با
توجه به مطالب ذکر شده
می توان پرسید:
مهمترین تضادهای تاثیر گذار بر سرنوشت کشور در شرایط فعلی
کدام است.
حریف
با
قطب نما سازی شبه مارکسیستی
از
مفهوم مسخ و مثله و مخدوش گشته ی تضاد،
تفکر مفهومی غریب و بی پشت و پناه
را
به
باد فراموشی می سپارد
و
اگر
احیانا
حریفی
بر
تفکر مفهومی
تأکید ورزد
و
تمرین و تعلیم و تعلم مستمر آن
را
لازم بداند،
به
عنوان شخصی با گرایشی مبتنی بر ملانقطی گرایی و لفاظی
تحقیر می شود.
امام زاده بی اعجاز سپیداران
تضاد جویی و تضاد یابی
به
عوض تفکر مفهومی و تحلیل دیالک تیکی ـ ماتریالیستی
است:
جست و جوی
مهمترین تضادهای تاثیر گذار بر سرنوشت کشور در شرایط فعلی
است.
۲
میان
(از میان مهمترین تضادهای تاثیر گذار بر سرنوشت کشور در شرایط فعلی)
رابطه بین این تضادها با یکدیگر
اکنون
در
بیگانگی
با
مفاهیم فلسفی و تفکر مفهومی
و
در
بی اعتنایی
به
مفاهیم فلسفی و تفکر مفهومی
باید
از
میان تضادهای مکانیکی به طرز تصادفی و سوبژکتیو سرهم بندی شده،
تضاد اصلی
را
به
طرز سوبژکتیویستی و پراگماتیستی
مصلحت طلبانه
تعیین کرد.
۳
درک و تلاش
برای حل تضادهای آشتی ناپذیر و مسدود کنندهٔ راه توسعهٔ سیاسی اقتصادی کشور،
می توان
بر
سه تضاد برجسته و مهم
دست گذاشت.
معنی تحت الفظی:
در
پرتو تضاد اصلی
و
در
پرتو درک تضادهای آشتی ناپذیر و تضادهای مسدود کننده راه توسعه سیاسی (و) اقتصادی کشور
و
در
پرتو تلاش برای حل آن تضادها
می توان
بر
سه تضاد زیر
دست گذاشت.
این
موعظه سپیداران
به
چه معنی است؟
اولا
منظور حکما
از
تضادهای آشتی ناپذیر چیست؟
ثانیا
مگر
تضاد اصلی جامعه
آشتی پذیر است؟
ثالثا
منظور از تضادهای مسدود کننده توسعه سیاسی (و) اقتصادی کشور چیست؟
مگر
قرار نبود
که
تضادها
«در
زیر تحرکات پدیده
عمل کنند؟»
یعنی
موتور حرکت و توسعه پدیده باشند؟
حالا
چی شده
که
مسدود کننده توسعه سیاسی و اقتصادی کشور شده اند؟
می توان حدس زد
که
من ـ زور سپیداران
از
تضادهای آشتی ناپذیر و مسدود کننده توسعه سیاسی (و) اقتصادی کشور
تضاد منافع اجامر سیاسی و اقتصادی
است.
یعنی
همه چیز
در
قاموس حریف
سوبژکتیو
است.
تضادهای مورد نظر حریف
فاقد عینیت
اند.
اصلا
تضاد نیستند.
اختلافات علاقه و سلیقه و منافع بندتنبانی و شخصی و قشری و قومی و قبیله ای اند.
این
بدان معنی است
که
حریف
حتی
در
استفاده از مفهوم تضاد
پیگیر نیست.
به
همین دلیل
تضادهای سه گانه مورد نظر حریف
در
پرتو درک تضادهای دیگر
و
در
پرتو تلاش برای حل تضادهای دیگر
برجسته
می شوند.
یعنی
اهمیت شان
نه
اهمیت واقعی و عینی خود آنها
بلکه اهمیتی وابسته به تضادهای دیگر و ضمنا اهمیتی سوبژکتیو
است.
یعنی
تعیین کننده اهمیت و عظمت آنها
حریف
است:
الف
تضاد بین مردم و حاکمیت نظام دیکتاتوری ولایی
(مجموعه مبارزات دمکراتیک مردم برای طرد رژیم ولایت فقیهی در جهت حل آن است.)
این
اولین تضادی
است
که
حریف
در
پرتو تضاد اصلی و درک تضادهای آشتی ناپذیر و مسدود کننده توسعه سیاسی و اقتصادی کشور
و
در
پرتو تلاش برای حل آن تضادها
برجسته کرده است:
تضاد مردم با حاکمیت نظام دیکتاتوری ولایی
به
این تضاد حریف
باید
اندکی دقت کرد:
۱
تضاد بین مردم و حاکمیت نظام دیکتاتوری ولایی
(مجموعه مبارزات دمکراتیک مردم برای طرد رژیم ولایت فقیهی در جهت حل آن است.)
یکی
از
دو قطب تضاد
را
مردم
یعنی
۸۲ میلیون نفر سکنه کشور
تشکیل می دهند
که
در
مقابل حاکمیتی
موضع گرفته اند.
۲
آدم
بی اختیار
یاد زباله پراکنی های رادیو عراق در زمان شاه می افتد.
در
قاموس حریف
آحاد ملت
مخالف حاکمیت حی و حاضر
اند.
حاکمیت حی و حاضر
چیست؟
۳
تضاد بین مردم و حاکمیت نظام دیکتاتوری ولایی
(مجموعه مبارزات دمکراتیک مردم برای طرد رژیم ولایت فقیهی در جهت حل آن است.)
حاکمیت حی حاضر
نه
در
زیربنای اقتصادی جامعه
بلکه
در
روبنای ایده ئولوژیکی آن
قرار دارد:
نظام ولایت فقیه
است.
۴
تضاد بین مردم و حاکمیت نظام دیکتاتوری ولایی
(مجموعه مبارزات دمکراتیک مردم برای طرد رژیم ولایت فقیهی در جهت حل آن است.)
حاکمیت حی و حاضر
در
قاموس حریف
نه
حاکمیتی طبقاتی
بلکه
نظامی ایده ئولوژیکی (مذهبی - روحانی)
است.
این
بدان معنی است
که
در
ایران کنونی
از
طبقه حاکمه
خبری
نیست.
یعنی
حاکمیت ایران
حاکمیت قشری از روشنفکران فئودالی ـ مذهبی ـ روحانی
است.
۵
تضاد بین مردم و حاکمیت نظام دیکتاتوری ولایی
(مجموعه مبارزات دمکراتیک مردم برای طرد رژیم ولایت فقیهی در جهت حل آن است.)
مشخصه اصلی حاکمیت نظام ولایی
دیکتاتوری آن
است.
تأکید مکانیکی حریف
بر
مفهوم دیکتاتوری
نه
بر
اساس تحلیل ماهیت طبقاتی «حاکمیت نظام ولایی»،
نه
بر
اساس تعریف مارکسیستی ـ لنینیستی از مفهوم دولت به طور کلی،
بلکه
برای جا باز کردن اوپورتونیستی
به
شعار
جبهه ضد دیکتاتوری ولایی
است.
۶
تضاد بین مردم و حاکمیت نظام دیکتاتوری ولایی
(مجموعه مبارزات دمکراتیک مردم برای طرد رژیم ولایت فقیهی در جهت حل آن است.)
حریف
قادر
به
تمیز حاکمیت از حکومت
یعنی
زیربنای اقتصادی از روبنای ایده ئولوژیکی
نیست
و
یا
مایل
به
تمیز حاکمیت از حکومت
یعنی
زیربنای اقتصادی از روبنای ایده ئولوژیکی
نیست.
۷
تضاد بین مردم و حاکمیت نظام دیکتاتوری ولایی
(مجموعه مبارزات دمکراتیک مردم برای طرد رژیم ولایت فقیهی در جهت حل آن است.)
راه حل تضاد مردم با حاکمیت