
تزهايی راجع به فويرباخ
کارل مارکس
اديت شده توسط انگلس
ترجمه و تحلیل
از
شین میم شین

تز سوم
۱
آموزه ماتریالیستی فویرباخ
در
زمینه تغییر شرایط و تربیت،
فراموش می کند
که
شرایط
توسط انسان ها تغییر می یابند
و
مربی
(تربیت کننده)
خودش
باید
تربیت شود.
آموزه ماتریالیستی فویرباخ
از این رو
باید
جامعه
را
به
دو بخش
تقسیم کند:
دو بخشی که یکی از آنها
بر فراز جامعه قرار دارد.
ماتریالیسم فویرباخ
اما
ماتریالیسم متافیزیکی
است
و
به
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
اعتنایی ندارد.
به همین دلیل
به
این نتیجه ایدئالیستی
می رسد
که
مربی مربی
مربی سوبژکت تحول
(انسان ها)
باید
قوه ای
فراجامعه ای
باشد.
در
نتیجه
ماتریالیسم فویرباخ
در
عرصه جامعه بشری
به
منجلاب ایدئالیسم
در می غلتد.
به قول گئورگ لوکاچ
منبع هر خریت و خیانت و جنایت
بی اعتنایی
به
دیالک تیک
است.
۲
انطباق تغییر شرایط با کردوکار بشری و یا با خود دگرگون سازی بشری
فقط
می تواند
به مثابه پراتیک انقلابی درک
و
به طرز راسیونال (عقلی) فهمیده شود.
منظور مارکس
از
انطباق شرایط اوبژکتیو با کردوکار تحول بخش بشری (کردوکاری که دیالک تیکی از تحول اوبژکتیو + تحول سوبژکتیو = تحول شرایط اوبژکتیو + تحول شرایط سوبژکتیو، یعنی تحول سوبژکت تحول بخشنده، یعنی همان تربیت مربی)
فقط
به
مثابه پراتیک انقلابی
قابل درک
است
و
به
طرز راسیونال
(بخردانه)
قابل فهم و تفهیم.
مارکس
در
تز سوم
ماتریالیسم متافیزیکی فویرباخ
ماتریالیسم متافیزیکی فویرباخ
را
با
ماتریالیسم دیالک تیکی
جایگزین می سازد
و
از
بن بست ایدئالیستی
بدر می کشد.
ضمنا
تعریفی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی
از
انقلاب
عرضه می دارد:
دیالک تیک انقلاب = حل دیالک تیک اوبژکیتو ـ سوبژکتیو
(تغییر شرایط اوبژکتیو (عینی) جامعه + تغییر شرایط سوبژکتیو آن = تغییر وجود اجتماعی + تغییر شعور (روح) اجتماعی)
مربی مربی یعنی مربی انسان های تحول بخش = پراتیک انقلابی
ولادیمیر لنین
همین اندیشه مارکس
را
بر مبنای تجارب شخصی خویش در روند انقلاب روس
به شرح زیر تبیین خواهد داشت:
شعور انسان ها
در
روند انقلاب
یکشبه
ره صد ساله می رود.
(نقل به مضمون)
پایان تز سوم
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر