وینسنت ناوارو
استاد سیاست عمومی دانشگاه جانز هاپکینز
در
آمریکا
و
استاد علوم سیاسیِ
در
اسپانیا
ترجمهی احمد سیف
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
۱
چه عواملی بین این جنبشها مشترک است؟
کدام جنبش ها؟
به روایتی
در
طویله امریکا
بیش از ۱۰۰۰ دار و دسته فاشیستی وجود دارد.
اکثر این دار و دسته ها
در
زمان هیتلر
هم
وجود داشته اند.
این باندهای آدمکش، جانی و جنایتکار
که
جنبش محسوب نمی شوند.
در
سال های ۳۰
در
اقصا نقاط جهان
جریانات فاشیستی
وجود داشته اند.
این جریانات
را
که
نمی توان
جنبش
محسوب داشت
و
به
دنبال وجوه مشترک آنها
گشت.
فاشیسم
در
سال های ۳۰ قرن بیستم
در
اروپا
به
عنوان الترناتیوی برای جنبش کارگری ـ کمونیستی
به
صورت جنبش اجتماعی
در می آید
و
در
برخی از کشورهای اروپا
به
قدرت می رسد.
پس از شکست اردوگاه سوسیالیستی
جنبش کارگری ـ کمونیستی
تضعیف می شود.
خیلی از احزاب کمونیست
تا
حد
کم و نیست
تنزل می یابند.
طبقه کارگر
بی سر و بی سردار
می ماند.
جریانات فاشیستی
که
در
کشورهای امپریالیستی وجود فعالیت داشتند
و
جریانات فاشیستی
که
در
کشورهای سوسیالیستی
به
طرز مخفی و زیر زمینی
فعالیت می کردند،
فرصت
را
غنیمت می شمرند
و
به
فعالیت علنی
روی می آورند.
جای آلترناتیو کارگری ـ کمونیستی
را
الترناتیو شبه کارگری ـ فاشیستی
پر می کند.
جنگ زرگری
میان بد و بدتر
شروع می شود:
جنگ زرگری میان احزاب امپریالیستی و دار و دسته های فاشیستی.
۲
اگرچه
اغلب احزابی که بهعنوان پوپولیست
تعریف میشوند
متفاوتاند،
ولی
خصلتهای مشترکی دارند.
منظور استاد دانشکاه
از
تفاوت احزاب فاشیستی
چیست؟
ترامپ
در
ایالات متحده امریکا
عضو و کاندید حزب امپریالیستی جمهوریخواه
است.
حزب جمهوریخواه
را
که
کسی
نماینده پوپولیسم
قلمداد نمی کند.
حزب ماری لوپن
در
فرانسه
حزبی فاشیستی
است
که
سابقه ای طولانی
دارد.
پدیده جدیدی نیست.
قبل
از
ماری لوپن
پدرش
رهبری آن
را
به
عهده داشت.
احزاب فاشیستی در آلمان
قبلا
هم
وجود و فعالیت داشته اند.
احزاب جدیدی
توسط برخی از اعضای حزب دموکرات مسیحی و غیره
تشکیل
و
به
آنها اضافه شده است.
حزب تره زا می در انگلستان
همان حزب محافظه کار دیرین است
که
علمدار برگزیت
(جدایی از اتحادیه اروپا)
است.
اخیرا حزب جدیدی
توسط یکی از رفقای تره زا می
به
نام حزب برگزیت
هم
تشکیل
و
بدان
اضافه شده است.
کدام تفاوت ها؟
بین این احزاب
تفاوت طبقاتی وجود ندارد.
۳
اگرچه
اغلب احزابی که بهعنوان پوپولیست
تعریف میشوند
متفاوتاند،
ولی
خصلتهای مشترکی دارند.
استاد دانشکاه
به عوض تشخیص و تعیین ماهیت طبقاتی این احزاب
دست
به
عوامفریبی
می زند
و
از
خصلت های مشترک آنها
هارت و پورت می کند.
تفاوت و تضاد تحلیل رئالیستی ـ راسیونالیستی مارکسیستی ـ لنینیستی
با
«تحلیل» های بندتنبانی امپریالیستی
اکنون
آشکار می گردد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر