شین میم شین
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۵ ـ ۲۲)
حکایت
دوم
بخش سوم
۱
گنه بود مرد
ستمکاره را
چه تاوان، زن و
طفل بیچاره را.
ادامه
سعدی
در
این بیت شعر
ضمنا
پادشاه را از اجرای نسنجیده و بی خردانه فرامین
شرعی منع می کند و او را به وسعت نظر فرا می خواند.
اما چه فراخواندنی!
خواننده بی آنکه متوجه شود،
پیاله زهر ایدئولوژیکی سعدی
را
سر می کشد:
سعدی
به
وارونه سازی
بی شرمانه حقایق اجتماعی
دست می زند
و
مکارانه
جای ستمگر و ستمکش را عوض می کند.
در
ایده
ئولوژی سعدی
بنده و رعیت فراری
نه
به
عنوان ستم گریز،
بلکه
به
عنوان ستمگر
به دار آویخته می شود
و
شاه خونریز،
نه
به
عنوان بیدادگر،
بلکه
به
مثابه مجری داد، مجری فتوا و فرمان شرع،
شمشیر بر گردن انسان مولد
فرود می آورد،
به
آسانی خوردن کاسه آبی،
حتی.
اما
اگر مرد ستمکاره خانواده داشته باشد، بهتر است که
عفو شود.
سعدی باید تمام عمر در چنگ تناقضات منطقی لاینحل
به
سر
برده
باشد:
برای اینکه
از
سوئی
تئوری خرافی و ضد علمی و فاشیستی ـ
فئودالی بنیاد
او
را
به
قتل بی
چون و چرای «موذی»
فرا می خواند
و
از
سوی دیگر
خرد اندیشنده
او
را
به
وسعت نظر و هومانیسم سرشته به پراگماتیسم
سوق می
دهد.
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر