۱۳۹۸ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۷۷)

 
"حکایت"
منصوره اشرافی

پنهان شدن برای ماندن
ماندن،
برای پنهان شدن
در گردا گرد حصاری
از بقا

کلمه را، نه خواندند
و نه خریدند
کلمه را دور انداختند
خاک کردند
سوزاندند
به آب دادند
و هر روز،
مرگ بود
تا آنکه
هیچ نماند
جز آنکه
در ذهن و خاطره
چون شمع‌های کوچکی
با کورسوهای ضعیف
که تکرار می‌شدند
در فراخ‌سان تاریکی

کلمه!
سال‌های درازی را
تاب بیاور
نیم‌سوخته...

پایان

۱
این شعر
به
لحاظ فرم
شعر زیبائی است
با
تصورات و تخیلات و تصاویری زیبا و بکر و بدیع.

۲
ولی حاوی اشکالی بینشی است:
کلمه
را
هرگز کسی بدون خواندن و پیش از خواندن دور نمی اندازد، خاک نمی کند، نمی سوزاند

۳
کلمه
فی نفسه
خنثی است، بیطرف است و خصومت کسی را برنمی انگیزد.

۴
کلمه
فرم و قالب و ظرف است.

۵
کسی
کاسه و بشقاب را دور نمی اندازد.

۶
خوردنی و دورافکندنی
همیشه
محتوای کاسه و بشقاب است،
مظروف است.

۷
با فرم ها و ظرف ها
کسی دشمنی ندارد.

۸
خصومت انگیز
محتوای کلمات و به عبارت دقیقتر جمله ها ست:
محتوای کلمات
را
مفاهیم و مقوله ها تشکیل می دهند
و
محتوای جملات
را
احکام، قوانین، قانونمندی ها، تئوری ها.

۹
موضعگیری
همیشه نسبت به مضامین واژه ها و جمله های معین
صورت می گیرد:

۱۰
یکی آن مظروف را می پسندد و تبلیغ می کند، دیگری آن دیگری را.

۱۱
وگر نه
شمر لعین
هم
کلمه ها و جمله های خاص خود را دارد و همه را با مضامین درخور خود می انبارد:
بسان ظرف
که
با
مظروفی درخور شمر
پر می شود.

اینهمه خطا در خطبه مختصری از حضرت ابوالفضل
صلواة الله علیه

۱
اولا
چگونه به ۷۰ سال دموکراسی رسیدی؟

۲
انقلاب بورژوایی کبیر فرانسه
در سال ۱۷۸۹ پیروز شده است.

۳
ثانیا
انقلاب بورژوایی کبیر فرانسه
ماهیتا ضد کشیش و کلیسا و مذهب و خرافه بود

۴
انقلاب بورژوایی کبیر فرانسه
با
جریان شطی
از
خون کثیف کشیشان و اشراف فئودال
در کوچه های پاریس
به پیروزی رسید

۵
حالا
تو
همآوازی جلیقه زرد ها با کشیشان را جشن می گیری؟

۶
عقل که با صعود خمینی خردستیز از اعماق جمکران به قلل جماران
بر باد رفته
مقلت کجا ست؟

۷
طبقه حاکمه امپریالیستی
دیری است که
بر
ثمرات خجسته انقلابات بورژوایی
آفتابه برداشته است
و
به بدترین دشمن آرمان های انقلابی بورژوایی بدل شده است.

۸
میان مرکل و می و ماکرون و ترامپ و پوتین و چکمه و چارق و خمینی و خامنه ای و مریم و شیرین و نسرین و احمقی نجات و ظریف الظرفا
به لحاظ ایده ئولوژیکی
دیگر
فرقی وجود ندارد

۹
جلیقه زردها
اصلا
کیانند و چی می خواهند؟

سعدی

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم

دمی با همدمی خرم
ز جانم بر نمی‌آید
دمم با جان برآید
چون که یک همدم نمی‌بینم

مرا رازی است اندر دل
به
خون دیده
پرورده

ولیکن با که گویم راز
چون محرم نمی‌بینم

قناعت می‌کنم با درد
چون درمان نمی‌یابم

تحمل می‌کنم با زخم
چون مرهم نمی‌بینم

خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم
دل خرم نمی‌بینم

نم چشم
آبروی من ببرد از بس که می‌گریم

چرا گریم کز آن حاصل
برون از نم نمی‌بینم

کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
به امید دمی با دوست
و
آن دم هم نمی‌بینم
 
 
 ویرایش:

جعفر کوش آبادی
گل سرخ و خورشید
(۱۳۵۷)

سهم من دستی هست (است. باید ast خوانده شود) و قلمی

سهم من، دامنی از بذر زمخت کلمات (است)
تا در این پاییز دلتنگی
برزگروار
بیفشانم بذرم را بر دفتر خاک

می روم
در
دل باغ
می زنم بیلچه را به زمین
(می زنم بیل به زمین)
و
ورق می زنم آهسته در تاریکی
(و ورق می زنم آهسته)
خاک سرما زده را
و
صمیمانه
بر هر ورقش
می نویسم:
«دانه»
می نویسم:
«گل سرخ»
می نویسم:
«خورشید.»
پایان

دیالک تیک طبقه و نماینده

۱
رابطه طبقه و ایده ئولوگ طبقه
همیشه دیالک تیکی است.

۲
انتقاد روحانیت از فئودالیسم
نه
انتقاد علمی و انقلابی
بلکه
انتقادی کنسرواتیو است.

۳
به نفع حفظ و تحکیم فئودالیسم است.

۴
جوانشیر در حماسه داد
البته بدون اینکه به این دیالک تیک واقف باشد
از وزرای دربارها نام می برد که به دلیل انتقاد
اعدام شده اند.

۵
سعدی فقیه است
و ضمنا منتقد سرسخت سلاطین و خوانین است
اگرچه کیسه های سیم و زر از انان دریافت می کند
اگرچه برای آنان از عرفا و اوپوزیسیون گزارش می دهد.

۶
هابرمش ایده ئولوگ امپریالیسم است
میلیورنش کرده اند
ولی
ضمنا انتقاد می کند
علنا هشدار می دهد

۷
حافظ
حافظ قرآن است
روحانی است
ولی
ضمنا
برای حفظ و تحکیم فئودالیسم
منتقد دربار است

۷
مراجعه کنید به غزل درویشان حافظ

ویرایش:

مرتضی الماسی

بال پروازم را بچین
این آسمان بی ستاره
گره از مشکل هیچ کس وانمی کند
چه رسد به من

جورچین تبسم های در راه مانده ام را بگیر (بیاب.)
(یعنی پازل تبسم های مستور مرا حل کن)
لبی که لبخندش برای تو نباشد،
تلخکامی
آیینش (نصیبش)
باد

دورتر ک باشی،
نه
میل نفسی
می ماند،
نه
هوای پروازی (پر کشیدن از قفسی)

خداوندگار قصه های مضطرب ام (هستم)
شاعر شوریدگی (ها)
فرتوت از هیجان های (هیجانات) نقش آفرین
تسلیم ِ مسلّم ِ هواهای (هوای) آلوده
در میانه ی پروازم (پرواز.)

تعلق من
از
پایه
پوشالی
است

پاک باخته ی معصومانه ترین آرزوهای بی سبب ام (هستم)
برای شوق دیدنت

(مگر شوق دیدن حریف، سبب پاکباختگی شاعر نیست؟)
(پاک باخته ی معصومانه ترین آرزوهای دسترس ناپذیر ام (هستم))

احساس نیازمندی ِ (هوس و یا حس حریص) من
در
تجلی با شکوه دستانت
سکته خواهد کرد

انتقاد از خود و انتقاد از همنوع (انتقاد اجتماعی)
باید علمی و انقلابی باشد
در
غیر این صورت به ضد خود استحاله می یابد.

۱
فقر غذایی
مفهوم نادرستی است.

۲
سوء تغذیه (تغذیه غلط)
مفهوم درستی است.

۳
سوء تغذیه
حتما
نباید به مناسبات تولیدی و یا زیربنای اقتصادی جامعه
مربوط باشد.

۴
فشار خون بالا، سرطان، سوزاک، ایدز، دیابت و غیره
چه بسا
امراض اعضای علاف و عیاش و انگل طبقات حاکمه اند.

۵
دلیل فشار خون
وجود مقادیر زیادی چربی و غیره در خون است.

۶
بحث بر سر این است.

۷
توده های مولد و زحمتکش
بندرت از این بیماری ها رنج می برند.

۸
غذای چرب و نرم
شاید یکبار در عید نصیب شان شود

۹
مثال
عسل برای ما در ایام کودکی
چیزی از جنس کیمیا بود

۱۰
حتی
خرماخواری
نوعی تجمل بود
مثل گردنبند الماس برای اغنیا و شما بود
 
تاثیر یک اثر هنری به مراتب بیشتر از یک کتاب و یا مقاله است.
حریفه شریفه

۱
منظور از تأثیر چیست؟

۲
فرق اثر هنری با اثر علمی و فلسفی چیست؟

۳
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
باید پرسید:
فرق، تفاوت و تضاد شناخت هنری
با
شناخت علمی
و
شناخت فلسفی چیست؟

۴
شناخت هنری
شناختی عاطفی، حسی، بصری، سطحی
است.

۵
با
شناخت هنری
می توان مصرف کننده اثر هنری
را
مثلا بیننده نقاشی و عکس و فیلم
را
و خواننده و شنونده شعر و ترانه و آواز و سمفونی
را
تحت تأثیر سریع و سطحی قرار داد.

یعنی
به
طور مثبت و یا منفی
آلت دست قرار داد

یعنی گول زد

ولی
نمی توان
او
را
تغییر داد

سلب خریت کرد.

۶
با شناخت علمی
مثلا
با فیزیک و شیمی و زیست شناسی و جامعه شناسی و غیره
قوانین و قانونمندی های جزئی از واقعیت عینی
در
اختیار مصرف کننده قرار داده می شود.

شناخت علمی بهتر از شناخت هنری است
و
به
تغییر فکری مصرف کننده
تا حدودی
منجر می شود.

۷
شناخت فلسفی
شناخت کلی از واقعیت عینی است.

چون حقیقت در کل است
پس شناخت کلی به کشف حقیقت منجر می شود

به همین دلیل
فلسفه
را
عقل کل اندیش
می نامند.

شناخت فلسفی
آدمیان را از خطه خریت خارج می سازد و وارد عالم آدمیت می کند

شناخت فلسفی
بزرگ ترین نعمت زندگی است.

شناخت فلسفی
به
ماهیت و ذات واقعیت عینی
نفوذ می کند

شناخت فلسفی
شناختی ریشه ای و رادیکال است

برای کشف حقیقت عینی
و
برای حراست از حریم حقیقت عینی
به
شناخت فلسفی
نیاز مبرم و بی چون و چرا هست

پس
پیش به سوی آموزش تعریف مفاهیم
تمرین کاربست مفاهیم
و
فراگیری تفکر مفهومی

به قول کانت
رسول روشنگری
تفکر یا تفکر مفهومی است
و
یا
عرعر است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر