وینسنت ناوارو
استاد سیاست عمومی دانشگاه جانز هاپکینز
در
آمریکا
و
استاد علوم سیاسیِ
در
اسپانیا
ترجمهی احمد سیف
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
۱
کو آن حزب سیاسی
که
مؤسسات سیاسی و رسانهای موجود
را
به
چالش گرفته باشند
ولی
دشنام پوپولیست بودن
نخورده باشد؟»
مفهوم «حزب اوپوزیسیون»
در
جمله مانیفست حزب کمونیست
«کو آن حزب اپوزیسیونی که از طرف حکومتیانِ مخالفاش،
دشنام کمونیست بودن نخورده باشد»
توسط استاد دانشکاه های امپریالیستی
به
طرز مکانیکی
با
مفهوم پوپولیسم
و
مفهوم «حکومتیان»
با
مفهوم «مؤسسات سیاسی و رسانهای موجود»
جایگزین می شود.
بدین طریق و با این ترفند
جای طبقه حاکمه و هیئت حاکمه
را
«مؤسسات سیاسی و رسانهای موجود»
می گیرند
تا
اولا
طبقه حاکمه و هیئت حاکمه
ماستمالی شود،
ثانیا
خواننده و شنونده این مزخرفات
گیج و سر در گم شود
و
سوراخ دعا
را
گم کند.
بدین طریق
نه
سیخ می سوزد
و
نه
کباب.
اگر کسی تحت تأثیر این مزخرفات خشم گیرد و فعال شود،
در
بهترین حالت
می تواند
خبرنگاری
را
ترور کند
و
یا
دم در نیویورک تایمز
بمبی بگذارد.
ولی
به
ندرت
کسی
به
یاد طبقه حاکمه و هیئت حاکمه می افتد.
ترامپ و پوتین و می و غیره
انگار
از
کره مریخ آمده اند
و
جزو و عضو طبقه حاکمه و احزاب طبقه حاکمه
نبوده اند و نیستند.
بلکه
دشمنان انتزاعی مؤسسات سیاسی کذایی و رسانه های ماورای طبقاتی همگانی
اند.
۲
همان طور
که
در
قرن بیستم با واژهی کمونیسم
اتفاق افتاد
عبارت «پوپولیسم» درقرن بیستویکم
به
وسیلهی تشکیلات سیاسی و رسانهای
برای تعریف هر جنبشی بهکار برده میشود
که
قدرتشان، مشروعیتشان و سیاستهای عمومی نولیبرالی
را
که
برجمعیت خود تحمیل میکنند،
به پرسش گرفته باشد.
بهترین وسیله برای عوامفریبی
متد مقایسه
است.
استاد دانشکاه
درست
همان متد عوامفریبی
را
به
خدمت می گیرد
که
رسانه های امپریالیستی
همیشه به خدمت گرفته اند:
مقایسه مثلا درامد کارگری در بنگلادش با درآمد کارگری در آلمان.
هدف
پیشاپیش
تعیین شده است:
تحمیق طبقه کارگر.
استاد دانشکاه
واژه کمونیسم در قرن بیستم
را
قابل قیاس با واژه پوپولیسم در قرن بیست و یکم
می داند.
چرا و به چه دلیل منطقی و تجربی؟
به
این دلیل
که
تهمتواژه کمونیسم
در
قرن بیستم
توسط اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی
بر
ضد هر مخالفی
به
خدمت گرفته می شد
و
تهمتواژه پوپولیسم
در
قرن بیست و یکم
توسط تشکیلات سیاسی و رسانه ای
گرفته می شود.
استاد دانشکاه
اما
نمی گوید
که
محتوای واژه کمونیسم
چی بود
و
دشمنان جنبش کمونیستی
کدام طبقات اجتماعی بودند؟
اما
بی شرمانه
اعلام می دارد
که
واژه پوپولیسم
به
هر جنبشی
نسبت داده می شود
که
قدرت، مشروعیت و سیاست عمومی نئولیبرالی
را
که
بر
جمعیت کشورهای امپریالیستی
(و نه بر بشریت مولد و زحمتکش به طور کلی)
تحمیل می شود،
زیر علامت سؤال قرار می دهد.
اکنون
اندک اندک
«تعریفی» و در واقع تحریفی از پوپولیسم
(یعنی فاشیسم و فوندامنتالیسم)
سرهم بندی می شود:
فاشیسم و فوندامنتالیسم
عبارت
از
جنبشی
است
که
قدرت و مشروعیت و سیاست های عمومی نئولیرالی تشکیلات سیاسی و رسانه ای
را
زیر علامت سؤال
قرار می دهد.
سود و زیان مفاهیم بندتنبانی
اکنون
روشن می شود:
انگار
تشکیلات سیاسی و رسانه ای
نهادهای ماورای طبقاتی محور شر
اند
و
صاحبان قدرت و مشروعیت و مجریان سیاست های عمومی نئولیرالی
اند.
جایگزین سازی طبقات با مؤسسات ویا نهادها
برای
خاک پاشیدن بر چشمان خلایق خام و خر.
بدین طریق
اندک اندک
زمینه برای جا زدن پوپولیسم (فاشیسم و فوندامنتالیسم)
بسان کمونیسم
به
عنوان جنبش انقلابی کارگری
هموار می گرد.
۳
در بسیاری از کشورها در دو سوی اقیانوس اطلس شمالی، در اروپا و همینطور در امریکای شمالی،
شاهد این پدیده هستیم.
هدف من دراین مقاله این است
که
بررسی کنم
آیا بین این جنبشها نکتهی مشترکی وجود دارد
یا
خیر
و
سپس علل اساسی رشدشان را بررسی میکنم.
هدف استاد دانشکاه
اولا
کشف وجه مشترک جنبش های فاشیستی در اروپا و امریکا
ثانیا
بررسی علل رشد آنها
ست.
۴
در ثانی هدف دیگر من
بررسی استراتژی و محدودیتهای پوپولیسم در مقایسه با دیگر جنبشهای مخالف وضع موجود
(سوسیالیسم)
در
قرن گذشته
است.
استاد دانشکاه
اکنون
از
بند اول مانیفیست حزب کمونیست
دست بر می دارد
و
به
جنبش های مخالف وضع موجود در قرن بیستم
یعنی
به زعم خود
سوسیالیسم
گیرمی دهد.
در
قرن بیستم
که
از
جنبش های فاشیستی
خبری نبود.
در
قرن بیستم
که
دو جنگ امپریالیستی جهانی اول و دوم
صورت نگرفته بود.
موسولینی و هیتلر و فرانکو و ژنرال های یونان و پرتقال و شیلی و غیره
که
هیولاهای فاشیستی قرن بیستم نبوده اند.
در
قرن بیستم
فقط
سوسیالیسم
بود
و
به
معنی جنبش های مخالف وضع موجود بود.
معلوم مان نشد
که
اساتید دانش کاه ها
جه مؤلف و چه مترجم
چه ناوارو و چه سیف
عوام واره اند و یا عوام وارگی پژوه؟
خواب آلودند و یا خواب آور؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر