۱۳۹۸ دی ۱۶, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۲۱۰)


شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
 اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)

حکایت پنجم
ادامه



تجلیل از دراویش و شیوه زندگی آنان،
تریاکی برای تسکین توده های  مولد دردمند «بی همه چیز»
است و بس:

دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
بی تکلف بشنو، دولت درویشان است

خسروان، قبله حاجات جهانند،
ولی
سببش،
بندگی حضرت درویشان
 است

ای توانگر، نفروش این همه نخوت، که تو را
سر و زر در کنف همت درویشان است

من غلام نظر آصف عهدم،
کاو را
صورت خواجگی و سیرت درویشان است.
 
معنی تحت اللفظی:
دولت دراویش (فقرا، گدایان)
زوال ناپذیر است.
دلیل قبله عالم بودن سلاطین
بنده دراویش بودن آنها ست.
اغنیا
حیات و ثروت خود
را
مدیون همت دراویش هستند.
من
غلام نظر پادشاه یزدم
که
صورت ارباب و سیرت درویش
دارد.

۱
دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
بی تکلف بشنو، دولت درویشان است

حافظ
در
 این بیت غزل
بسان ویکتور هوگو
در
گوژپشت نوتره دام
دوئالیسم دولت
را
به
شکل دوئالیسم دولت اغنیا و دولت فقرا بسط می دهد
و
نقش تعیین کننده
را
از
آن دولت فقرا
می داند.


در
رمان گوژپشت نوتره دام
گدایان پاریس
قلمرو خاص خود
را
دارند
و
به
طرز سمبولیک
همه چیز دولت اشرافیت فئودال
را
مثلا
شاه و تاجگذاری و دادگاه و اعدام و غیره
را
نیز.

۲
خسروان، قبله حاجات جهانند،
ولی
سببش،
بندگی حضرت درویشان
 است

حافظ
در این بیت غزل
نیز
دوئالیسم سلاطین و دراویش
را
احتمالا
تحت تأثیر سعدی
بسط می دهد
و
وارونه می سازد.

آن سان
که
 دراویش به قبله سلاطین
و
سلاطین به بنده دراویش

۳
ای توانگر، نفروش این همه نخوت، که تو را
سر و زر در کنف همت درویشان است

حافظ
در این بیت غزل
دوئالیسم توانگر و گدا
را
وارونه می سازد
و
اغنیا را وابسته به فقرا قلمداد می کند.

۴
من غلام نظر آصف عهدم،
کاو را
صورت خواجگی و سیرت درویشان است.

حافظ در این بیت غزل
باز هم تحت تأثیر سعدی
دیالک تیک فرم و محتوا
را
به
شکل دیالک تیک صورت و سیرت بسط می دهد
و
دوئالیستی اش می سازد:
در نتیجه
پادشاه یزد صورت سلاطین و سیرت دروایش
را
کسب می کند
و
حافظ
عملا
نقش تعیین کننده
را
از آن محتوا، سیرت و دراویش
محسوب می دارد.

اگر
حافظ
راست می گوید،
پس چرا به جای غلام نظر دراویش شدن، غلام نظر آصف عهد و شاهنشاه یزد و غیره و غیره می شود؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر