بیژن نامدار زنگنه
(۱۹۵۲)
سیاست‌مدار، کارشناس انرژی، مدرس دانشگاه و مدیر ارشد اجرایی
وزیر نفت ایران
از اعضای هیئت علمی دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی و دانشگاه تهران
آموزش:
دانشگاه تهران
حزب:
حزب کارگزاران سازندگی
اگه کارآفرین نباشه یه مشت چیز (کارگر) می مونن از گشنگی می میرن
بیژن زنگنه در منگنه
۱
آب سر بالا می رود
و
قورباغه
ابو عطا می خواند.
۲
کار آفرین
به
لحاظ فرم
یکی
از
مفاهیم مدرن طبقه حاکمه امپریالیستی
است.
۳
کار آفرین
تجلیلمفهومی از بورژوازی (طبقه سرمایه داران) و خدام بورژوازی است.
۴
کارآفرین
(به انگلیسی: Entrepreneur)،
فردی است
که
با
صرف وقت و انرژی لازم، منابع، نیروی کار، مواد اولیه و سایر دارایی‌ها
را
به
گونه‌ای
هماهنگ می‌سازد
که
ارزش آن‌ها یا محصولات حاصل از آن‌ها نسبت به حالت اوّلیه‌اش افزایش یابد
(ایجاد اضافه ارزش کند.)
کارآفرینان
با
مهارتی که در تشخیص فرصت‌ها و موقعیت‌ها و ایجاد حرکت در جهت توسعهٔ این موقعیت‌ها دارند،
پیشگامان حقیقی تغییر در اقتصاد و تحولات اجتماعی
محسوب می‌شوند.
ویکی پیدیا
نتیجه:
بورژوازی = کارآفرین
و
نه
خریدار نیروی کار کارگران
و
نه
طبقه اجتماعی انگل و استثمارگر و ستمگر
۵
بیژن زنگنه
مثل ظریف الظرفا
استاد دانش ـ کاه است.
۶
این اساتید دانش کاه
پرورش یافته در دانش ـ کاه های امپریالیستی اند.
۷
علما و ایده ئولوگ های بورژوازی
دیری است
که
به
تحریف مفاهیم
و
وارونه سازی دیالک تیک های عینی
می پردازند.
۸
تحریف مفاهیم
در ایران
از
زمان شاه
شروع شده است:
کارفرما (سرمایه دار، کارخانه دار، بورژوا) شده کارآما = آماده کننده کار
این مفهوم خر رنگ کن تحریفی
ترجمه مفهوم امپریالیستی (arbeitgeber = کاربخش، کار دهنده) بوده
که
امروزه به طرز مبالغه آمیزتر و بی شرمانه تری
کار آفرین
جا زده می شود.
۹
در فرهنگ فرهنگستیز امپریالیستی
کارگر
هم
نه
(arbeiter = کار کننده)
بلکه
(arbeitnehmer = کار بردار، کار گیرنده)
جا زده می شود.
۱۰
این
به
معنی وارونه سازی دیالک تیک کار و سرمایه
است
۱۱
این به معنی جا زدن صاحب سرمایه به عنوان کاربخش
و
کارگر به عنوان چیز (زباله) است
که
محل کار، امکانات فروش نیروی کار خود (تنها کالای خود، تنها سرمایه خود)
را
از
دشمن طبقاتی خود
یعنی
از
بورژوازی
گدایی می کند.
۱۲
بیژن زنگنه
حرف جدیدی نزده است.
۱۳
آنچه استاد ازل گفته، بگو
می گوید.
۱۴
قضیه در جهان سرمایه داری
واقعا
هم
از همین قرار است:
پیدا کردن کار و فروش نیروی کار خود و تن در دادن به استثمار چه بسا مرگ آور
برای طبقه کارگر
به
درجه آرزویی و آرمانی و ایدئالی
ارتقا یافته است.
۱۵
طبقه کارگر
هم
به
دام طبقه حاکمه امپریالیستی
افتاده است
و
خیال می کند
که
زالو ها
نه
مکنده خون آدمیان
بلکه
بخشنده خون به آدمیان
اند.
۱۶
به
همین دلیل
طبقه کارگر
وقتی هم کارد به استخوانش می رسد و گام به خیابان می گذارد
به
طرز شرم انگیزی
شعار می دهد:
ما گرسنه ایم.
۱۷
طبقه کارگر مانی پولیزه گشته
دچار از خود بیگانگی شده است
یعنی
نمی داند
که
خالق و خلاق و رزاق اصلی
خود او
ست
و
نان و آب و مسکن و پوشاک و خوراک و ...
نتایج کار عرقریز او
هستند.
۱۸
به این پاوپریسم (بی همه چیزی فکری و معرفتی)
باید
پایان داد.
۱۹
پیش به سوی روشنگری علمی و انقلابی
پیش به سوی کمونیسم
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر