شین میم شین
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۵ ـ ۲۲)
حکایت
دوم
بخش دوم
خردستیزی
(ایراسیونالیسم)،
دین و
آئین حافظ
است.
مثالی چند
در
زمینه خردستیزی در فلسفه حافظ
۱
ورای طاعت
دیوانگان، ز ما مطلب
که شیخ مذهب ما
عاقلی گنه دانست.
معنی تحت
اللفظی:
از
ما
غیر از پیروی از
مجانین
چیزی انتظار
نداشته باش.
برای اینکه شیخ
آیین ما
خردگرایی و
خردمندی
را
گناه می داند.
حافظ
در
این بیت غزل،
عاقلی
را
حتی
گناه می داند و دیوانگی و جنون را می ستاید.
انتخاب مقوله «می»،
به مثابه مرکزی ترین مقوله در جامعه ـ تئوری حافظ،
از
این رو
ست.
می
هوش و عقل آدمی
را
زایل می کند
و
از
خود و محیط زیست خود
بی خبر و بیهوش می سازد.
۲
خرقه زهد مرا،
آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا
آتش میخانه بسوخت.
معنی تحت
اللفظی:
می
بسان سیلی
خرقه پارسایی مرا
برد
و
خانه خرد مرا
به
آتش کشید.
حافظ
در
این بیت
غزل،
از
فونکسیون و نقش می
(آب خرابات و آتش میخانه)
پرده بر می دارد:
پایان دادن به پارسایی
و
تخریب خانه خرد.
تجلیل پیگیر حافظ از می و میخانه و پیر مغان و
پیر میفروش و ساغر و ساقی
به
معنی خردستیزی
است
و
بس.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر