۱۳۹۸ تیر ۲۵, سه‌شنبه

هماندیشی با روزبه (۸)

غلبه بر استالینیسم (۲) 

پروفسور دکتر ورنر هوفمن

برگردان
میم حجری
شین میم شین


بخش دوم

  پیامدهای جنگ جهانی دوم منجر بدان می شود که حلقه آهنین منزوی سازی حول کشور اصلی استالینیسم بگسلد.
    اکنون سوسیالیسم نه تنها به «سیستم جهانی» بدل می شود،
 بلکه علاوه بر آن، ویژگی ملی کسب می کند.
    بدین طریق 
مسائل عملی و نظری (پراتیکی و تئوریکی) جدید زیر مطرح می شوند:

مسئله اول

    مسئله همکاری میان کشورهای سوسیالیستی با انواع متفاوتی از نظام سوسیالیستی، مثلا سوسیالیسم نوع یوگوسلاوی و نوع چینی.

مسئله دوم

  مسئله کشورهای منفردی که در میدان جاذبه موتوری گرفتار آمده اند و سیستم شان در وابستگی به کشورهای دیگر قرار دارد.

روزبه
 
ویژگی ملی برای سوسیالیسم!؟ 
سوسیالیسم نوع یوگوسلاوی و چینی!؟ 
 به
کار بردن این جملات در مقاله فوق هیچ انطباقی با بیانات قبلی شما 
که 
فرماسیون سوسیالیسم 
را 
بدرستی
فرماسیونی اجتماعی ـ اقتصادی
 معرفی می کند 
که 
پس
 از
 فرماسیون سرمایه داری
 آمده 
و 
نمی تواند خصوصیات جغرافیایی به خود بگیرد، 
در
 تضاد
قرار دارد.
 
ما برای هماندیشی با روزبه
سخن او
را
نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
 
۱ 
ویژگی ملی برای سوسیالیسم!؟ 
 
این مفهوم
در
جمله زیر از ورنر هوفمن آمده است:

  پیامدهای جنگ جهانی دوم منجر بدان می شود که حلقه آهنین منزوی سازی حول کشور اصلی استالینیسم بگسلد.
    اکنون سوسیالیسم نه تنها به «سیستم جهانی» بدل می شود،
 بلکه علاوه بر آن، ویژگی ملی کسب می کند.
 
قبل از جنگ جهانی دوم
تنها
اتحاد شوروی 
بود
که
در
آن
انقلاب پرولتری
پیروز شده بود
و
طبقه کارگر
به
مقام طبقه حاکمه طراز نوین
ارتقا یافته بود.
 
ائتلاف آنتی فاشیستی میان اتحاد شوروی، انگلستان (سرکرده جهان) و ایالات متحده امریکا
عملا و عینا
به
معنی پایان محاصره اقتصادی اتحاد شوروی توسط کشورهای سرمایه داری
بود.
 
یعنی
به
معنی
پایان انزوای تنها کشوری بود
که
  سودای گذار به سوسیالیسم
را
در
سر
داشت.
 
۲
  پیامدهای جنگ جهانی دوم منجر بدان می شود که حلقه آهنین منزوی سازی حول کشور اصلی استالینیسم بگسلد.
    اکنون سوسیالیسم نه تنها به «سیستم جهانی» بدل می شود،
 بلکه علاوه بر آن، ویژگی ملی کسب می کند.
 
 پایان جنگ جهانی دوم
ضمنا
به
معنی تقسیم جهان از نو میان کشورهای ائتلاف آنتی فاشیستی
  بوده است:

سرزمین های آزاد گشته توسط ارتش سرخ
(کشورهای اروپای شرقی و آلمان شرقی)
تحت سلطه اتحاد شوروی
قرار می گیرند
و
دیگر ممالک اروپایی
(فرانسه و آلمان غربی و هلند و دانمارک و غیره)
تحت سلطه انگلستان و ایالات متحده امریکا.
 
۳
  پیامدهای جنگ جهانی دوم منجر بدان می شود که حلقه آهنین منزوی سازی حول کشور اصلی استالینیسم بگسلد.
    اکنون سوسیالیسم نه تنها به «سیستم جهانی» بدل می شود،
 بلکه علاوه بر آن، ویژگی ملی کسب می کند.
 
پایان جنگ جهانی دوم
ضمنا
به
معنی پایان سرکردگی جهانی امپریالیسم انگلیس 
بوده است.
 
امپریالیسم امریکا و اتحاد شوروی
بریتانیای کبیر
را
از
مقام سرکردگی
عزل می کنند
و
خود
جای آن 
را
می گیرند.
 
چرچیل چاره ای جز تمکین به قدر قدرت صاحب بمب اتم 
ندارد.
 
۴
اکنون
جنگ جدیدی
میان کشورهای عضو ائتلاف آنتی فاشیستی
(اتحاد شوروی، انگلستان و ایالات متحده امریکا)
آغاز می شود.
 
محتوای این جنگ جدید
انتقال کشورهای تحت سلطه بریتانیای کبیر و حتی تحت سلطه سرکرده های قبلی جهان، فرانسه و اسپاینا و پرتقال 
به
دو سرکرده جدید جهان
 آغاز می شود.
 
جنبش های «انقلابی» در مناطق تحت سلطه بریتانیای کبیر و سرکرده های سابق
کاتالیزور این دست به دست شدن کشورها
ست.
 
روی این اندیشه
هم
باید
کار کرد
و
هم
تأمل کرد.
 
نیم بندی
رهایش های ملی و اجتماعی کشورهای تحت سلطه بریتانیای کبیر و غیره
ضمنا
و
عمدتا
در
همین
تقسیم جدید جهان میان اتحاد شوروی و ایالات متحده امریکا
ست.
 
۴
پیامدهای جنگ جهانی دوم منجر بدان می شود که حلقه آهنین منزوی سازی حول کشور اصلی استالینیسم بگسلد.
    اکنون سوسیالیسم نه تنها به «سیستم جهانی» بدل می شود،
 بلکه علاوه بر آن، ویژگی ملی کسب می کند. 
 
ورنر هوفمن
جامعه شناس 
است
و
نه
فیلسوف.
 
ترجمه و انتشار مطلبی
حتی
ترجمه و انتشار تعاریف مفاهیم فلسفی و سوسیولوژیکی
به
معنی تقبل و تأیید صد در صد آنها نیست.
 
ترجمه ها
چه بسا
برای آشنایی و معرفی مفاهیم و افکار
صورت می گیرند.
 
تحلیل سوسیولوژیکی ورنر هوفمن از استالینیسم
تنها
تحلیل به درد بخوری
است
که
تاکنون
صورت گرفته است
و
حاوی افکار گرانبهایی
است.
 
ولی
تحلیلی سوسیولوژیکی
است.
 
نه
کمتر
و
نه
بیشتر.
 
۵
پیامدهای جنگ جهانی دوم منجر بدان می شود که حلقه آهنین منزوی سازی حول کشور اصلی استالینیسم بگسلد.
    اکنون سوسیالیسم نه تنها به «سیستم جهانی» بدل می شود،
 بلکه علاوه بر آن، ویژگی ملی کسب می کند. 
 
واقعیت این است
که
نه
اتحاد شوروی
جامعه ای سوسیالیستی
بوده
و
نه
دیگر کشورهای اروپای شرقی و آلمان شرقی.
 
سوسیالیسم
یک
فرماسیون اقتصادی
است
و
نه
یک
ادعای بی پشتوانه.
 
همه این کشورها
تلی از خاک و خاکستر بوده اند.
 
تهیه نان خشک و آب خالی
مهمترین مسئله این کشورها بوده است.
 
خرابه های باقی مانده از جنگ
را
که
نمی توان
جامعه
 محسوب داشت،
چه
رسد 
به
 تعیین فرماسیون اقتصادی
برای 
آنها.
 
 
فرانک مک کورت
نویسنده ایرلندی - امریکایی
در
شاهکارش تحت عنوان «خاکستر مادرم»
سرباز در ارتش امریکا 
بوده
و
از
وضعیت آلمان غربی اشغال شده نوشته است:
دختربچه های آلمانی
برای دریافت آدامسی و یا بیسکویتی
خود
را
در
اختیار سربازان یانکی قرار می دهند.
 
در
فرانسه اشغالی
اوضاع 
بهتر از آلمان نیست.


کورتزیو مالاپارته
در
شاهکارش تحت عنوان «پوست»
که
محصص 
ترجمه کرده،
می نویسد:
سربازان اشغالگر یانکی
دیگر رغبتی به دختران فرانسه ندارند.
به
پسربچه ها
روی آورده اند.


حق با روزا بود
که
هشدار داده بود
یا
گذار به سوسیالیسم
و
یا
سقوط 
به
قهقرای بربریت.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر