جمعبندی
از
مسعود بهبودی
فاضل نظری
ای عشق! دل دوباره غبار هوس گرفت
از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت
دل باز هم بهانة رفتن گرفت و باز
تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت
گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم
اما دلم برای همان هیـچ کس گرفت
افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست
افسرده آن دلی ست که از همنفس گرفت
لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
هرکس هر آنچه داد به آیینه پس گرفت
۱
دلگرفتگی برای هیچکس
نشانه نیاز به کسی است
۲
نشانه نیاز به ناشناخته ای است.
۳
تلاش مادام العمر هر کس
جست و جوی این هیچکس است
و
ناکامی های پی در پی در هیچکس یابی است.
۴
خرم چارلی چاپلین که
هیچکس
را
بالاخره یافت و با او عمری به سر برد.
۵
تصادف توانگر کند فرد را
خبر کن حریف جهانگرد را
۶
داد و ستد با آیینه
در این شعر فاضل
خیلی ژرف و زیبا ست.
۷
دیالک تیک انعکاس است
انعکاس یعنی عکس انداختن چیزی در آیینه چیز دیگر
و یا عکس برداری کسی از چیزی
ای عشق! دل دوباره غبار هوس گرفت
از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت
دل باز هم بهانة رفتن گرفت و باز
تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت
گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم
اما دلم برای همان هیـچ کس گرفت
افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست
افسرده آن دلی ست که از همنفس گرفت
لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند
هرکس هر آنچه داد به آیینه پس گرفت
۱
دلگرفتگی برای هیچکس
نشانه نیاز به کسی است
۲
نشانه نیاز به ناشناخته ای است.
۳
تلاش مادام العمر هر کس
جست و جوی این هیچکس است
و
ناکامی های پی در پی در هیچکس یابی است.
۴
خرم چارلی چاپلین که
هیچکس
را
بالاخره یافت و با او عمری به سر برد.
۵
تصادف توانگر کند فرد را
خبر کن حریف جهانگرد را
۶
داد و ستد با آیینه
در این شعر فاضل
خیلی ژرف و زیبا ست.
۷
دیالک تیک انعکاس است
انعکاس یعنی عکس انداختن چیزی در آیینه چیز دیگر
و یا عکس برداری کسی از چیزی
مفاهیم فلسفی را نمی توان به دلخواه تعریف کرد و تحریف نکرد.
۱
معمار ملت در تاریخ بشری بورژوازی ضد فئودالی، مترقی و انقلابی آغازین بوده است.
۲
در ایران
به دلیل سطح توسعه نازل نیروهای مولده
بورژوازی به معنی واقعی کلمه وجود نداشته است.
۳
بورژوازی (طبقه سرمایه داران)
نیمه فئودال ـ نیمه بورژوا
بوده است.
۴
عمدتا مذهبی بوده است.
۵
نماینده معتبر بورژوازی ایران
مهدی بازرگان
آخوند بی عمامه بوده است
۶
او
کتابی تحت عنوان اثبات مته متیکی وجود خدا
ترجمه کرده است.
۷
در واحدهای قومی
به همین دلیل
ملت به معنی واقعی کلمه
با شعور ملی
تشکیل نشده است.
۸
بورژوازی که پس از انقلاب سفید و عنگلاب اسلامی
به سرعت
تشکیل شده
بورژوازی مرتجع واپسین است
که
نه
ضد مذهبی است
نه
ضد فئودالی است
نه
قادر به تشکیل ملت در واحدهای قومی است
و
نه
اصلا
هویت و ماهیت ملی دارد.
۹
بورژوازی واپسین در مقیاس جهانی
ضد ملی است.
متحد کنیسه و کلیسا و مسجد است
متحد طبقات اجتماعی برده دار و فئودال است.
۱۰
به همین دلیل
در ایران به عوض ناسیونالیسم
امتیسم و پانیسم (پان اسلامیسم، پان ایرانیسم، پان ترکیسم، پان کردیسم، پان عربیسم و ...)
سر بر کشیده است.
۱۱
از اواخر قرن ۱۹
پرچم ناسیونالیسم
را
سوبژکت طراز نوین تاریخ
یعنی
طبقه کارگر تحت رهبری حزب مارکسیستی ـ لنینیستی اش
به دوش می کشد
۱۲
تنها تلاش معنامند برای تشکیل ملت در ایران
توسط پیشه وری
در
دیار اتش ها
صورت گرفته است که نماینده پرولتاریا بود.
۱۳
در جمهوری خلق چین
در تحلیل نهایی
پرولتاریا ست که ملت بزرگ چین را تشکیل می دهد.
۱۴
کردستان ساختار فئودالی داشته است
هر قبیله ساز ملوک الطوایفی خود را زده است و مزدور قلدری از اینجا و آنجا بوده است.
۱۵
اکنون جای همه چیز خالی است و شبح شعله ور گشتن جنگ های پانیستی خونین در فضای کشور
و تجزیه اش ( بالکاننیزاسیون) به چشم می خورد.
حکایت خواجه نصیر طوسی
۱
خواجه نصیر طوسی همراه با علمای منجم دیگر
در سفر بود.
۲
نرسیده به مقصد
آفتاب غروب می کند.
۳
خواجه نصیر طوسی و یاران کنار آسیابی بساط خور و خواب خود را پهن می کنند و آسیابان از آنها پذیرایی می کند.
۴
خوابیدن
شباهنگام
زیر آسمان پر ستاره
صفایی دارد.
۵
خواجه نصیر طوسی و یاران به آسیابان می گویند
تشک و لحاف ما را همین جا بینداز تا شب را سحر کنیم.
۶
خسته هم بودند.
علما
۷
آسیابان می گوید:
بهتر است که در آسیاب بخوابید
چون
شب باران خواهد آمد
۸
منجمین به ریش آسیابان پیر بی سواد می خندند و می گویند
نه
ما منجیم و بهتر از تو می دانیم.
۹
آسایابن می گوید
خود دانید
ولی
اگر باران آمد و در زدید
به روی تان باز نخواهم کرد
چون من دور از در می خوابم و در هیاهوی آسیاب دق الباب شما را نمی توانم بشنوم.
۱۰
می گویند
بی خیال.
۱۱
پس از نیم ساعت
باران می بارد
و
علما را حسابی خیس می کند.
۱۲
چاره ای جز دق الباب نمی یابند.
۱۳
در فوری باز می شود
آسیابان مطمئن بوده که در خواهند زد
۱۳
حیرت زده می پرسند:
افرین بر هوش تو.
تو از کجا
با اینهمه اطمینان
می دانستی که باران خواهد آمد
۱۴
آسیابان جواب می دهد:
من
نمی دانستم و نمی توانم هم بدانم.
۱۵
خرم می داند:
شب هایی که باران نخواهد امد
مثل شما زیر آسمان پر ستاره می خوابد
اما
شب هایی که باران خواهد آمد
به
طویله می رود و آنجا شب را سحر می کند.
حراج هندوانه
۱
جورج ریترز
یا
خر است
و
یا
عوامفریب.
۲
به
همین دلیل
هندوانه
زیر بغل کردها می چپاند
و
خواه و ناخواه
خر پروری
می کند.
۳
تاریخ
کردها
تاریخ خریت است.
۴
کردها
در تمامی تاریخ خود
خودستیز بوده اند و بیگانه پرست بوده اند.
۵
هر قبیله کرد
مزدور قلدری بوده است
و
چه بسا تشنه به خون قبایل دیگر کرد
۶
کردها
به
علل متنوع مادی و فکری
نان خونالود
خورده اند.
۷
در بهترین حالت نان رهزنی و زورگیری خورده اند.
۸
جان به ازای نان داده اند و می دهند.
۹
تراژدی کردها
کماکان ادامه دارد.
۱۰
اکنون
ترک ها (آذری ها)
هم
به همان روز کردها افتاده اند.
۱۱
باش
تا
شام نکبتش بدمد
کاین هنوز از نتایج سحر است.
عطار
مختارنامه
در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود
راه
بگویدت که چون باید رفت.
۱
ایراد این رهنمود (چه نمود) خرکی و خطرناک عطار چیست؟
از پختگی است گر نشد آواز ما بلند
کی از سپند سوخته گردد صدا بلند؟
سنگین نمی شد
ـ اینهمه ـ
خواب ستمگران
گر می شد از شکستن دل ها
صدا بلند.
صائب نوحه سرا
معنی تحت اللفظی:
دلیل سکوت ما
پختگی ما ست.
به همان سان که دلیل سکوت اسپند
سوختگی آن است.
اگر شکستن دلها صدا می داشت
خواب ستمگران اینچنین سنگین نمی گشت.
۱
صائب بی شعورترین شاعر مملکت ما ست.
۲
صائب نوحه سرا ست.
۳
بصائب
سان نوحه سرایان و مرثیه خوانان دیگر
وارونه بین و وارونه اندیش و وارونه نما ست.
۴
به همین دلیل
خیال می کند
که
نشانه پختگی
سکوت است و نه سخن.
۵
عوامفریب دیگری
ادعا کرده
که
«سکوت سرشار از ناگفته ها ست»
۶
مرتجع
همیشه
متنفر از سخن است و مشتاق سکوت
۷
ضمنا
صائب
میان پختگی و سوختگی
علامت تساوی می گذارد
تا
خرافه خود
را
اثبات کند.
۸
علاوه بر این
ستمگر
دل کسی را نمی شکند
مقاومت کسان را می شکند.
۹
اگر شکستن دلها
صدا هم داشته باشد
خواب ستمگران
برآشفته نمی شود.
۱۰
بر هم زننده خواب ستمگران
شعور ستمدیدگان است
و
پیش شرط اشاعه شعور
روشنگری است.
روشنگری علمی و انقلابی
هی شاعر
۱
ما
از
پیری
شکوه نداریم.
۲
رنجی که می بریم
از
جوانی
است.
۳
دروه جوانی برای ما
دوره نادانی بوده است
و
دوره بی شرمی
نسبت به مادر و پدر بینوا
۴
تداعی تجارب دوره جوانی
برای ما
کابوس تر از کابوس است
۵
عذاب الیم
است.
۶
مخرب جسم و روح و روان است.
۷
ورجاوند باد دوره پیری
تأملی در واژه خر
۱
خر یکی از مفاهیم رایج از دیرباز در کشور ما ست.
۲
خر
به ویژه در ادبیات انتقادی مشروطه
به وفور به کار رفته است.
۳
مثلا
من که همسر شده ام
خر شده ام.
ایرج میرزا
۴
مفهوم خر
مفهوم نافذی است.
۵
البته
خود خر
خر نیست.
۶
تحقیرواژه گشتن واژه خر (و زن و سگ و استر و گاو و گوساله و گوسفند و قاطر و الاغ و کره خر و ...)
دلیل طبقاتی دارد.
۷
ما سلسله تحلیل هایی در این زمینه منتشر کرده ایم.
۸
نباتات و جانوران مفید و خادم و زحمتکش
توسط طبقه حاکمه که کار فکری و هنری و سیاسی و اداری و حقوقی و قضایی و غیره را در انحصار دارد
از دیرباز
تحقیر شده اند و نباتات و حیوانات بی بر
تجلیل.
۹
خر
تحقیر شده است
اسب تجلیل
۱۰
سگ تحقیر شده است
گرگ تجلیل و ....
۱۱
دایرة المعارف روشنگری
ورق را برمی گرداند
به همین دلیل
تحمل ناپذیر می گردد.
۱۲
یعنی
با
تسلیحات فکری طبقه حاکمه
به جنگ طبقه حاکمه می رود تا از حقیقت عینی (منافع توده)
دفاع کند.
۱۳
دایرة المعارف روشنگری
خریت اعضای طبقه حاکمه از هر نوع
را
اثبات و افشا می کند.
۱۴
به همین دلیل
هم
تحمل ناپذیر است
و
هم
بی مشتری است.
ما هزار سال قبل
کتاب شعری جمع اوری شده و بخشا تحلیل شده توسط حقوقی
خوانده ایم.
و
کماکان دم دست مان است.
۱
تحلیل های رایج از دیرباز
به استثنای تحلیل های سیاوش کسرایی و اشارات فروغ فیلسوف
فرمالیستی اند.
۲
یعنی
به عناصر ظاهری، صوری و فرمال شعر توجه دارند و بس.
۳
به
محتوای ماهوی شعر و ...
اما
بی اعتنا هستند.
۴
برای اینکه با مفاهیم فلسفی بیگانه اند
چه سا حتی
با مفاهیم ادبی، هنری و استه تیکی و غیره
هم
بیگانه اند.
۵
حقیتقت هر شعر و هر چیز دیگر
اما
نه
در
ظاهر و نمود خارجی اش
بلکه در ذات آن است
۶
یعنی در محتوای ماهوی ان است و نه در فرم نمودین آن.
۷
برای کشف حقیقت
باید از نردبام مفاهیم
پله پله پایین رفت و در ظلمات اعماق
حقیقت پای در زنجیر را پیدا کرد و بیرون آورد و نشان خود و خلایق داد.
۸
تحلیل های امثال حقوقی
به درد اتلاف وقت گرانتر از الماس می خورند
۹
وقت آن است که شیوه تحلیل
دیگر شود
و
ذات اشعار و افکار و آثار بررسی شود.
۱۰
تا
حقیقت
تبیین یابد
و
خریت و خر پروری
تقلیل یابد.
مردم از من سؤال می کنند:
« چرا سخت است اطمینان کردن به مردم؟»
سؤال واقعی
اما
این است که
چرا برای مردم
گفتن حقیقت
سخت است.
شین
۱
چرا برای مردم گفتن حقیقت سخت است؟
۲
نظرتان چیست؟
۳
ضمنا
حقیقت چیست؟
آنالیز آرزوها
کاش ناشناخته می ماندند
آدم هایی که فکر می کردیم
بهترین ها هستند .
آدم هایی که روی معرفت شان حساب کرده بودیم.
کاش سر از کارشان در نمی اوردیم.
آن روی سکه شان را نمی دیدیم.
نقاب شان ار کنار نمی زدیم
کاش تصورات مان را
اعتمادمان را
آرامش مان را
خراب نمی کردیم
حریف
۱
این آرزوهای حریف
به
چه معنی
و
به
چه دلیل
است؟
۲
این به معنی انتقاد اجتماعی است:
این به معنی انتقاد از دیالک تیک ظاهر و ذات است.
۳
یعنی
انتقاد از واقعیت عینی است.
۴
دیالک تیک ظاهر و ذات
را
قدما در قرون وسطی
به شکل دیالک تیک ظاهر و باطن
بسط می دادند.
۵
این انتقاد حریف
اما
در واقع
به معنی انتقاد از
تزیین ظاهر
است.
۶
به معنی انتقاد از ظاهرآرایی
به نیت
استتار ذات است
۷
این انتقاد بحق
اما
خود قابل انتقاد است.
۱
قابل انتقاد
اولا
به این دلیل است که
حریف
فریب ظاهر افراد را خورده است
۲
ثانیا
در
ظاهر افراد درجا زده است
و
به ذات انها نفوذ نکرده است
تا
به ظاهرآرایی آنان به نیت استتار ذات
پی ببرد.
۳
چون
با
آنها درگیر نشده است:
۴
چون
به هماندیشی با انان خطر نکرده است
۵
چون
روی دعاوی شان مهر تأیید زده است و برای شان هورا کشیده است.
۶
برای اینکه
هماندیشی
خود
کلید شناسایی هماندیش
و
خویشتن خویش
است.
۸
رابعا
اکنون
پس از شناخت آنان
پشیمان است و نه شادمان
۹
در حالی که
شناخت
عالی ترین دستاورد هستی است.
۱۰
در
شناخت
لذتی اصیل و عمیق آشیان دارد.
۱۱
شناخت به آدمی آرامش بهشتی می بخشد.
۱۲
یکی از دلایل نابسامانی های جسمی و روحی و روانی افراد
خریت آنها
است.
۱۳
با
پوزش از خر
که خر نیست.
۱۴
اگر کسی شک داشت
از
خواجه نصیر طوسی
بپرسد.
جواد مجابی را
به صراحت باید نماد روشنفكري نامید.
حریف
۱
ما جواد مجابی را اصلا نمی شناسیم.
۲
بحث ما بر سر مفهوم فلسفی روشنفکر است و نه مجابی
۳
روشنفکر
یک قشر اجتماعی است.
۴
قشر چیست؟
۵
مثال
جامعه
مثل عمارت چند طبقه ای است.
۶
هر طبقه هر عمارت
حاوی خانه هایی است.
۷
هر طبقه اجتماعی در هر جامعه طبقاتی نیز حاوی اقشار اجتماعی است
۸
مثال
اشرافیت فئودال
به عنوان طبقه اجتماعی
روشنفکران خاص خود را دارد.
۹
رعایا
به عنوان طبقه اجتماعی
روشنفکران خاص خود را دارند.
۱۰
بورژوازی
به عنوان طبقه اجتماعی
روشنفکران خاص خود را دارد.
۱۱
پرولتاریا
به عنوان طبقه اجتماعی
روشنفکران خاص خود را دارد.
۱۲
ما (دایرة المعارف روشنگری)
روشنفکران پرولتاریا هستیم.
سگان سرسپرده پرولتاریا هستیم.
۱۲
این بدان معنی است که روشنفکریت (روشنفکر بودن)
فی نفسه
نه
حسن است و نه عیب.
۱۳
مشخصه اصلی روشنفکران
امرار معاش از طریق کار فکری است:
فلاسفه
علما
فضلا
فقها
شعرا
اهل قلم
وکلا
معلمین
مهندسین
اطبا
...
همه روشنفکرند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر