جمعبندی
از
مسعود بهبودی
شهامت حراست از حقیقت
بی بی سی:
چه زمانی به بولیوی بر خواهید گشت؟
مورالس:
هنوز نمی دانم
اما این هر وقتی می تواند باشد.
به بولیوی برخواهم گشت
تا بر ضد پیروان شما
مبارزه کنم
و
برضد گزارشگرانی از نوع شما که از کودتا و ارتجاع راستگرا
حمایت می کنید.
بی بی سی:
که علیه من مبارزه کنید؟
مورالس:
علیه دروغ پراکنی های شما.
از اوتوپی تا واقعیت
۱
ممنون از هماندیشی.
۲
احزاب ضد پرولتری با احزاب توده ای در مقیاس جهانی
فقط و فقط
زمانی متحد شده اند
که
حزب توده
قوی ترین حزب در جامعه بوده است.
۳
این اتحادها و ائتلاف ها
تحمیلی به احزاب ضد پرولتری بوده اند
و
ضمنا
برای تخریب حزب توده از درون و تسخیر آن در درازمدت بوده اند.
۴
مثال
حزب توده چین
با
حزب کومین تانک
بر ضد استعمار ژاپن
متحد شد
۵
برای اینکه حزب توده چین
توده ای بود و قوی بود.
۶
مثال دیگر
احزاب بورژوایی در آلمان شرقی
با
حزب توده متحد شدند
۷
برای اینکه حزب توده
سرکردگی در جامعه را در دست داشت.
۸
پس از سقوط شوروی
همه این احزاب بروژوایی
در طرفة العینی
به
ریشه برگشتند و حزب متحده آلمان
انگاری دود شد و رفت هوا.
۹
برو قوی شود
اگر عزت جهان طلبی
که در طویله دنیا
ضعیف منفور است.
۱۰
حزب توده
باید
طبقه و توده را دریابد
تا
ارج درخور یابد
و
حزب توده شود.
۱۱
امروزه در اوپوزیسیون ضد جماران
احدی حتی نمی توان پیدا کرد که ذره ای صداقت داشته باشد
۱۲
اتحاد با چنین کسانی
صاف و صوف کردن
ستون فقرات خویش
برای خنجر ناگهانی است
از این دیار چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعوی سگان شما نیز بگذرد.
فرغانی
۱
آره.
شاعر
۲
این گذشت ها و گذشتن ها
حنای پس از عروسی
اند
که
به درد گذاشتن بر سر نمی خورد.
۳
بر خاندان پهلوی هم گذشت.
۴
ولی پس از انتقال دهها میلیارد دلار از ثروت معصوم ملی به خارج.
۵
در حساب های بانکی اجامر جماران در خارج از طویله
ارقام نجومی گزارش می شود.
۶
اصلا به جنبش هم نیازی ندارند.
۷
بسان باتیستا
داوطلبانه هم می توانند بروند
و
فیدل ها
با چند صد نفر چریک
می توانند خرابه را تسخیر کنند.
۸
کس
چه می داند.
ایراد بنیادی حزب توده
بی بنیادی جبهه های کذایی مورد نظر آن بوده است.
۱
این طرز «تفکر» مکانیکی و سطحی
در عمل
ورشکست شده است
و
برای حزب توده بسیار گران تمام شده است
۲
نوعی انتحار برای حزب توده بوده است.
۳
حزب توده
هم
از
طبقه کارگر غافل بوده است
و
هم
از توده
۴
در
عوض
و درست به همین دلیل
دنبال احزاب و دار و دسته های طبقات اجتماعی ضد پرولتری
به تنهایی و به طور واهی و غیرواقعی (بدون تشکیل واقعی جبهه ای)
له له زده است
و
نابود گشته است.
۵
هیچکدام از دهها مدعی نمایندگی حزب توده
توده ای نیست.
۶
کاریکاتورهای چه بسا تهوع اور حزب توده اند.
۷
خروج از این بن بست
هنر بزرگی خواهد بود.
روی جبهه واحد ضد هر چیزی
باید بحث کرد.
۱
جبهه واحد
را
شازده رضا میلیاردر زاده
هم
می طلبد
و
هم
تبلیغ می کند.
۲
حتی فرمان تشکیل حزب کمونیست را هم صادر کرده است
۳
خرافه جبهه واحد
فی نفسه
نسخه رهایی بخش نیست.
۴
جبهه واحد می تواند دام و دانه باشد
۵
با همین شعار خرکی جبهه واحد
حمایت از اجامر مرتجع جهل و جنایت و جنون جماران توجیه شده است
۶
جبهه واحد
فقط در صورتی مفید و مؤثر می تواند باشد که تحت فرمانفرمایی پرولتاریای انقلابی و حزب انقلابی اش باشد
۷
یعنی
تشکیل جبهه واحد
بی قید و شرط نیست.
نعمات الهی و معذبات طبقاتی
۱
یکی از پاسدارهای عنگلاب اسلامی هم
در
ناآرامی ها به شهادت رسیده و روانه جنت شده است.
۲
دیروز شهادتش را در رسانه های ج. جنون
تهنیت می گفتند.
۳
مشد حسن دیشب پایان نارضایتی ها و تظاهرات را اعلام کرد
و پیروزی جند الله را به امت تبریک گفت.
۴
ظاهرا توسط رسانه های خارجی
میس اینفرماسیون صورت گرفته بود.
۵
سه برابر کردن قیمت بنزین
در حقیقت
یکی از نعمات الهی است
و
نه
یکی از معذبات طبقاتی
فریدون مشیری
تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار
تفنگ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبان دل، دلی لبریز مهر تو،
تو ای با دوستی دشمن!
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی است
زبان قهر چنگیزی است
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن
شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید
برادر گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان کش برون آید.
تو از آیین انسانی چه می دانی؟
اگر جان را خدا داده است
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را
به خاک و خون بغلطانی ؟
گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی
و حق با تو ست،
ولی حق را ـ برادر جان ـ به زور این زبان نافهم آتشبار
نباید جست!
اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار
تفنگت را زمین بگذار!
پایان
۱
این شعر مشیری باید تحلیل شود.
۲
تفنگ ابزار است.
۳
ابزار در دیالک تیک ابزار و آماج وجود دارد.
۴
تعیین کننده آماج است و نه ابزار
۵
جورج بوش قبل از حمله به عراق
پیش آیة الله پاپ اعظم رفت
۶
یعنی
اجازه گرفت
و
فاجعه در خاوران خاور آغاز شد
۷
همان پاپی که پیامبرش
همین حرف های مشیری را زده بود
۸
ما این شعر مشیری را تحلیل خواهیم کرد
کیفیت هماندیشی با همنوعان چنگی به دل نمی زند.
۱
خلایق کامنت های همنوع شان را یا سرسری می خوانند و یا اصلا نمی خوانند.
۲
آماج خلایق
نه کشف حقیقت و حراست از آن
بلکه
اثبات تمایلات، نظرات و تخیلات خویش
به هر قیمت است.
۳
مناسبات تولیدی به معنی اقتصاد نیست.
۴
مناسبات تولیدی
قبل از همه
فرم مالکیت بر وسایل اساسی تولید است.
۵
مناسبات تولیدی
فرم است.
قالب است.
قابلمه است.
۶
این فرم باید محتوایی داشته باشد.
۷
ما شاید ۱۰۰ بار این محتوا را توضیح داده باشیم.
۸
حتی در چنیدن بحث با همنوعان هماندیش.
۹
بدون کشف این محتوا و اعلام نقش تعیین کننده اش در مناره ها
نمی توان
سیاست ح. ک. چین
را
درک کرد.
۱۰
مناسبات تولیدی
ضمنا
فقط در یک دیالک تیک وجود ندارد.
۱۱
فقط در دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی وجود ندارد
۱۲
مناسبات تولیدی در ان واحد در دو دیالک تیک بنیادی جامعه بشری وجود دارد:
یعنی
یک دیالک تیک ۳ عضوی تشکیل می یابد:
الف
دیالک تیک مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) و روبنای ایده ئولوژیکی
ب
دیالک تیک مناسبات تولیدی و و ایکس؟ (نیروهای مولده)
۱۳
این ایکس
تعیین کننده مناسبات تولیدی است
و
مناسبات تولیدی
تعیین کننده روبنای ایده ئولوژیکی
از انجمله دولت و سیاست و قضاوت و مذهب و هنر و خرافه و ... و نهادهای سیاسی و مذهبی و هنری و قضایی و حقوقی و غیره است.
پیدا کنید
ایکس
را
۱۴
رابطه در هستی به طور کلی
اما دیالک تیکی است.
۱۵
مناسبات تولیدی هم در ایکس تأثیر مهمی می گذارد و از روبنای ایده ئولوژیکی تأثیر چشمگیری دریافت می کند.
۱۶
با ساده کردن مسائل جامعه بشری نمی توان آنها را درک کرد و توضیح داد
فقط می توان هارت و پورت کرد
ه. ا. سایه
با تمام خشم خویش
با تمام نفرت دیوانه وار خویش
می کشم فریاد:
ای جلاد!
ننگت باد!
آه، هنگامی که یک انسان
می کُشد انسان دیگر را،
می کُشد در خویشتن
انسان بودن را.
بشنو ای جلاد!
می رسد آخر
روز دیگرگون:
روز کیفر،
روز کین خواهی،
روز بار آوردنِ این شوره زار خون.
زیر این باران خونین
سبز خواهد گشت بذر کین.
وین کویر خشک
بارور خواهد شد از گلهای نفرین.
آه، هنگامی که خون از خشم سرکش
در تنور قلبها می گیرد آتش،
برق سرنیزه چه ناچیزست!
و خروش خلق
هنگامی که می پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق،
چه دلاویز است!
بشنو ای جلاد!
می خروشد خشم در شیپور،
می کوبد غضب بر طبل،
هر طرف سر می کشد عصیان
و درونِ بسترِ خونینِ خشمِ خلق
زاده می شود طوفان.
بشنو ای جلاد!
و مپوشان چهره با دستان خون آلود!
می شناسندت به صد نقش و نشان مردم.
می درخشد زیر برق چکمه های تو
لکه های خون دامنگیر
و به کوه و دشت پیچیده است
نام ننگین تو با هر مرده باد خلق کیفرخواه.
و به جا مانده ست از خون شهیدان
برسواد سنگ فرش راه
نقش یک فریاد:
ای جلاد!
ننگت باد!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر