احسان طبری
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
آقای هزارخانی با تعبیر نادرست از قصه بهرنگی،
میخواهد نشان دهد
که
گویا
ارادۀ فردی
کلید همه قفل ها
ست.
مثلاً
بهرنگی
جایی در قصه مورد بحث،
از
گفتگوی ماهی با ماه
سخن می گوید.
ماه میگوید که انسانها قصد دارند بر روی او بنشینند.
ماهی
با
تحیّر،
در
این نکته
شک می کند.
ماه در پاسخ او میگوید:
"آدمها هر کار که دلشان بخواهد..."،
ولی
ماه فرصت نمی کند
لفظِ "میکنند" را بر زبان جاری سازد،
زیرا ابرِ سیاهی چهره اش را می پوشاند.
برای هزارخانی
این اپیزود،
پایه یک تعمیم فلسفی بزرگ قرار می گیرد.
وی می نویسد:
"تمام
صحنۀ شب و گفتگوی ماهی سیاه کوچولو با ماه
برای این است
که
یک بار دیگر
این مطلب گفته شود
که
انسانها هر کاری که دلشان بخواهد
می کنند
و
یک بار
دیگر عاملِ اراده در پیروزی بر "محال" و "غیرممکن"
برجسته شود.
هزارخانی
تحصیلکرده رشته پزشکی
است.
آنهم
در
دانشگاه فرانسه.
با
این حال
کمترین فرقی
با
محمود احمدی نجات
مسعود رجوی
و
مریم جولیانی - مولیانی
ندارد.
یعنی
اگر
تحصیل دانشگاهی
هم
نکرده بود،
چیزی
از
دست
نداده بود.
به
قول گاوی در طویله ای،
و گرنه من همان گاوم
که
بودم.
پزشک
باشی
و
ضمنا
از
پیروزی انسان ها بر محال و غیر ممکن
دم بزنی،
فاجعه
است.
محمود احمدی نجات
مسعود رجوی
و
مریم جولیانی - مولیانی
حتی
مترقی تر و علمی اندیش تر
از
هزارخانی
اند.
چون
آنها
غلبه بر محال و غیرممکن
را
در
انحصار مطلق باری تعالی مطلق
(مشیت الهی، کن فیکون)
می دانند
و
بس.
انسان
در
قاموس آنان
زباله
حتی
نیست.
عبد و بنده الهی
است.
یعنی
فاقد اختیار
است.
چه رسد به توان تحقق محالیات.
۲
انسانها هر کاری که دلشان بخواهد
می کنند
و
یک بار
دیگر عاملِ اراده در پیروزی بر "محال" و "غیرممکن"
برجسته شود.
منوچهر هزارخانی
معنی مفهوم محال
را
نمی داند.
ولی
به
عنوان پزشک
باید بداند و می داند.
مثلا
نامیراسازی موجودات زنده
امری محال
است.
تریاد زایش و رشد و زوال
شامل حال مطلق همه چیزهای جامد و جاندار هستی
است.
سؤال
ولی
این است
که
چرا و به چه دلیل
هزارخانی
به
انکار متعمدانه و بی شرمانه قوانین و قانونمندی های عینی هستی
می پردازد؟
۳
طبری به این سؤال ما
جواب داده است:
آقای هزارخانی ،
میخواهد نشان دهد
که
گویا
ارادۀ فردی
کلید همه قفل ها
ست.
این کشف طبری
بدان معنی است
که
هزارخانی
برای نشاندن اراده «فرد» ی (نخبه ای) بر اریکه اقتدار مطلق
به
انکار محالیت برخی از چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های هستی
نیاز دارد.
اکنون
اهمیت مقوله فلسفی اراده
برای اجامر فاشیسم، آنارشیسم، فوندامنتالیسم
آشکار می گردد.
ولادیمیر لنین
کجا ست
که
می گفت:
اگر
قوانین ریاضی
حتی
به
نفع بورژوازی
نباشند،
انکار خواهند شد.
(نقل به مضمون)
سؤال قبلی خود
را
تکرار کنیم:
چرا
اراده برای طبقه حاکمه فئودالی (تئولوژی) و بورژوازی
از
چنین اهمیت عظیمی
برخوردار
است؟
طبری
این سؤال را از خود نمی پرسد.
برای اینکه
اراده
برای استالینیسم
هم
از
اهمیت تعیین کننده
برخوردار
است.
ما
بعد
به
این موضوع برمی گردیم.
چون
ادامه تحلیل «تحلیل» هزارخانی و طبری
الزامی است.
۴
ماه در پاسخ او میگوید:
"آدمها هر کار که دلشان بخواهد..."،
ولی
ماه فرصت نمی کند
لفظِ "میکنند" را بر زبان جاری سازد،
زیرا ابرِ سیاهی چهره اش را می پوشاند.
راستی
چرا
بهرنگ
پاسخ ماه به ماهی
را
به
طرز نیمبند و بند تنبانی فرمولبندی می کند؟
طرح مسئله
(طرح سفر به کره قمر)
خود
به
معنی فراهم آمدن شرایط سفر به قمر
است.
سفر به ماه
امری امکان پذیر بوده و واقعیت یافته است.
سفر به ماه
که
جزو محالیات
نبوده است.
۵
ماه میگوید که انسانها قصد دارند بر روی او بنشینند.
ماهی
با
تحیّر،
در
این نکته
شک می کند.
ماه در پاسخ او میگوید:
"آدمها هر کار که دلشان بخواهد..."،
ولی
ماه فرصت نمی کند
لفظِ "میکنند" را بر زبان جاری سازد،
زیرا ابرِ سیاهی چهره اش را می پوشاند.
جواب سؤال فوق الذکر
اولا
در
تردید قهرمان قدر قدرت قصه بهرنگ
(ماهی)
است.
تردیدگرایی
(اسکپتیسیسم)
یکی
از
مهم ترین مکاتب معرفتی ـ نظری (مکاتب تئوری شناخت) بورژوایی واپسین و فاشیسم
است.
مراجعه کنید
به
اسکپتیسیسم و نئواسکپتیسیسم
صمد بهرنگی
بدترین دشمن
تفکر و شناخت
به
طور کلی
بوده است.
به
همین دلیل
به
تردیدگرایی
نیاز مبرم داشته است.
تفکر
چشم اسفندیار همه جریانات مذهبی، فاشیستی، فوندامنتالیستی، آنارشیستی، آوانتوریستی، ایراسیونالیستی و غیره
است.
صمد
از
زبان قهرمان قدر قدرت قصه اش
فرمان پرهیز اکید از تفکر
صادر می کند:
همه اش که نباید فکر کرد.
به راه که بیفتیم
ترس مان می ریزد.
تفکر
موجب دوراندیشی، دیالک تیکی اندیشی، عاقبت اندیشی و استراتژیکی اندیشی
می شود.
تفکر
فرد انسانی
را
به
احتیاط
وامی دارد.
تفکر
فرد انسانی
را
لگام عقلی (راسیونال)
می زند
و
بر
استحکام لگام غریزی (غریزه حفظ نفس)
می افزاید.
تفکر
ایراسیونالیسم و ایراسیونالیته
(خردستیزی و خرافه پرستی)
را
تار و مار می سازد.
۶
ماه میگوید که انسانها قصد دارند بر روی او بنشینند.
ماهی
با
تحیّر،
در
این نکته
شک می کند.
ماه در پاسخ او میگوید:
"آدمها هر کار که دلشان بخواهد..."،
ولی
ماه فرصت نمی کند
لفظِ "میکنند" را بر زبان جاری سازد،
زیرا ابرِ سیاهی چهره اش را می پوشاند.
دلیل فرمولبندی نیمبند و بندتنبانی جواب ماه به ماهی،
همان
است
که
هزارخانی
گفته
است:
صمد
از
زبان ماه
زهر مهلک اراده گرایی
را
در
رگ خواننده ماهی سیاه کوچولو
تزریق می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر