فریدون توللی
(۱۲۹۸ – ۱۳۶۴)
شاعر، باستان شناس، مترجم، نویسنده، ادیب و طنزپرداز
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
مُل
هدف این قطعه،
پرده گیری از کار پارسا نمایانِ سالوس است
که
به
قولِ خواجه شیراز
«چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند»!
۱
و
مُل بر وزنِ خُل،
اندر
لغت بادۀ صافی را گویند که صوفیانِ صافی عقیدت از سرِ صفا درکشند و دستِ
سماع برافشانند و پایِ نشاط بکوبند و چندان غرقِ وحدت گردند تا “انا الحق!”
گویان، کَف بر لب آرند و نقشِ زمین شوند.
چنان که شاعر فرموده:
مُل ز صفا به جام کن، صوفیِ میگسار را
رشــتۀ توبــه پاره کــن، زاهــدِ بی قــرار را
باده بیار و دف بزن، چنگ بیار و تار را
عود و عبیر و چرس را، بنگ و حشیش و نار را
تا به لب آورم خمی از سرِ وجد و شوق، کف
بانگِ “اناالحق” از جگر، برکشم و خدا شوم
گاه به های و هوی شوم، گاه به هوی و ها شوم
زوزه کشم، فغان کنم، نعره زنم، صفـــا شوم
نور شــوم، ملــک شوم، روح شـوم، بقـا شـوم
پای بکوبم از طرب، دست فشانم از شَعَف
معنی تحت اللفظی:
برای صوفی میخواره
جامی از می صافی بیاور
تا
توبه بشکند.
ضمنا
اسباب باده خواری و بنگ و حشیش کشی
را
فراهم کن.
تا
صوفی
به
حجم خم شراب
کف بر لب بیاورد.
بعد
انا الحق گویان
دعوی خدایی کند
و
ضمنا
به
نور و فرشته و روح و صفا و بقا
استحاله یابد
و
به
رقص و پایکوبی و دست افشانی از شادی
بپردازد.
توللی
پس از ذکر تأیید امیز آیین عرفا
به
اصل مطلب
یعنی
به
انتقاد از زهاد ریاکار می پردازد:
۲
و
در لغت آمده است
که
اتخاذِ “مُلا” از کلمۀ “مُل” کرده اند
و
داستانی که آورند،
این که شیخ منورالدین حسین مغفل،
به مجلسِ بزمی رنگین اندر آمد.
میزبانش جامی لبریز به دست داد که
هان!
بنوش که این ساغر مُل، از خُم قدیم به مینا کرده ام!
شیخ ابروان درهم کشید و گفت:
اِنّی اَشرِب من جمیع المُسکرات ولکن مُل لا!
یعنی
به درستی که من نوشنده ام جمیعِ آشامیدنی های مست کننده را ولیک پرهیزگارم از نوشیدنِ باده!
میزبان به شنیدنِ این کلام، قدحِ فقاع (آبجو) پیش آورد
و
شیخ لاجرعه به سرکشید
و
از آن به بعد
شیوخ
را
به
گناهِ کلامِ “مُل لا”
که
آن زندیقِ لعین گفت،
“مُلا”
گفتند.
معنی تحت اللفظی:
کلمه ملا از کلمه مل ساخته شده است.
شیخی وارد مجلس عیش و نوش می شود و میزبان جامی مملو از می به دستش می دهد و توصیه می کند که بنوشد.
شیخ می گوید:
من
هر آشامیدنی دیگری را می نوشم
لا مل
را
(نه می را)
میزبان آبجو می آورد و شیخ لاجرعه سرمی کشد.
از
آن
به
بعد
شیوخ
را
ملا
می نامند.
۳
توللی
شیوخ
را
قابل قیاس با خر قلمداد می کند.
خر
هم
شراب
(آب انگور)
نمی خورد،
ولی
آبجو
می خورد.
میخوارها
هم
از
این حکایات تحقیرآمیز
فراوان دارند:
یکی
به
خواستگاری دختر حریفی رفته بود
و
در
معرفی پسرش گفته بود:
پسرم نه عرق خور است، نه قمارباز، نه عیاش و نه علاف.
حریف گفته بود:
یکباره بگو:
خر
است.
چون خر هم نه عرق خور است، نه قمارباز، نه عیاش و نه علاف.
توللی
نمی داند
که
این طرز «تفکر» با اتیک توده ای در تضاد آشکار قرار دارد.
توده
از
جماعت عرق خور
خوشش نمی آید.
اتفاقا
یکی از معایب مهم توده ای ها هم همین عرق خوری
به
تقلید کورکورانه از روس ها
بوده است.
این چیزها کمترین ربطی به انتقاد اجتماعی و انقلابی
ندارند
و
همان
زمان
می بایستی
به
چالش مارکسیستی
کشیده شوند.
۴
شعر
مُلا که مُلَش به جام ریزند
هنگامِ صلوه، قی نماید
برمنبرِ موعظت ز مستی
بر خیلِ مُرید، هِی نماید
صد بار بیفتد و بخیزد
تا راهِ نماز، طی نماید
با دایره، رو به مسجد آرد
در گوشۀ لیفه، نی نماید
بر جایِ دعا، به کنجِ محراب
آهسته دِلِی، دِلِی نماید
تکذیبِ نماز و روزه گوید
تجویزِ قمار و می نماید
عاقل ز چنین امامِ سرمست
تقلیدِ فریضه کی نماید
معنی تحت اللفظی:
اگر
می
به
خورد ملا داده شود، موقع نماز استفراغ می کند
و
موقع موعظه
پامنبری ها
را
با
گله گوسفند
عوضی می گیرد
و
هی می کند.
تلوتلو خوران برای اقامه نماز می آید
و
با
نی و دایره
وارد محراب می شود
و
به
عوض دعا
دلی دلی می کند.
به
عوض تکذیب نماز و روزه
به
تجویز قمار و می
می پردازد.
خردمندان
که
از
چنین کسی
پیروی نمی کنند.
سطح این انتقادات توللی از روحانیت
در
شأن حزب توده
نبوده اند.
انتقاد مارکسیستی
انتقاد علمی و انقلابی ریشه ای
باید باشد
تا
توده
را
به
تسلیحات شعور رهایی بخش
مسلح سازد.
توده
باید
فیلسوف شود
تا
توده فرمایی
(دموکراسی)
امکان پذیر گردد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر