۱۳۹۸ آبان ۲۱, سه‌شنبه

سیری در شعری از اخوان تحت عنوان «میراث» (۵)


میراث
مهدی اخوان ثالث
 
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
 
۱
لیک هیچت غم مباد از این،
ای عموی مهربان،
تاریخ!
پوستینی کهنه دارم من که می گوید
از
 نیاکانم برایم داستان، 
تاریخ!

اخوان
در این بند شعر
به
تاریخ
یعنی
منشی گیج و خرفت و خنگ امیری عادل
قوت قلب می دهد
تا
ترسش بریزد 
و
اندامش از رعشه بیفتد.

اخوان
نیازی به منشی تاریخ
ندارد.

چون پوستینی کهنه و قدیمی دارد
که
از
نیاکانش قصه می گوید.

۲
من یقین دارم که در رگ های من خون رسولی یا امامی نیست.
نیز خون هیچ خان و پادشاهی نیست.

وین ندیم ژنده پیرم
 دوش با من گفت
کاندرین بی فخر بودن ها گناهی نیست.

معنی تحت اللفظی:
من فاقد تبار اشرافی ام.
پوستین کهنه ام
اما
دیشب به من گفت:
«تو در فقدان تبار اشرافی تقصیری نداری.»

زنده باد.

خیال ما هم راحت شد.

ما
فکر می کردیم
که
فقدان تبار اشرافی
فاجعه است.

۳
پوستینی کهنه دارم من، سالخوردی جاودان مانند.
مرده ریگی داستانگوی از نیاکانم، 
که
 شب تا روز
گویدم چون و نگوید چند.

معنی تحت اللفظی:
پوستین قصه گوی من
شب تا روز
فقط راجع به کیفیت شق القمر های نیاکانم قصه می گوید و نه راجع به کمیت شان شق القمرهای آنها.

۴
سال ها زین پیش تر در ساحل پر حاصل جیحون
بس پدرم از جان و دل کوشید،
تا 
مگر این پوستین 
را
 نو کند بنیاد.

جبه
یعنی
جامه‌ گشاد و بلند که‌ روی‌ لباس های‌ دیگر بر تن‌ کنند.


او چنین می گفت و بودش یاد:
  «داشت کم کم شبکلاه و جبّه ی من نوترک می شد،
کشتگاهم برگ و بر می داد.
ناگهان توفان خشمی باشکوه و سرخگون برخاست.
من سپردم زورق خود را به آن توفان و گفتم هرچه بادا باد.
تا گشودم چشم، دیدم تشنه لب بر ساحل خشک کشفرودم،
پوستین کهنه ی دیرینه ام با من.
اندرون، ناچار، مالامال نور معرفت شد باز،
هم بدان سان کز ازل بودم.»

معنی تحت اللفظی:
پدرم
سال ها قبل 
در
ساحل حاصلخیز جیحون
کوشید
تا
پوستین
را
نوسازی کند.
به 
قول خودش:
کلاه و کت و شلوارش
نوتر می شد.
چون
کشتزارش سودآور بود.
ولی
ناگهان توفان سرخی شروع شده بود
و
او
گفته بود، هرچه بادا باد
و
زورق خود را به توفان سپرده بود.
وقتی به خود آمده بود،
خود
را
در کرانه کشف رود یافته بود
با
همان پوستین کهنه 
و
با
اندرونی 
کما فی السابق
مملو از نور معرفت.

بدین طریق
نوسازی پوستین کهنه
امکان پذیر نگشته بود.

منظور اخوان از توفان سرخ با شکوه
احتمالا
جنبش انقلابی
است
که
پدرش 
گویا
در
آن شرکت داشته است
و
نوسازی پوستین نقش بر آب شده است.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر