۱۳۹۸ دی ۶, جمعه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۱۳)

جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
مهری

"زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست"

۱
کسرایی می گوید:
زندگی مقدس است،
زندگی معبد است،
زندگی نیاز است.

۲
زندگی آتشی است که نبض حیات را گرم نگه میدارد
و خون را در میان نسوج و مویرگ ها گلگون می کند.

۳
کسرایی
برای تلوً لوُ این معنی
آرش را نگهبان آتشگه
ساخت.

۴
از گوشت و استخوان و آرزوهایت
باید برای این آتشگه
هیزم بسازی،
"ورنه خاموش است وخاموشی گناه ماست"

مش میم
ممنون.

۱
بدین طریق
به نظر مهری
سیاوش
بر
خط زرتشت
می راند
و
یا
بر
خط هراکلیت.

۲
هراکلیت
هم
جوهر هستی
را
آتش ابدی
می دانست.

مهری

۱
عمو نوروز می گوید:
"زندگی را شعله باید برفروزنده
شعله ها را هیمه سوزنده"

۲
نیاز شعله زندگی،
به
هیزم و جنگل
است:
"جنگلی هستی تو ای انسان
جنگل، ای روئیده آزاده"

۳
عمو نوروز می گوید:
"جان جنگل،
خدمتگزار آتش است".

۴
جنگل،
قامت زنده ها ست
و
آتش
"باغ زندگی"
است.
 
جوینده
یابنده
است
اندیشنده
اما
اثبات کننده.

۱
ببین تفاوت ره
از کجا ست تا به کجا؟

۲
شفیع روز جزا
برای اثبات صحت واژه ای (مفهومی) در دانش کاه تهران
همین کار را می کرد.

۳
بیتی از شعرای سابق پیدا می کرد
و
خود را از زحمت تفکر
راحت می ساخت.

۴
جانان بود.

۵
شعر را
در کتاب چند جلدی اش
بر اساس زمان
طبقه بندی کرده بود:

۶
قرنیزه کرده بود.

۷
اشعار مثلا قرن فلان و قرن بهمان

۸
جانان به توان چندان
به همین می گویند.

۹
محتوای طبقاتی آثار هنری
بدین طریق
کشک می شد.

۱۰
اگر این فوت و فن و ترفند طبقه بندی
را
پیش گیریم
دیگر فرقی بین شعر سیاوش کسرایی و روح الله جمکرانی و سیدعلی جمارانی
وجود نخواهد داشت؟
چون همه شعر قرن ۲۰ اند.

۱۱
راستی
احمدی نجات هم شعر سروده و یا نه؟
کجا ست؟
 
تفاوت آتشگهی دیرینه با آتشگهی دیرنده چیست؟

۱
آتشگه در این حکم و یا جمله پوئه تیکی شعر سیاوش
اسم است
و
دیرینه و دیرین
صفت است.

۲
زندگی به مثابه آتشگهی دیرینه
یعنی
کهنسال
قدمت مند
ریشه مند.
تداوم مند

۳
دیرنده
چیست.

۴
فرق پاینده و زاینده و پوینده و گوینده با دیرنده چیست؟

۵
پاینده و زاینده و پوینده و گوینده و غیره
بر اساس فعل و یا مصدر مربوطه
تشکیل می یابند:

۶
پاییدن می شود پاینده
زاییدن می شود زاینده
پوییدن می شود پوینده
گفتن می شود گوینده

۷
برای دیرنده اما فعل و مصدری وجود ندارد.

۸
دیر
قید است:
یعنی به توصیف فعل می پردازد و نه اسم
حسن دیر امد
حسین زود رفت

۹
فعلی از دیر وجود ندارد:
دیریدن و زودیدن ندارد
تا
صفت دیرنده و زودنده
بسازیم.

۱۰
بهتر است دیرینه را بپذیریم
و
به
این اندیشه:
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجا ست
بیندیشیم.

۱۱
چرا زندگی
در
قاموس سیاوش
آتشگه است و نه آرامگه و کارگه و جستجوگه و آموزشگه و غیره؟
 
زندگی آتشگهی دیرینه (دیرنده) پا برجاست. (سیاوش کسرایی)
جابری

درود استاد جابری ،
شاهکار کسرایی است
یاد والایش گرامی .
ماندگار
حریف

۱
این برخورد حریف
برخورد تیپیک و نمونه واری است.

۲
۹۹ در صد روشنفکران کشور ما
در برخورد به اندیشه
همین برخورد را دارند.

۳
یعنی
خود اندیشه
خود موضوع و یا اوبژکت شناخت
برای شان اهمیتی ندارد.
کس از خود نمی پرسد که محتوای این جمله کسرایی چیست؟
حریفی پس از دیدن هزاران صفحه تحلیل راجع به اشعار کسرایی
کامنت داد که برای چه تحلیل می کنید
اشعار کسرایی را هر بچه کودکستانی می فهمد.

۴
مهم برای این جماعت
سوبژکت شناخت است.

۵
مهم
استاد جابری است

۶
مهم
استاد کسرایی است

۷
مهم
استاد حریف است.

۸
اسم این برخورد تیپیک چیست؟

۹
این برخورد
فرمی از سوبژکتیویسم معرفتی است.

۱۰
در سوبژکتیویسم معرفتی
اوبژکت (موضوع) شناخت
نادیده گرفته می شود
و
سوبژکت شناخت (معرفت)
برجسته و تعیین کننده می شود.
نویسنده اندیشه
خواننده اندیشه
منتشر کننده اندیشه
ابراز نظر کننده نسبت به اندیشه
و غیره

۱۱
ما
مفهوم ارزشمندی را در این رابطه مدیون هوشنگ ابتهاج (سایه)
هستیم.

۱۲
البته
خود سایه
بیشک
به
اهمیت و عظمت این مفهومی که ساخته
واقف نبوده است.

۱۳
کدام مفهوم؟

۱۴
زندگی زیبا ست
ای زیبا پسند

زنده اندیشان
به زیبایی رسند
سایه.

۱۵
سایه در این شعر
دیالک تیک مرده اندیشی و زنده اندیشی
را
توسعه می دهد.

۱۶
۹۹ در صد روشنفکران کشور ما مرده اندیش اند.

۱۷
زنده اندیشی
حکم کیمیا دارد
و
ضمنا منفور و مذموم است.

۱۸
یکی از دلایل عقب ماندگی همه جانبه جامعه ما
هم
همین مرده اندیشی
است.

۱۹
بخش اعظم اثار و افکار و اشعار
مبتنی بر مرده اندیشی اند.

۲۰
امرزوه
در
ویکی پیدیا و گوگل و غیره
مرده اندیشی
دیجیتالیزه شده است.

۲۱
راجع به هر چیزی که بپرسی
زباله تحویل می گیری:
محل تولد حریف را
زمان تولد حریف را
اسم ننه و بابا و ننه بزرگ و بابا بزرگ حریف را
سمت و شغل و مفام هر کدام را
رشته تحصیلی و شغل و میزان دارایی و تعداد کتب و مقالات و سخنرانی های حریف را
.....
نهایتا
دست خالی
ولی
خسته
کامپیوتررا می بندی و روانه تخت خواب می شوی
بی انکه چیزی بر بضاعت فکری ات اضافه شده باشد
 
جانوران
استنباط دیگری از کودکان
دارند.

کودکان
را
آشنا می پندارند و نه بیگانه



اندکی اندر باب مفاهیم

۱
دموکراتیک
که
به
معنی مسالمت
نیست.

۲
دموکراتیک
به چه معنی است؟

۳
آیا ساز و کار های پارلمانتاریستی
به عنوان مثال
مثلا
انتخاب زباله هایی که شورای نگهبان قانون جنگل
تعیین می کند
ساز و کار دموکرتیکی است؟

۴
طبقه حاکمه امپریالیستی و رسانه هایش
هر طویله ای را که در ان
اجامر طبقه حاکمه
از طریق انتخابات
بر گرده توده می نشینند
جامعه دموکراتیک
محسوب می دارد.
علنا در رسانه ها گفته اند و می گویند.

۵
مثلا
طویله جماران
در قاموس رسانه ها و مقامات امپریالیستی
جامعه ای دموکراتیک
است.

۶
جامعه جمهوری خلق چین و کوبا و ویتنام
اما
دیکتاتوری اند
استبداد مطلقه اند.

۷
روی این مفاهیم باید کار کنیم.

۸
آنچه پیشایپش می توان گفت :
دموکراسی
یعنی توده فرمایی
بی اعتنا به تعداد احزاب خر رنگ کن

۹
توده فرمایی،
یعنی
نمایندگی اراده توده
نمایندگی منافع استرتژیکی توده
که
محتوای دموکراسی است.

۱۰
۸۴ میلیون نفر که نمی توانند
به اداره جامعه
بپردازند.

۱۱
فرم های متنوع اداره جامعه
تعیین کننده نیستند.

۱۲
تعیین کننده
محتوای اعمال قدرت سیاسی است.

۱۳
تعیین کننده این است
که
هیئت حاکمه
مدافع منافع توده است و یا مدافع منافع اقلیتی که صاحب وسایل اساسی تولید است
یعنی
طبقه حاکمه است.

۱۴
نمایندگی منافع توده
می تواند فرم های متفاوت داشته باشد.

۱۵
تعیین کننده
اما
نه
فرم
بلکه محتوا ست.

۱۶
مثال:
نظام مبتنی بر کودتای نظامی افسران توده
در افغانستان
(و لیبی و عراق و سوریه و مصر و آنگولا و اتیوپی و غیره)
میلیون ها بار دموکراتیک تر از
نظامات کنونی بوده اند
که
از طریق انتخابابات الکی و صوری و سطحی
تشکیل شده اند.

۱۷
جهنم جماارن که از طریق رفراندوم و انتخابات الکی و خرکی تشکیل شده
در
مقایسه با دیکتاتوری بورژوایی ـ انقلابی محمدرضا شاه پس از انقلاب سفید
نه
جامعه ای دموکراتیک
بلکه طویله ای از سر تا ته
استبدادی
ضد خلقی
و ضد توده ای است.

۱۸
شعارهای حقوق دموکراتیک
مبنی بر آزادی بیان و مطبوعات و احزاب و انجمن ها
فریبا ست
ولی
فراموش نباید کرد
که
بیان نظر و انتخاب نماینده
به شرطی محتوا و معنا کسب می کند
که
توده
توان تفکر کسب کرده باشد و قادر به تمیز حزب توده از حرب اشراف فئودال و روحانی و بورژوازی باشد

۱۹
توده های مذهبی که عاجز از تمیز منافع خود از منافع طبقات انگل باشند
انتخاب نکنند
سنگین تر اند
و
رأی به جلاد ندهند
بهتر است و دموکراتیک تر است.

۲۰
همیشه باید محتوا را در نظر داشت
و
نه
فرم های فریبا را

۲۱
به قول حریفی
ما درون را بنگریم و حال را
نی برون را بنگریم و قال را
 
اندکی اندر باب ملکه و گربه

۱
ملکه محمدی
همسر و همرزم پورهرمزان
بوده است.

۲
پورهزان
یکی از سرداران توده
بوده
که
توسط جلادان جماران
اعدام شده است.

۳
ملکه
هم
قرار بود به دار آویخته شود

۴
ظاهرا
گربه نره
جانشین روح الله خزه
او را عفو کرده و از دست جلاد رها ساخته
تا
اجامر عزرائیل را به جانش اندازد.

۵
گفته می شود که
گربه نره مخالف اعدام ضعیفه ها بوده است.

۶
معلوم مان نشد که
چرا
سیمین و یا فاطمه مدرسی و صدها ضعیفه دیگر
از
لیست ضعیفه ها خط خورده اند و اعدام شده اند.

۷
راه «توده»
مطلبی از ملکه را از مجله دنیا
پس از تحریف
منتشر کرده است

۸
ما شروع به تحلیلش کردیم
بعد
متوجه شدیم
که
تحریف شده است
و
ادامه ندادیم:
مراجعه کنید به
تأملی در مقاله ی زنی راجع به زنان ایران

۹
یاد همه ضعیفه ها
به
یاد
باد
نفرین به باد
باد

۱۰
به ویژه
یاد خروشان گردآفریدان آبان ۹۸
به یاد باد
نفرین
بر آنکه رسم ستم را نهاد
باد
 
فضیلتی مترقی و مدرن به نام خودپرستی (اگوئیسم)

کاشمی آموختیم
که
عاشق "خویشتن خویش" باشیم
یعنی
"خویشتن خویش"
را بپرستیم.
حریف

۱
خودپرستی
در ایده ئولوژی بنده داری و فئودالی
مثلا در اسلام
از صفات قبیحه است.

۲
مذموم و منفور است.

۳
چرا و به چه دلیل؟

۴
برای اینکه در این ایده ئولوژی
بشریت مولد و زحمتکش
عبد و بنده و غلام و کنیز و رهی و وابسته است
و
نه
آدم
و
نه
اشرف موجودات

۵
چرا و به چه دلیل؟

۶
چرا باید همه انسان های مولد و زخمتکش
خوار و خفیف و خس و خاشاک و ذلیل قلمداد شوند؟

۷
برای اینکه
پیامبر اسلام
چنین ادعا کرده است:
انا عبد الله
من عبد و بنده الله هستم.

۸
الله
اما
کیست که بشریت مولد و زحمتکش بنده اش باید باشد؟

۹
الله
روزی بت بزرگی در بتکده کعبه بود
که
پیامبر اسلام
انتزاعی اش کرده است.

۱۰
الله
مفهومی انتزاعی شده است که وجود خارجی ندارد.

۱۱
الله
مثل همه مفاهیم
فقط در ذهن آدمیان وجود دارد.

۱۲
الله عکس است.

۱۳
سؤال این است است که الله الله عکس انتزاعی کیان است؟

۱۴
اگر مفهوم درخت
عکس انتزاعی سرو و صنوبر و سپیدار و انار است
الله عکس انتزاعی چیان و کیان است؟

۱۵
الله عکس انتزاعی (نتیجه تجرید) اعضای اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی است.

۱۶
یعنی
پرستش الله
به معنی پرستش اربابان بنده دار و فئودال و روحانی است.

۱۷
پس از کربلای خونبار ابان
امام جمعه موقت تهران
به این حقیقت امر ماتریالیستی ـ دیالک تیکی اعتراف کرد:
او گفت:
خامنه ای
همان الله
است:
الله رفته تو سید علی
و
هر حرف سید علی
حرف الله
است.

۱۷
سید علی هم اعتراضی نکرد
و
اللهیت و الهیت خود را
انکار نکرد.

۱۸
اکنون دیری است که
اسلام عنقلابی
تحت عنوان فوندامنتالیسم
بشریت ستیزی اسلام آغازین
را
تنزل و تخفیف بشریت مولد و زحمتکش تا درجه عبد و بنده ورهی و کنیز و غلام
را
رادیکالیزه کرده است

۱۹
أن سان
که
مؤمنین را
به
خودستیزی
تشویق کرده است.
به
تنفر از خویشتن خویش
به
بستن بمب بر کمر خویشتن خویش و فرزندان خویش
و
کشتار کور همنوعان خویش
تشویق کرده است.

۲۰
یعنی
خودستیزی توأم با بشریت ستیزی
یعنی
انتحار عنقلابی
مد شده است.

۲۱
بدین دلیل
اکنون
خودپرستی
خود نشانه خردگرایی و خردمندی است

۲۲
خودپرستی
اکنون
یکی از سجایای اخلاقی مترقی و مدرن و هومانیستی و انقلابی است.

۲۳
اما
هشدار
نباید خودپرستی را با خودستایی فاشیستی و فوندامنتالیستی
عوضی گرفت:
خودپرستی باید در دیالک تیک خودپرستی و توده پرستی و طبیعت پرستی
درک شود:
اگوئیسم در دیالک تیک اگوئیسم + هومانیسم + ناتورالیسم
و
کمونیسم = هومانیسم متکامل + ناتورالیسم متکامل
 
انسانی که همیشه
از داستان غمگین
گذشته اش حرف میزند
همیشه همان داستان را
زندگی خواهد کرد.
حریف

۱
چرا و به چه دلیل به این نتیجه رسیده اید؟

۲
داستان غم انگیز و یا شادی انگیز گذشته به چه معنی است؟

۳
تجربه ای غم انگیز و یا شادی انگیز؟

۴
چرا باید نقل و یا تحریر خاطره غم انگیزی و یا شادی بخشی
حتما به تکرار آن تجربه منجر شود؟

۵
اتفاقا
قضیه بر عکس این ادعا ست:
حلاجی تجارب تلخ و شیرین ماضی
به
استغنای (غنی تر گشتن) دانش تجربی آدمیان منجر می شود.

۶
اصولا
هیچ چیز در زندگی تکرار نمی شود.

۷
گاهی در عالم خواب
فرم مخدوشی از تجارب زندگی
بازتولید می شود.

۸
این بازتولید تجارب
در عالم خواب
در
روح ادمی ذخیره می شود و به استغنای دانش تجربی آدمی منتهی می گردد.

۹
یعنی
خواب دیدن
فرمی از آموزش دیدن است.

۱۰
یعنی
خواب
آموزشگاهی است.

۱۱
یکی از دلایل خواب
هم
همین است.

۱۲
مثال:
کودکان
بیشتر از سالخوردگان
می خوابند.

۱۳
دلیلش
تقلای کودکان و تجربه فراوان است.

۱۴
به همین دلیل باید بخوابند
تا
تجارب خود را
در عالم خواب
حلاجی کنند و به دانش تجربی خود مبدل سازند.
یعنی
بیاموزند.
 
مگه حاكميت غيرطبقاتى هم مى شود؟
خیراب

۱
به این پرسش خیراب
احدی پاسخ نداده است.

۲
احدی
بدان
حتی
اعتنایی نکرده است.

۳
چرا؟

۴
شاید برای اینکه
پاسخ دادن بدان
اسان نیست.

۵
حاکمیت چیست؟

۶
حق با خیراب است.
حاکمیت همیشه طبقاتی است:
حاکمیت یعنی اعمال قدرت توسط طبقه ای بر اقشار و طبقات دیگر.

۷
این حاکمیت و اعمال قدرت
هم
می تواند
توسط اقلیتی بر اکثریت جامعه اعمال شود
و
هم
توسط اکثریتی بر اقلیتی

حاکمیت همیشه با دولت توأم است.

۸
حاکمیت طبقه کارگر و متحدینش
نیز
حاکمیت طبقاتی است.
ولی حاکمیت اکثریت جامعه بر اقلیتی است.

۹
اما
استفاده از مفهوم حاکمیت طبقاتی
به چه دلیل است
اگر به قول خیراب
قضیه روشن است؟

۱۰
دلیل استفاده از این مفهوم
تأکید ورزیدن بر ماهیت طبقاتی حاکمیت = دولت است

۱۱
تأکید ورزیدن بر این حقیقت امر است
که
حاکمیت = دولت
فقط می تواند طبقاتی باشد

۱۲
یعنی
با مرگ طبقات
حاکمیت و دولت هم می میرد.

۱۳
مفهوم دیکتاتوری پرولتاریا هم به همین سان مورد استفاده قرار می گیرد:
هر دولتی = دیکتاتوری طبقه ای بر طبقات دیگر

۱۴
دولت طبقه کارگر و متحدینش هم = دیکتاتوری اکثریت اعضای جامعه بر اقلیتی

۱۵
اینجا نیز روشن می شود که ما با دو نوع دیکتاتوری سر و کار داریم:

الف
دیکتاتوری انقلابی (توده ای)

ب
دیکتاتوری ارتجاعی (طبقه استثمارگر معینی)

۱۶
این ضمنا بدان معنی است
که
تعویض حاکمیت = تعویض طبقه حاکمه = تعویض دولت = تعویض دیکتاتوری طبقه ای با دیکتاتوری طبقه و یا طبقات دیگر
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر