۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۳, جمعه

سیری در مرثیه ابتهاج «طبری» در رثای احسان طبری (۴۰)

تحلیل
از
میمحا نجار


پرسشی کان هست همچون دشنه،
تیز
پاسخی دارد همه خونابه ریز

آنهمه فریاد آزادی زدید
فرصتی افتاد و زندانبان شدید

آن که او امروز در بند شما ست
در غم فردای فرزند شما ست

راه می جستید و در خود گم شدید
مردمید،
اما
چه نامردم
شدید

کجروان با راستان در کینه اند
زشت رویان دشمن آیینه اند

آی آدم
این صدای قرن ما ست
این صدا از وحشت غرق شما ست

دیده در گرداب کی وا می کنید؟
وه
که
غرق خود
تماشا می کنید.

پایان
 
این بند آخر مثنوی مرثیه سایه است.

۱
پرسشی کان هست همچون دشنه،
تیز
پاسخی دارد همه خونابه ریز

معنی تحت اللفظی:
سؤالی که بسان دشنه تیز است،
حاوی جوابی است
که
خونابه ریز
(اشک خونین ریز)
است.

سایه
در
این بیت مثنوی مرثیه
به
سؤالاتی
که
به زعم سایه
 اجامر جهل و جنایت و جنون جماران
از
خویشتن 
خواهند کرد،
جواب می دهد:

چشم هاتان باز خواهد شد ز خواب
سر فرو افکنده از شرم جواب

آن چه بود؟
 آن دوست دشمن داشتن
سینه ها از کینه ها انباشتن

آن چه بود؟ 
آن جنگ و خون ها ریختن
آن زدن، آن کشتن، آن آویختن


سایه
ضمنا
سؤالات آنان
را
به
دشنه تیز
تشبیه می کند.
 
جواب های خونابه ریز سایه به سؤالات اجامر خونریز
به شرح زیرند:

۲
آنهمه فریاد آزادی زدید
فرصتی افتاد و زندانبان شدید

معنی تحت اللفظی:
قبل از قبضه قدرت
خود
را
آزادی خواه
جا زدید.

ولی
وقتی به قدرت رسیدید،
دگراندیشان کشور
را
به
زندان انداختید.

وقتی
از
ساده لوحی و حواس پرتی سایه
سخن می رود،
به همین دلیل است:
سایه شعارهای اعضای طبقات اجتماعی غیرپرولتری
را
به
سکه نقد
می خرد.

سایه
خیال می کند
که
اشرافیت کثافت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی و بازاری
افرادی صادق و رو راست اند
و
به 
هر وعده ای که به خلایق می دهند، 
مردانه
جامه عمل می پوشانند.

سایه
فراموش کرده
که
روحانیت کثافت
غیر از صداقت
کم و کسری
 ندارد.

قرن های متمادی
است
که
این
 زباله ها
خرافه
به
خورد خلایق می دهند:
وعده بهشت برین می دهند
تا
فرزندان توده
را
بسان گاو و خر
به 
مسلخ
گسیل دارند.

۳
آنهمه فریاد آزادی زدید
فرصتی افتاد و زندانبان شدید

سایه
ضمنا
از
ماهیت دولت
خبر ندارد.

تسخیر دولت
و
تشکیل طبقه حاکمه جدید
قبل از همه
به
معنی شروع سرکوب مخالفین از هر نوع
است.

فاشیسم 
(نازیسم)
پس از قبضه قدرت
نه
تنها
حزب کمونیست آلمان
را
ممنوع کرد
 و 
اعضای آن 
را
در
اردوگاه های کار
به
بند کشید و نابود ساخت،
بلکه
حتی
بخشی از سازمان های فاشیستی رقیب
(فرقان و مجاهدین خلق و غیره)
را
به
طرز خونینی
از بین برد.

دولت
نه
اسباب ناز و نوازش مخالفین طبقه حاکمه،
بلکه
ماشین سرکوب خشن و خونین مخالفین
است.

سایه
ظاهرا
از
مارکسیسم ـ لنینیسم
همانقدر
خبر دارد
که
نورالدین کیانوری
داشته است.

دولت
موضوع یکی از آثار تئوریکی مهم ولادیمیر لنین است.

۳

آن که او امروز در بند شما ست
در غم فردای فرزند شما ست
 
معنی تحت اللفظی:
اعضای حزب توده
که
اکنون
در
زندان ها و شکنجه گاه های اجامر جماران
اند،
فکر و ذکری جز سعادت آتی
توله های اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی و بازاری
ندارند.

بیا و کشتی ما در شط شراب انداز


سایه
در
نهایت ساده لوحی و حواس پرتی
از
کیسه باز خلیفه
می بخشد.

اعضای حزب توده
باید
خر 
باشند،
که
در فکر فردای توله های لاشخوران جماران باشند.

۴
راه می جستید و در خود گم شدید
مردمید،
اما
چه نامردم
شدید

معنی تحت اللفظی:
راهجو
بودید
ولی
در
خویشتن خویش
گم شدید.
شبیه آدم
هستید،
ولی
آدم ستیزید.

در 
قاموس سایه
اعضای طبقه حاکمه جدید،
دنبال راه بوده اند.

ولی
پس از قبضه قدرت
خودخواه گشته اند و گمراه.

در
نتیجه
اکنون
به 
ظاهر
 شبیه آدم 
و
در
باطن
آدمی خوار
اند.

سایه
انگار
در
عالم هپروت زندگی کرده است.

اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی و بازاری
عمری هزارساله
دارد.

دولتمداری این طبقه اجتماعی
که
تازگی ندارد.

روحانیت
همیشه 
در قدرت بوده است.

دلیل توهم سایه
علاوه بر ساده لوحی و ظاهرگرایی خودش 
فونکسیون دوگانه روحانیت در جامعه بشری
است:

الف
روحانیت
از
سویی
جزو طبقه حاکمه 
بوده است.

یعنی
یک پایش در زیربنای اقتصادی جامعه
بوده است.

روحانیت مالک املاک فئودالی و مستغلات و اوقاف و غیره
بوده است.

یعنی
دولت 
ماهیتا
نماینده منافع روحانیت  
بوده است.

ب
روحانیت 
از
سوی دیگر
«مخالف» متظاهر طبقه حاکمه 
بوده است.

روحانیت
منتقد
برخی از شخصیت ها و کردوکارهای طبقه حاکمه بوده است.

آماج ایده ئولوژیکی روحانیت
تعدیل تضادهای طبقاتی
و
حفظ و تحکیم طویله طبقاتی
بوده است.

۵
راه می جستید و در خود گم شدید
مردمید،
اما
چه نامردم
شدید

کدام راهجویی؟

روحانیت
برای اولین بار 
در
تاریخ شرم انگیز ایران،
پس از پیروزی انقلاب بورژوایی سفید،
سلب حاکمیت و قدرت می شود
و
وارد اوپوزیسیون توسعه و ترقی و تمدن و پیشرفت می گردد
و
عن، گلاب می کند.

سایه
واقعا
حواسپرت
است.


اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی و بازاری
هم
در
واقع
به
سایه
جایزه حواسپرتی
می دهند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر