شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۴ ـ ۲۵)
حکایت چهارم
۱
بفرمود و بفروختندش به سیم
که رحم آمدش بر غریب و یتیم
معنی تحت اللفظی:
عبدالعزیز
فرمان فروش نگینش
را
صادر کرد
تا
از
غریبان و
یتیمان
دستگیری کند.
سؤال
سعدی
در
این بیت
شعر،
دیالک تیک طبقه ح و ت
را
به
شکل دیالک تیک
توانگر و غریب و یتیم بسط می دهد
و
ترحم طبقه
حاکمه (توانگر) بر توده (غریب و یتیم)
را
می ستاید.
جواب
سعدی
در
این بیت
شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به
شکل دیالک تیک
توانگر و غریب و یتیم بسط می دهد
و
ترحم طبقه
حاکمه (توانگر) بر توده (غریب و یتیم)
را
می ستاید.
این تنها راه حلی است که سعدی برای مقابله با
تضادهای چرکین جامعه فئودالی ـ بنده داری
در انبان
تئوریک خود دارد.
ما این را تعدیل
تضادهای اجتماعی می نامیم.
این رهنمود سعدی که در سراسر آثارش به کرات تکرار
می شود، فرم و ظاهر هومانیستی،
ولی
محتوای انسان ستیز
دارد.
مقوله احسان سعدی،
به
تخریب
شخصیت انسان تهیدست،
به
ادمیت زدایی از آدمیان
منجر می
شود
و
توده ملود و زحمتکش تاریخ ساز
را
به
درجه گدا
تنزل می دهد.
سعدی
جامعه ای از انسان های انگل می خواهد،
انگل حاکم، مرفه، مفتخور، عیاش و ولخرج
و
انگل
محتاج به نان شب و جای خواب شب.
سعدی
خانه
خرابی انسان مولد و زحمتکش
را
با
خونسردی تمام
تماشا می کند،
روند تبدیل آنان به گدا و بی خانمان
را
در
ایام
پیری و یا به سبب بیماری، صدمات جسمی و روحی
می بیند،
ولی
راه حل
بنیادی و آبرومندانه برای آن
ارائه نمی دهد.
وابستگی طبقاتی
تفکر و
خرد خروشان سعدی
را
به
بند
می کشد
و
مفلوج می سازد
و
گرنه
از
پیدا
کردن راه حل بنیادی
برای معضلات
اجتماعی
برایش
دشوار
نیست.
سعدی برای حفظ مناسبات تولیدی فرسوده و
پوسیده فئودالی ـ بنده داری،
تخریب مادی و معنوی، جسمی و روحی بشریت
را
تقبل می کند.
این همان کاری است
که
بورژوازی واپسین
با
توده مولد و زحمتکش
از
حدود صد
سال پیش
آغاز
کرده است.
بورژوازی واپسین
شعور
انسانی
را
تباه می سازد،
امکان
تفکر و شناخت را از آن
می گیرد.
اگر
تاریخ
برای ساختمان خود
به
سوبژکت،
نیاز دارد،
اگر
تحول اجتماعی تنها از طریق انسان اندیشنده،
شناسنده و اکتیو و خودمختار امکان پذیر است،
پس همان بهتر که انسان از کودکستان تخریب شود.
برای این کار طبق برنامه دقیقا تنظیم شده ای،
کله کودک را از آشغال پر می کنند
و
طرز تفکری
را
به
خوردش
می دهند
که
همه چیز را وارونه
می بیند،
تازه
اگر حال
و هوای دیدن
داشته باشد.
بورژوازی واپسین
خردستیزی
را
سرلوحه بی چون و چرای خود
قرار داده است.
اکثریت قریب به اتفاق برنامه های رادیوئی،
تلویزیونی، مجلات، روزنامه ها، کتب و بروشورها
محتوای خردستیز آشکار و نهان، مستقیم و غیرمستقیم
دارند.
توده مولد و زحمتکش تهی مغز ناتوان از تفکر و
شناخت
دیگر
نمی
تواند
چیزی جز
آنچه که هست و آنسان که هست،
آرزو
کند،
چه برسد به خواستن آن و تلاش و مبارزه برای تحقق
آن.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر