قصه های آقای کوینر
برتولت برشت
ترجمه
و
تحلیل
از
میم حجری
آقای کوینر
ـ اندیشنده ـ
گفت:
«کسی که با خود کاری ندارد، می کوشد که دیگری با او کار داشته باشد.
چنین کسی یا نوکر است و یا ارباب.
نوکر و ارباب کمترین تفاوتی با هم ندارند، مگر در چشم نوکر و یا ارباب.»
چنین کسی یا نوکر است و یا ارباب.
نوکر و ارباب کمترین تفاوتی با هم ندارند، مگر در چشم نوکر و یا ارباب.»
پرسیدند:
«پس بهتر این است که هر کس با خودش کار داشته باشد؟»
آقای کوینر جواب داد:
«کسی که با خودش کار داشته باشد، در واقع با هیچ کار دارد.
چنین کسی نوکر هیچ است و ارباب هیچ.»
«کسی که با خودش کار داشته باشد، در واقع با هیچ کار دارد.
چنین کسی نوکر هیچ است و ارباب هیچ.»
پرسیدند:
«پس بهتر این است که کسی با خودش کار نداشته باشد؟»
«پس بهتر این است که کسی با خودش کار نداشته باشد؟»
«آره، به شرط اینکه نگذارد که کسی با او کار داشته باشد:
یعنی با هیچ کار داشته باشد:
یعنی نوکر هیچی، سوای خود باشد و یا ارباب هیچی، سوای خود باشد.»
یعنی با هیچ کار داشته باشد:
یعنی نوکر هیچی، سوای خود باشد و یا ارباب هیچی، سوای خود باشد.»
آقای کوینر ـ اندیشنده ـ خنده کنان گفت.
پایان
۱
نوکر و ارباب کمترین تفاوتی با هم ندارند،
مگر در چشم نوکر و یا ارباب.»
این حکم آقای کوینر می تواند به معانی زیر باشد:
الف
نوکر
از
دید ارباب
نوکر
است.
ب
نوکر
از
دید خود نوکر
نیز
نوکر
است.
پ
ارباب
از
دید نوکر
ارباب است
ارباب
از
دید خود ارباب
نیز
ارباب
است.
مورد ب
را
هم
مورد تأمل قرار دادیم.
اکنون به موارد دیگر می پردازیم:
پ
ارباب
از
دید نوکر
ارباب است
به رسمیت شناسی اربابیت ارباب توسط نوکر،
روی دیگر مدال به رسمیت شناسی نوکریت خویش توسط نوکر است.
۲
این
به معنی سلب آدمیت از خویشتن،
ضمن به رسمیت شناسی آدمیت ارباب است.
۳
این
به معنی خودستیزی و دشمن ستایی است.
۴
به
زبان ارسطو
این
به معنی به رسمیت شناسی چیزوارگی (ابزار سخنگو وارگی) خویشتن توسط نوکر است.
۵
این
به
معنی از خود بیگانگی نوکر است.
۶
این
به معنی پذیرش بی دلیل، کورکورانه و بی چون و چرای شعور طبقه حاکمه است.
ت
ارباب
از
دید خود ارباب
نیز
ارباب
است.
۱
ارباب
بر خلاف نوکر
به
موقعیت طبقاتی خود
واقف
است.
۲
به
زبان ارسطو
با
سلب آدمیت از نوکر به دلیل موقعیت طبقاتی نوکر،
با
ابزارواره تلقی کردن نوکر،
آدمیت خود
را
اثبات
می کند
بی آنکه بتواند اثبات کند.
چرا و به چه دلیل؟
۳
به این دلیل
که
محتوای شناخت چیزی
در
خود آن چیز است.
۴
محتوای شناخت اوبژکتی
در
خود اوبژکت
است.
۵
خریت خر
در
خود خر
است
و
نه
در
خرچران
خرسوار
خرفروش
۶
این بدان معنی است
که
ارباب
برای اثبات اربابیت خود و نوکریت همنوع
هم
خود
را
و
هم
همنوع
را
سلب عینیت
می کند.
۷
یعنی
به
قضاوت سوبژکتیو
توسل می جوید.
۸
اکنون
به
حرفی
می رسیم
که
قبلا
گفته بودیم:
نوکر و ارباب کمترین تفاوتی با هم ندارند،
مگر در چشم نوکر و یا ارباب.»
این
به معنی قضاوت سوبژکتیو است و بس.
این
به
معنی بی اعتنایی به عینیت خود و همنوع خود
است.
این
به معنی انکار نقش تعیین کننده اوبژکت شناخت
در
دیالک تیک اوبژکت شناخت ـ سوبژکت شناخت
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر