‌ی سیاه
سروده ای تازه از محمدرضا شفیعی کدکنی

ما شاهدِ سقوطِ حقيقت
ما شاهدِ تلاشیِ انسان
ما صاحبانِ (شاهدان) واقعه بودیم
چندی به ضجر (اندوه و درد) شعله کشیدیم
وينك درونِ خاطره دیدیم
(یادمان آمد که)

گفتند:
«رو به اوج روانیم.»

دیدیم:
سِي٘ر 
(حرکت)
سوى هبوط (فرود و سقوط) است

شعر سپید نیست، 
که 
خوانیش 
(خوانی اش)
(شعری که می خوانی، شعر سپید نیست)،
این 
جعبه‌ی سیاهِ سقوط
 است.

پایان
 
 
حریف
 
افسوس که شفیعی کدکنی هم مانند آن توده‌ای (سایه) و گروهی دیگر از نویسندگان، شاعران، هنرمندان و ....... همانند آنان، کاسه‌لیسی برای دشمنان توده‌ها را بر دستکم در کنار آنان نایستادن ترجیح دادند و حال که توده‌ها بر پا خواسته‌اند (به پا خاسته اند) "صدای قیام را شنیده" و به کنار آنان آمده‌اند.

۱
هی حریف
شفیعی
و
آن توده ای
هرگز
اهل کاسه لیسی نبوده اند.

۲
شفیعی
در زمان شاه
هم
طرفدار جریانات چریکی بود،
هم
مخالف اساتید کپک زده دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود
و
هم
به 
قول حریفی
مخالف حزب توده بود.

۳
سایه
هرگز 
عضو حزب توده نبوده
 تا 
تو توده ای بنامی
 و
 بر
 حزب توده 
بتازی

۴
به
همین دلیل سایه را اعدام نکردند.
 
احتمالا
همین سیدعلی
مانع اعدام او و کسرایی شده است.
چون
در سنت فئودالی
خوانین غالب
بزرگان توده 
را
 پس از تسخیر خطه شان
اعدام نمی کنند.
 
شگون بد دارد.

۵
سایه اما توده ای ترین توده ای است.
و
شعرش فلسفی است
اگرچه خود سایه
از فلسفه خبری ندارد.

۶
سایه 
پارادوکسی زیبا و دلربا ست.

۷
سایه
(بسان شفیعی)
نیازی به کاسه لیسی ندارد.
سایه از خانواده ای متمول بوده است 
و 
برادرش
جزو بورژوازی صنعتی 
بوده است.

۸
کاسه لیسی
کسب و کار ما
تهیدستان
و
سگان
است.

۹
به قول دهاقین فقیر:
اگر دانی ثواب کاسه لیسی
هی بلیسی
هی بلیسی

۱۰
اگر شفیعی و سایه
کنار سید علی بوده اند و عکس گرفته شده
دلیلش
نه
سمتگیری ایندو به جلاد جماران
بلکه بر عکس است.

۱۱
سید علی
در سنت دیگر اعضای طبقات حاکمه
از
 محبوبیت شعرا
استفاده دیپلوماتیکی و تبلیغاتی می کند.
 
پایان
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر