در ایستگاه قطاری که از نقشه فرو افتاد.
ترجمهٔ تراب حقشناس
گاه از خود میپرسم آیا شعر آزادی میبخشد؟
گمانم این است
که
شعر به شاعر الهام میکند که آزاد شده است.
هیچ فرد یا شاعری حق ندارد
خود را آزاد احساس کند
تا زمانی که دیگران آزاد نیستند
و جامعه آزاد نیست.
احساس من این است
که
امکان ندارد
من آزاد باشم
تا زمانی که میهنم آزاد نیست.
امکان ندارد
میهن من آزاد باشد
تا زمانی که جامعهٔ آن آزاد نیست.
امکان ندارد
جامعه آزاد باشد
تا زمانی که فرد در آن آزاد نیست.
من به شکل مجازی میگویم
که
بالاترین حد آزادی من
زمانیست
که
از فلسطین آزاد شده باشم،
اما من از فلسطین آزاد نمیشوم
تا زمانی که فلسطین آزاد نشده باشد.
پایان
۱
من به شکل مجازی میگویم
که
بالاترین حد آزادی من
زمانیست
که
از فلسطین آزاد شده باشم،
اما من از فلسطین آزاد نمیشوم
تا زمانی که فلسطین آزاد نشده باشد.
این آخرین جمله درویش و همزمان، نتیجه گیری نهایی او ست:
شاعر فلسطین
در
بند فلسطین
است.
بنده فلسطین
است.
فلسطینی
که
خود
بنده طبقه حاکمه اسرائیل
است.
درویش
بنده ی بنده ای بنده دار
است.
این
بیان مجازی چیزی نیست.
این
بیان دیالک تیک بندگی
است.
ایراد فلسفی این سخن درویش چیست؟
۲
من به شکل مجازی میگویم
که
بالاترین حد آزادی من
زمانیست
که
از فلسطین آزاد شده باشم،
اما من از فلسطین آزاد نمیشوم
تا زمانی که فلسطین آزاد نشده باشد.
ایراد این سخن درویش
بالاترین حد آزادی ح.د تصور کردن آزادی فلسطین
است.
ما
از
فلسطین و ساختار طبقاتی آن
اطلاع زیادی نداریم.
فلسطین
ظاهرا
تحلیل اقتصادی ـ اجتماعی
نشده است.
در
رسانه های امپریالیستی
این تصور اشاعه داده می شود
که
سکنه فلسطین
جمعیتی
عمدتا
گدا
و
مصرف کننده
است
و
نه
مولد.
در
هر حال
درویش
به
شرطی
پس از آزادی فلسطین از یوغ استعمار اسرائیل
می تواند
به
بالاترین درجه از آزادی
دست یابد
که
جزو و عضو طبقه حاکمه فلسطین باشد.
اگر
درویش شاعر توده فلسطین باشد،
حتی
پس از آزادی فلسطین از استعمار اسرائیل
آزاد
نخواهد بود.
باز
هم
بنده اربابی به نام طبقه حاکمه فلسطین خواهد بود.
۳
من به شکل مجازی میگویم
که
بالاترین حد آزادی من
زمانیست
که
از فلسطین آزاد شده باشم،
اما من از فلسطین آزاد نمیشوم
تا زمانی که فلسطین آزاد نشده باشد.
روشنفکران بی شعور ایران
هم
همین کلام درویش
را
کم و بیش
بر زبان راندند:
بالاترین حد آزادی سکنه ایران
زمانیست
که
از ایران آزاد شده باشند،
اما
سکنه ایران از ایران آزاد نمیشوند
تا زمانی که ایران آزاد نشده باشد.
رژیم خاندان پهلوی
بنده ی امپریالیسم امریکا
سرکرده جهان
و
یا
طبقه حاکمه امپریالیستی در مقیاس جهانی
بود.
روشنفکران بی شعور ایران
ظاهرا
به
آماج و ایدئال و آرزوی خود
رسیدند
و
با
تشکیل جمهوری جنون جماران
از
بندگی امپریالیسم امریکا
آزاد
شدند.
اما
این آزادی ایران از بندگی امپریالیسم امریکا
به
بندگی کثیفتر و ذلتبارتر و تراژیکتر توده ایران
منتهی شد.
به
بندگی سکنه ایارن در بند اشرافیت کثافت فئودال و روحانی
منجر شد
که
آزادی
از
یوغ این کثافت
به
احتمال قوی
به
تجزیه و تلاشی کشور
از
سویی
و
لیبیزاسیون آن
از
سوی دیگر
منجر خواهد شد.
۴
من به شکل مجازی میگویم
که
بالاترین حد آزادی من
زمانیست
که
از فلسطین آزاد شده باشم،
اما من از فلسطین آزاد نمیشوم
تا زمانی که فلسطین آزاد نشده باشد.
حالا
فرض کنیم
که
فلسطین از استعمار اسرائیل آزاد شود
و
به
جمهوری جنون فوندامنتالیسم حماس و یا بدتر از حماس
تبدیل شود.
درویش
در
آن صورت
به
همان روز
خواهد افتاد
که
محمد زهری و سیاوش کسرایی و هزاران تن از روشنفکران «آزادیخواه»
افتاده اند.
حماس
یک سازمان اسلامگرای سیاسی-نظامی فلسطینی
است.
این سازمان
در سال ۱۹۸۷ به رهبری عبدالعزیز رنتیسی و شیخ احمد یاسین
به
عنوان شاخه فلسطینی اخوانالمسلمین
تأسیس شده
و
هدف خود
را
«آزادی تمامی خاک فلسطین»
اعلام کردهاست.
ویکیپدیا
بنیانگذاران:
احمد یاسین، محمود الزهار، عبدالعزیز رنتیسی، عبدالفتاح دخان، محمد شمعه، ابراهیم الیازوری
تأسیس: ۱۹۸۷
دفتر مرکزی در غزه
حزب مادر:
اخوانالمسلمین
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر