میراث
مهدی اخوان ثالث
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
۱
این دبیر گیج و گول و کوردل:
تاریخ،
تا
مُذَهّب دفترش را گاهگه می خواست،
با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید،
رعشه می افتادش اندر دست.
معنی تحت اللفظی:
تاریخ
ـ منشی گیج و خر و خرفت و خنگ ـ
وقتی
می خواست
دفترش ر ابا سرگذشت پریشانی از نیاکانم آلوده سازد،
دستش
به
لرزه
می افتاد.
اخوان در این بند شعرش
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
را
یعنی
دیالک تیک مورخ و تاریخ
را
در
سنت عرفا
تخریب می کند:
یعنی
اضداد دیالک تیکی
را
در
همدیگر
ذوب، منحل و مضمحل
می کند.
تاریخ
در
طرفة العینی
به
مورخ
استحاله می یابد.
کسب و کار عرفان
همین
است.
به
همین دلیل
از
وحدت وجود
سخن می رود:
در
قاموس عرفان
سوبژکت و اوبژکت
یکی
می شوند.
مثلا
خالق و خلق
خرسوار و خر
خرما فروش و خرما
یکی می شوند.
در
واقع
هیچ
و
پوچ
می شوند.
اگر تیز بنگریم،
عرفان
جریانی نیهلیستی
است.
۲
اخوان
ضمن تخریب دیالک تیک مورخ و تاریخ،
به
تحقیر مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ
مبادرت می ورزد.
چرا و به چه دلیل؟
۳
دلیل تحقیر سوبژکتیویستی مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ، توسط اخوان
تجلیل سوبژکتیویستی ـ فاشیستی ـ افراطی نیاکان پر جلال و جبروت خویش
است.
نیاکانی
که
به
قول خودش
ذرات شرف در خانه خون شان
جا
را
برای هر چیز دیگر
حتی
برای آدمیت
تنگ کرده بوده است.
آیا
عظمت نیاکان اخوان
چندان و چنان بوده
که
مورخ تاریخ
و
یا
تاریخ مورخ
به
هنگام تحریر سرگذشت پریشان شان
رعشه در دستش می افتاده است؟
نیاکان
چنینند
در
عیران زمین؟
۴
معنی تحت اللفظی:
در
انگشتان در افشان مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ
قلم شیرین رشته
به
لرزه
درمی افتاد
و
جوهر دوات مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ
منجمد می شد.
دلیل رعشه و لرزه در دست و انگشتان مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ
اما
چیست؟
۵
معنی تحت اللفظی:
دلیل رعشه و لرزه در دست و انگشتان مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ
غرش رعد آسای امیر عادلی
است
که
می گوید:
«بنویس که ما ماه نو
را
دیشب با چاکران خود
دیده ایم
و
مادیان ما سه قلو زاییده است.
ضمنا
زمانه ما ر ا با ازمنه دیگر مورد مقایسه قرار بده.»
۶
اکنون
دو زاری خواننده شعر
می افتد:
مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ
همه کاره و مستقل و خودسر
نیست.
وابسته
است.
منشی امیر عادلی
است.
امیر عادل
اوتوریته ای
از
جنس دیکتاتوری
است
که
به
هنگام دیکتات (دیکته کردن) فرامین ملوکانه
تار و پود اندام مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ خنگ و خرفت و خر
به
لرزه در می افتد.
بیچاره
تاریخ.
بینوا
تاریخ.
ادامه دارد.
ـ منشی گیج و خر و خرفت و خنگ ـ
وقتی
می خواست
دفترش ر ابا سرگذشت پریشانی از نیاکانم آلوده سازد،
دستش
به
لرزه
می افتاد.
اخوان در این بند شعرش
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
را
یعنی
دیالک تیک مورخ و تاریخ
را
در
سنت عرفا
تخریب می کند:
یعنی
اضداد دیالک تیکی
را
در
همدیگر
ذوب، منحل و مضمحل
می کند.
تاریخ
در
طرفة العینی
به
مورخ
استحاله می یابد.
کسب و کار عرفان
همین
است.
به
همین دلیل
از
وحدت وجود
سخن می رود:
در
قاموس عرفان
سوبژکت و اوبژکت
یکی
می شوند.
مثلا
خالق و خلق
خرسوار و خر
خرما فروش و خرما
یکی می شوند.
در
واقع
هیچ
و
پوچ
می شوند.
اگر تیز بنگریم،
عرفان
جریانی نیهلیستی
است.
۲
این دبیر گیج و گول و کوردل:
تاریخ،
تا
مُذَهّب دفترش را گاهگه می خواست،
با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید،
رعشه می افتادش اندر دست.
اخوان
ضمن تخریب دیالک تیک مورخ و تاریخ،
به
تحقیر مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ
مبادرت می ورزد.
چرا و به چه دلیل؟
۳
این دبیر گیج و گول و کوردل:
تاریخ،
تا
مُذَهّب دفترش را گاهگه می خواست،
با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید،
رعشه می افتادش اندر دست.
دلیل تحقیر سوبژکتیویستی مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ، توسط اخوان
تجلیل سوبژکتیویستی ـ فاشیستی ـ افراطی نیاکان پر جلال و جبروت خویش
است.
نیاکانی
که
به
قول خودش
ذرات شرف در خانه خون شان
جا
را
برای هر چیز دیگر
حتی
برای آدمیت
تنگ کرده بوده است.
آیا
عظمت نیاکان اخوان
چندان و چنان بوده
که
مورخ تاریخ
و
یا
تاریخ مورخ
به
هنگام تحریر سرگذشت پریشان شان
رعشه در دستش می افتاده است؟
نیاکان
چنینند
در
عیران زمین؟
۴
در بُنان دُرفشانش کلک شیرین سلک می لرزید،
حبرش اندر لیقه چون سنگ سیه می بست.
معنی تحت اللفظی:
در
انگشتان در افشان مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ
قلم شیرین رشته
به
لرزه
درمی افتاد
و
جوهر دوات مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ
منجمد می شد.
دلیل رعشه و لرزه در دست و انگشتان مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ
اما
چیست؟
۵
زانکه فریاد امیر عادلی چون رعد برمی خاست:
«هان، کجایی، ای عموی مهربان! بنویس.
ماه نو را دوش ما با چاکران، در نیمه شب دیدیم.
مادیان سرخ یال ما سه کرّت تا سحر زایید.
در کدامین عهد بوده است
این چنین،
یا
آن چنان
بنویس.»
معنی تحت اللفظی:
دلیل رعشه و لرزه در دست و انگشتان مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ
غرش رعد آسای امیر عادلی
است
که
می گوید:
«بنویس که ما ماه نو
را
دیشب با چاکران خود
دیده ایم
و
مادیان ما سه قلو زاییده است.
ضمنا
زمانه ما ر ا با ازمنه دیگر مورد مقایسه قرار بده.»
۶
زانکه فریاد امیر عادلی چون رعد برمی خاست:
«هان، کجایی، ای عموی مهربان! بنویس.
ماه نو را دوش ما با چاکران، در نیمه شب دیدیم.
مادیان سرخ یال ما سه کرّت تا سحر زایید.
در کدامین عهد بوده است
این چنین،
یا
آن چنان
بنویس.»
اکنون
دو زاری خواننده شعر
می افتد:
مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ
همه کاره و مستقل و خودسر
نیست.
وابسته
است.
منشی امیر عادلی
است.
امیر عادل
اوتوریته ای
از
جنس دیکتاتوری
است
که
به
هنگام دیکتات (دیکته کردن) فرامین ملوکانه
تار و پود اندام مورخ تاریخ و یا تاریخ مورخ خنگ و خرفت و خر
به
لرزه در می افتد.
بیچاره
تاریخ.
بینوا
تاریخ.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر