فریدون توللی
(۱۲۹۸ – ۱۳۶۴)
شاعر، باستان شناس، مترجم، نویسنده، ادیب و طنزپرداز
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
نفت
ادامه
۱
و
مایعِ نفت
را
جز در کان
نتوان یافت
و
کان
خود برکه ای است در ژرفنای خاک
که
به
وسیلۀ حلقات چاهش به خارج مربوط کنند
و
چرخ نهند و دلو بندند و مظروفِ آن به قوٌتِ چارپایان بر سطح کشند.
تخیل و تصور و تصویر پهلوانشاعر دانشمند توده و حزب توده
از
کان نفت
ستایش انگیز
است:
برکه ای در ژرفای خاک
خیلی زیبا ست.
توللی
استخراج نفت
را
در
سنت استخراج آب
توضیح می دهد و به خواننده آثار خود تفهیم می کند.
هویت
استخراج نفت با استخراج آب
در
استفاده از چاه
است
و
تفاوت آندو
در
استفاده از چاه و قنات.
فقط
یک دانشمند باستان شناس
می تواند
از
توان تبیینی اینچنینی
برخوردار باشد.
۲
زنهار
که
بر
سرِ چاه
چپق نکشند و دود نکنند و طبخ ننمایند و ذره بین نیفکنند
که
خطرها
زاید
و
حریق ها
خیزد
و
زیان ها رسد
در این هشدار شاعر توده و حزب توده
ضمنا
تفاوت نفت با آب
و
تفاوت گاز و بخار
تشریح می شود.
گاز نفت
بر خلاف گاز آب (بخار)
قابل احتراق است.
این
خود
شاهکار
است.
۳
اسید مورچه
(ماده سوزناک گزنه)
تقی زاده
چه
(برای اینکه)
که
مایع نفت
را
خود
خاصیتی
است
که
انجره
( انجره به گیاه گزن یا گزنه اطلاق می شود و اسیدی که در خارهای ظریف دارد، سوزاننده است.)
پراکند
و
در شعله بسوزد
شاعر دانشمند
(سعدی پرولتاریا)
مایع نفت
را
به
اسید گزنه
(اسید مورچه)
تشبیه می کند.
توللی
ضمنا
شیمی
آموزش می دهد.
علمای باستان شناس
به
رشته های علمی متنوع نیاز دارند
و
شیمی
یکی از رشته های مهم مورد نیاز آنان است.
۴
و
ابوالفساد
ـ تقی زاده لندنی ـ
فرماید:
بر چاهِ نفتِ فقفاز، روزی چُپُـق کشیدم
ناگه چپق ز دستم، در قعـرِ کان درافتاد
بر جست از آن لهیبی با نعـــرۀ عجیبی
بر دامنِ عبایم، زان شعلـــه آذر افتـاد
دامن کشان جهیدم، از هولِ جان دویدم
در خمره ای پریدم، دستارم از سر افتاد
زین خیز بی محابا، غلطیده خمره از جا
دستم شکست وهم پا، نقصم به پیکر افتاد
منظور شاعر طنزپرداز توده
از
ام الفساد
(تقی زاده لندنی)
سیدحسن تقیزاده
(۱۸۷۸ ـ ۱۹۷۰)
امضاء کننده قرارداد نفت با امپریالیسم انگلیس
است
که
مدتی رئیس مجلس سنا
بوده است.
در
مجلس
مورد بازخواست
قرار گرفت
و
گفت:
«ما آلت فعل بودیم.
اگر ما امضا نمی کردیم، کس دیگری امضا می کرد.»
طرفه
این
است
که
تقی زاده
روزی روزگاری
از
طرفداران مشروطه بوده است.
رسد آدمی به جایی که به جز دلار نبیند.
۵
از
برکتِ نفت
نیز
چونان لبن (شیر)
که
از
آن
سرشیر و ماست و دیگر لبنیات سازند،
چیزها توان ساخت
و
هم از آن جمله است
مومیائی
و
قطران
(ماده سیاهرنگ چسبنده ای که از برخی درختان می چکد و خاصیت طبی دارد)
و
قیر
و
روغن فرنگی
که
در
علمِ طبابتش
وازلین
گویند
و
بر
جای روغنِ عقرب،
در حفرات مجروحه چپانند.
خلاقیت فکری و غنای تخیلی توللی
اکنون
بیشتر
آشکار می گردد:
توللی
نفت
را
به
شیر
تشبیه می کند
و
فراورده های حاصله از هر دو را برمی شمارد.
این
تشبیه
فی نفسه
خیلی زیبا ست.
۶
بیت
وازلین بر زخمِ مژگانت نهادم به، نشد (بهبود نیافت)
تیرِ مژگانت مگر با وازلین آغشته بود؟!
معنی تحت اللفظی:
بر
جراحت حاصل از تیر مژگانت
وازلین زدم.
ولی
مؤثر نیفتاد.
تیر مژگانت
را
احتمالا
به
وازلین
آغشته بودی.
معمولا
به
شمشیر و تیر
زهر
می خورانند
تا
مهلک تر
گردد.
توللی
در این بیت شعر
وازلین
را
به
مثابه دیالک تییکی از زهر و پادزهر (درمان)
تصور و تصویر می کند.
به
همین دلیل
بهبود زخم ناشی از تیر مژگان
دشوار می گردد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر