۱
ما
در
دورانی به سر میبریم
که
عصرِ قهرمانان و پهلوانانِ منفردِ متکی
به قوت روح و بی اعتنا به توده های لَخت و ترسو
پایان یافته
و
عصرِ
قهرمانان خلقی، مجاهدان وابسته به جنبش خلق
که
به
جهانبینی انقلابی و
سازمان انقلابی مجهزند،
آغاز شده است.
تنها به یاری چنین قهرمانانی است
تنها به یاری چنین قهرمانانی است
که
میتوان
وظایف عظیم و ما وراء بغرنجِ تحولِ بنیادی جامعه
را
حل
کرد.
این ردیه طبری
بر
تئوری نخبگان هزارخانی
است.
۲
ما
در
دورانی به سر میبریم
که
عصرِ قهرمانان و پهلوانانِ منفردِ متکی
به قوت روح و بی اعتنا به توده های لَخت و ترسو
پایان یافته
و
عصرِ
قهرمانان خلقی، مجاهدان وابسته به جنبش خلق
که
به
جهانبینی انقلابی و
سازمان انقلابی مجهزند،
آغاز شده است.
طبری
در
این جمله
به سبب بیگانگی با مفاهیم،
ناخواسته
دست به بدآموزی مفهومی (فلسفی، نظری) می زند.
چون
او
در
این جمله
ضمنا
مفهوم فلسفی دوران
را
ناخواسته
تحریف می کند:
خواننده خام
پس از خواندن این جمله طبری
تحریف زیر
را
از
دوران
(عصر)
فراخواهد گرفت:
دوران ما
دورانی
است
که
جانشین «عصرِ (دوران) قهرمانان و پهلوانانِ منفردِ متکی
به قوت روح و بی اعتنا به توده های لَخت و ترسو»
شده است.
خواننده خام
ضمنا
دوران های (اعصار) تاریخی
را
به
دو دسته
تقسیمبندی خواهد کرد:
الف
«عصرِ قهرمانان و پهلوانانِ منفردِ متکی
به قوت روح و بی اعتنا به توده های لَخت و ترسو»
ب
عصر پایان «عصرِ قهرمانان و پهلوانانِ منفردِ متکی
به قوت روح و بی اعتنا به توده های لَخت و ترسو»
و
شروع «عصرِ
قهرمانان خلقی، مجاهدان وابسته به جنبش خلق»
۳
ما
در
دورانی به سر میبریم
که
عصرِ قهرمانان و پهلوانانِ منفردِ متکی
به قوت روح و بی اعتنا به توده های لَخت و ترسو
پایان یافته
و
عصرِ
قهرمانان خلقی، مجاهدان وابسته به جنبش خلق
که
به
جهانبینی انقلابی و
سازمان انقلابی مجهزند،
آغاز شده است.
مفهوم فلسفی دوران
بدین طریق
بر
اساس مفهوم قهرمانان منفرد
تعریف خواهد شد
و
نه
بر
اساس فرماسیون اقتصادی
و
نه
بر
اساس سوبژکت تاریخ
در
مهم ترین اسناد حزب توده
مثلا
در
طرح برنامه حزب
محتوای دوران کنونی
تصریح شده است:
دوران ما
دوران گذار تمام ارضی از سرمایه داری به سوسیالیسم
است.
طبری
شاید
خودش
همین تعریف فلسفی دوران کنونی
را
از
متون مارکسیستی ـ لنینیستی
ترجمه کرده باشد.
ولی
چون
فاقد سواد مفهومی
است،
سرسری
از
آن
گذشته است.
سخنگوی کنونی حزب توده موسوم به نامه مردم
در
سنت طبری
از
دوران کنونی
به
عنوان عصر اطلاعات و غیره
دم زده است
که
ما
مفصلا
تحلیل و منتشر کرده ایم.
خشت اول چون نهاد استاد کج
تا
جماران
می رود بنیاد کج
۴
ما
در
دورانی به سر میبریم
که
عصرِ قهرمانان و پهلوانانِ منفردِ متکی
به قوت روح و بی اعتنا به توده های لَخت و ترسو
پایان یافته
سؤال
این
است
که
چرا و به چه دلیل
طبری
به
این نتیجه مطلقا باطل رسیده است؟
سیاوش کسرایی
نیز
در
تراژدی مهره سرخ
در
گفتگوی خیالی حکیم طوس با سهراب سمج
همین نظر طبری
را
کم و بیش
تکرار می کند.
مراجعه کنید
به
سیری در تراژدی «مهره سرخ»
۵
ما
در
دورانی به سر میبریم
که
عصرِ قهرمانان و پهلوانانِ منفردِ متکی
به قوت روح و بی اعتنا به توده های لَخت و ترسو
پایان یافته
به
مفاهیم این جمله طبری
باید
اندکی دقت کرد:
تعریف (تحریف) طبری در این جمله
از
توده
همان تعریف (تحریف) اجامر تئوری نخبگان از توده
است:
لخت و ترسو
تعریف (تحریف) طبری از توده
کمترین فرقی
با
تعریف (تحریف) هزارخانی از توده (و توده ای) ندارد.
این تعریف (تحریف) طبری از توده
را
اگر
با
تعریف مارکس و انگلس و لنین از توده
مقایسه کنیم
به
تفاوت و تضاد استالینیسم
با
مارکسیسم - لنینیسم
پی می بریم:
مارکس
برای تأکید بر نقش تعیین کننده توده در تحولات جامعه ای
می گوید:
توده
را
باید
از
خویشتن خویش
به
هراس
افکند.
یعنی
توده
را
باید
به
عظمت خارق العاده خود واقف ساخت،
آنسان که توده از شناخت عظمت خود به خودهراسی گرفتار آید.
از
ترس از خود بر خود بلرزد.
کدام توده لخت و ترسو؟
بهترین حزب بلشویک
از
دید لنین
حزبی آنچنان گره خورده با توده
است
که
تپش نبض توده
را
یعنی
شاهرگ دست توده
را
در
دست دارد
و
می تواند
لحظه شروع انقلاب اجتماعی
را
تعیین کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر