۱۳۹۸ اردیبهشت ۶, جمعه

سیری در فرازی از نوشته فریبرز مسعودی (۱)


دیالکتیک هگل و فعلیت انقلابی
فریبرز مسعودی
نویدنو
( ۶. ۲. ۱۳۹۸)

لنین
 با 
بهره‌گیری از نظریۀ آگاهی طبقاتی کارگران 
به‌
عنوان یک طبقه
 و
 تحلیل ساختاری رویدادها 
به
 آنچه که می‌تواند برآیند این تضادها و تناقض‌های عظیم در جامعۀ آن روز روسیه 
باشد
در
«تزهای آوریل»
با
طرح ریزی شِما و جهت گیری کلی انقلاب می‌گوید:
«ویژگی لحظۀ کنونی در روسیه عبارت است از گذار از مرحلۀ اول انقلاب 
که 
حاکمیت را در اثر فقدان آگاهی و تشکل پرولتاریا به دست بورژوازی داده 
به
 دومین مرحله 
که 
باید حاکمیت را به دست پرولتاریا و بی‌چیزترین دهقانان بسپارد»

تأملی
از
شین میم شین
ما
این فراز از نوشته فریبرز مسعودی
را
که
نوید نو
برجسته کرده،
مورد تأمل قرار می دهیم:
۱
دیالکتیک هگل و فعلیت انقلابی
دیالک تیک هگل؟
دیالک تیک هگل چه ربطی به وضع (و به قول بعضی ها، فعلیت) انقلابی دارد؟
 ۲
لنین
 با 
بهره‌گیری از نظریۀ آگاهی طبقاتی کارگران 
به‌
عنوان یک طبقه
 و
 تحلیل ساختاری رویدادها 
به
 آنچه که می‌تواند برآیند این تضادها و تناقض‌های عظیم در جامعۀ آن روز روسیه 
باشد ...
من ـ زور بعضی ها
از 
نظریه «آگاهی طبقاتی» کارگران
چیست؟
شعور طبقاتی کارگران؟
خیلی ها
خیال می کنند که آگاهی همان شعور است.
ولی
از این خبرها نیست.
آگاهی
مفهومی سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) است
و
در
دیالک تیک خودپویی و آگاهی
وجود دارد.
لنین
در این زمینه کلی مطلب نوشته است.

شعور
(روح)
اما
در
دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح)
وجود دارد
و
عالی ترین مفهوم فلسفی 
است.

یعنی
مقوله ای فلسفی
است.

۳
لنین
 با 
بهره‌گیری از نظریۀ آگاهی طبقاتی کارگران 
به‌
عنوان یک طبقه
 و
 تحلیل ساختاری رویدادها 
به
 آنچه که می‌تواند برآیند این تضادها و تناقض‌های عظیم در جامعۀ آن روز روسیه 
باشد ...
من ـ زور بعضی ها
از
کارگران به عنوان طبقه چیست؟

مگر قرار بود،
کارگران به عنوان زیرطبقه و یا قشر و لایه اجتماعی باشند؟

حریف
حتما
منظور کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم
را
نفهمیده است:

طبقات اجتماعی
به طور کلی
و
به لحاظ کیفی
می توانند از دو پله بلوغ فکری بگذرند:

الف
طبقه درخود

هر
برده ای
رعیتی
پرولتری
برده داری
فئودالی
بورژوایی
بی نیاز از کمک این و آن
می داند
که
برده و رعیت و پرولتر و برده دار و فئودال و بورژوا ست.

این خودشناسی و جایگاه اجتماعی خود شناسی
سهل و آسان کسب می شود.

ب
طبقه برای خود

۱
طبقه برده دار
وقتی
می تواند
از
پلکان طبقه درخود به پلکان طبقه برای خود
صعود
کند
که
به
رسالت تاریخی خود
(کفن و دفن جامعه اشتراکی اغازین)
وقوف حاصل کند.

۲
طبقه فئودال
وقتی
می تواند
از
پلکان طبقه درخود به پلکان طبقه برای خود
صعود
کند
که
به
رسالت تاریخی خود
(کفن و دفن جامعه برده داری و طبقه حاکمه برده دار)
وقوف حاصل کند.

۳
طبقه سرمایه دار
(بورژوازی)
وقتی
می تواند
از
پلکان طبقه درخود به پلکان طبقه برای خود
صعود
کند
که
به
رسالت تاریخی خود
(کفن و دفن جامعه فئودالی و بقایای جامعه برده داری و طبقه حاکمه فئودال)
وقوف حاصل کند.

۴
طبقه کارگر
(پرولتاریا)
وقتی
می تواند
از
پلکان طبقه درخود به پلکان طبقه برای خود
صعود
کند
که
به
رسالت تاریخی خود
(کفن و دفن جامعه سرمایه داری و بقایای فرماسیون های اشتراکی آغازین و برده داری و فئودالی و طبقه حاکمه سرمایه دار)
وقوف حاصل کند.

۴
لنین
 با 
بهره‌گیری از نظریۀ آگاهی طبقاتی کارگران 
به‌
عنوان یک طبقه
 و
 تحلیل ساختاری رویدادها 
به
 آنچه که می‌تواند برآیند این تضادها و تناقض‌های عظیم در جامعۀ آن روز روسیه 
باشد ...

فریبرز مسعودی
باید
تا
دیر نشده
مفاهیم فلسفی
را
بیاموزد 
و 
به خدمت گیرد.

البته
اگر
قصد روشنگری دارد
و
نه
پوز دادن.

من ـ زور بعضی ها
از
تحلیل ساختاری رویدادها 
چیست؟

ساختار چیست؟

۵
لنین
 با 
بهره‌گیری از نظریۀ آگاهی طبقاتی کارگران 
به‌
عنوان یک طبقه
 و
 تحلیل ساختاری رویدادها 
به
 آنچه که می‌تواند برآیند این تضادها و تناقض‌های عظیم در جامعۀ آن روز روسیه 
باشد ...

ساختار 
را
مارکس
در
کاپیتال
به
خدمت می گیرد.

چون
مفهوم فرم
را
نارسا می بیند.

فرم
در
دیالک تیک فرم و محتوا
وجود دارد.

ساختار
اما
در
دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم
از 
سویی
و
در
دیالک تیک ساختار ـ سیستم ـ فونکسیون
از
سوی دیگر
وجود دارد.

مفهوم ساختار
غنی تر
از
مفهوم فرم 
است.

زنده باد مش مارکس.

۶
دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم
ساختار
به
نحوه و نوع پیوند عناصر هر سیستم
اطلاق می شود.

مثال


هم
طشت از اتم های آهن تشکیل می شود
و
هم
تیغه تبر

آنچه
که
موجب تمایز طشت از تیغه تبر می شود،
نحوه و نوع پیوند اتم های آهن
است.

وگرنه
هر دو از اتم های یکسانی تشکیل یافته اند
و
اگر ذوب شوند،
یعنی
اگر 
ساختار شان 
تخریب شود،
مشتی آهن
از
هر دو باقی می ماند.

۷
دیالک تیک ساختار ـ سیستم ـ فونکسیون

مثال

فونکسیون چرخ خیاطی 
دوخت و دوز 
است
و
فونکسیون دیگ
پخت و پز

برای اینکه ساختار آندو متفاوت است.

وگرنه
هر دو از اتم های یکسانی تشکیل یافته اند
و
اگر ذوب شوند،
یعنی
اگر 
ساختار شان 
تخریب شود،
مشتی آهن
از
هر دو باقی می ماند
و
ضمنا
سلب فونکسیونالیته 
می شوند.

سؤال
اکنون این است
که
منظور 
از

 تحلیل ساختاری رویدادها 

چیست؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر