شین میم شین
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۵ ـ ۲۲)
حکایت دوم
بخش
ششم
شنیدم که فرماندهی دادگر
قبا داشتی هر دو روی آستر
یکی گفتش:
«ای خسرو نیکروز
ز دیبای چینی قبائی بدوز»
بگفت:
«این قدر ستر و آسایش است
وز این
بگذری، زیب و آرایش است
نه از بهر آن می ستانم خراج
که زینت کنم بر خود و تخت و تاج
مرا هم ز صد گونه آز و هوا ست
ولیکن خزینه، نه تنها مرا ست.»
۱
یکی گفتش:
«ای خسرو نیکروز
ز دیبای چینی قبائی بدوز»
بگفت:
«این قدر ستر و آسایش است
وز این بگذری، زیب و آرایش است.»
معنی تحت اللفظی:
حریفی به پادشاه ساده پوش
تهیه قبایی از ابریشم چینی
را
توصیه می کند.
پادشاه در جواب او می گوید:
«فونکسیون قبا ستر عورت و آسودگی از حشرات
و گرما و سرما و غیره است.
قبای ابریشمین به معنی خودآرایی است.»
سعدی
در
این ابیات شعر،
با یک تیر دو نشان می زند:
اولا دادگری را در ساده پوشی شاه خلاصه می کند،
ثانیا زیب و آرایش را محکوم می کند.
این همان ترفند چپ نما و آلوده به ریا و
عوامفریبی است،
که
سبب محبوبیت توده ای سعدی
شده است.
سعدی به این ترفند تسلط مطلق دارد.
او
می
تواند،
برای دفاع و تثبیت سیستم اجتماعی حاکم،
جنبه بی اهمیتی از آن
را
با
تمام توپ و تانکش
زیر آتش انتقاد بی امان
بگیرد
و
ضمنا
ماهیت ضدخلقی
سیستم اجتماعی حاکم
را
و
طبقه حاکمه
را
پرده پوشی کند.
کاش فرمانده کذائی
قبایی از حریر چینی می پوشید
و
به
توسعه
کشاورزی و دامداری و صنعت و تجارت
کمک می کرد.
مسئله آب را حل می کرد
و
از
خرابی
روستاها
جلوگیری
به
عمل می آورد.
سعدی برای پرده پوشی این نکردن های مهم و تعیین کننده،
آن
نکردن فرعی و بی اهمیت
را
عمده و برجسته می کند.
سعدی
ضمنا
کیفیت اشیاء
را
نادیده می گیرد.
چون
حریر چینی
کیفیتا
با
آستر کذایی
تفاوت دارد
و
آسایش تن
در
قبایی از
حریر
به
مراتب
بیشتر
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر