ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
خوشا رشت و گرگان و مازندرانت
که شان همچو بحر خزر دوست دارم
که شان همچو بحر خزر دوست دارم
خوشا حوزه شرب کارون و اهواز
که شیرین ترینش از شکر دوست دارم
که شیرین ترینش از شکر دوست دارم
فری آذرآبادگان بزرگت
من آن پیشگام خطر دوست دارم
من آن پیشگام خطر دوست دارم
صفاهان نصف جهان تو را من
فزونتر ز نصف دگر دوست دارم
فزونتر ز نصف دگر دوست دارم
خوشا خطه نُخبهزای خراسان
ز جان و دل آن پهنهور دوست دارم
ز جان و دل آن پهنهور دوست دارم
زهی شهر شیراز جنت طرازت
من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم
من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم
بر و بوم کُرد و بلوچ تو را چون
درخت نجابت ثمر دوست دارم
درخت نجابت ثمر دوست دارم
خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت
کهشان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم
کهشان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم
من افغان همریشهمان را که باغی است
به چنگ بتر از تتر دوست دارم
به چنگ بتر از تتر دوست دارم
کهن سُغد و خوارزم را با کویرش
کهشان باخت دودهٔ قجر دوست دارم
کهشان باخت دودهٔ قجر دوست دارم
عراق و خلیج تو را چون ورازورد
که دیوار چین راست در، دوست دارم
که دیوار چین راست در، دوست دارم
هم ارّان و قفقاز دیرینهمان را
چو پوری سرای پدر دوست دارم
چو پوری سرای پدر دوست دارم
اخوان در این فراز از شعرش
شهرهای مختلف کشور
در
ماضی و مضارع
را
یکایک برمی شمرد
و
قربان ـ صدقه هر کدام از آنها
می رود.
این کردوکارها
در
بهترین حالت
کودکانه
اند.
۲
چو دیروز افسانه، فردای رؤیات
به جان این یک و آن دگر دوست دارم
به جان این یک و آن دگر دوست دارم
هم افسانهات را، که خوشتر ز طفلان
برویاندم بال و پر، دوست دارم
برویاندم بال و پر، دوست دارم
هم آفاق رؤیاییات را که جاوید
در آفاق رؤیا سفر دوست دارم
در آفاق رؤیا سفر دوست دارم
چو رؤیا و افسانه، دیروز و فردات
به جای خود این هر دو سر دوست دارم
به جای خود این هر دو سر دوست دارم
تو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
دگر باره برشو به اوج معانی
که ات این تازه رنگ و صور دوست دارم
که ات این تازه رنگ و صور دوست دارم
نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم
جهان تا جهان است، پیروز باشی
برومند و بیدار و بهروز باشی
برومند و بیدار و بهروز باشی
این بند پایانی این شعر اخوان است.
ما
به
تحلیل بیت بیت آن می پردازیم:
۳
چو دیروز افسانه، فردای رؤیات
به جان این یک و آن دگر دوست دارم
به جان این یک و آن دگر دوست دارم
هم افسانهات را، که خوشتر ز طفلان
برویاندم بال و پر، دوست دارم
برویاندم بال و پر، دوست دارم
هم آفاق رؤیاییات را که جاوید
در آفاق رؤیا سفر دوست دارم
در آفاق رؤیا سفر دوست دارم
چو رؤیا و افسانه، دیروز و فردات
به جای خود این هر دو سر دوست دارم
به جای خود این هر دو سر دوست دارم
معنی تحت اللفظی:
دیروزت
افسانه
بود
و
فردایت
رؤیا
ست.
هم
افسانه ات
برای من
بهتر از کودکان
بال و پر بخشیده
و
هم
آفاق رؤیایی ات
مرا
به
سیر و سفر
انداخته است.
الهی
من
فدای دیروز و فردایت
و
افسانه و رؤیایت
بروم.
۴
تو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
معنی تحت اللفظی:
تو
هم
به
لحاظ صورت
در
اوج
بودی
و
هم
به
لحاظ معنی
الهی
من
فدای اوج قدر و خطرت
بروم.
اخوان
دیالک تیک صورت و معنی
را
از
سعدی
دارد.
سعدی
دیالک تیک فرم و محتوا
را
به دهها شکل بسط داده است.
اینهم یکی از آنها ست.
۵
دگر باره برشو به اوج معانی
که ات این تازه رنگ و صور دوست دارم
که ات این تازه رنگ و صور دوست دارم
نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم
معنی تحت اللفظی:
دوباره به اوج معانی برس.
من
رنگ و روی تازه
را
دوست دارم.
من
می خواهم
که
تو
نه
کشوری کمونیستی
باشی
نه
کشوری امپریالیستی
و
نه
کشوری تازی.
نه شرقی ـ نه غربی
را
شنیده بودیم.
ولی
شعار نه شرقی نه غربی نه تازی
نوبر بهار
است
و
چیزی از جنس عرعر حمار
است.
اولا
دوران ما
دو طبقه اجتماعی اصلی
یعنی پرولتاریا و بورژوازی
بیش
ندارد.
یعنی
چیزی در آن سوی دیالک تیک کار و سرمایه
نیست.
ثانیا
تازی
نه
طبقه اجتماعی
است
و
نه
فرماسیون اقتصادی.
کسی
که
نه شرقی - نه غربی
باشد،
نه
بو دارد و نه خاصیت.
چنین کسی
مثل مدفوعات خشکیده
است
و
به
به
هیچ دردی
نمی خورد.
۶
جهان تا جهان است، پیروز باشی
برومند و بیدار و بهروز باشی
برومند و بیدار و بهروز باشی
اینهم
دعای مهدی اخوان ثالث
در
حق ایران
است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر