پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و
دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
شعور
(روح، ضمیر، دل)
ادامه
۳۷
·
برپایه شناخت عام از منشاء، ماهیت و فونکسیون های شعور،
باید میان شعور فردی و شعور اجتماعی تفاوت قایل شد.
۳۸
شعور اجتماعی
۱
·
شعور اجتماعی عبارت است از
مجموعه نظریات (تئوری ها)، نگرش ها و افکار (ایده ها) و همچنین حالات و
روحیات و احساسات اجتماعی در فرماسیون اجتماعی معینی.
۲
·
شعور اجتماعی بنا بر محتوایش، عبارت است از انعکاس وجود
اجتماعی و جهان عینی در مجموع.
·
مراجعه کنید به وجود، وجود اجتماعی در تارنمای دایرت
المعارف روشنگری
۳
·
شعور اجتماعی، فقط مناسبات اجتماعی را منعکس نمی کند، بلکه
علاوه بر آن، به انعکس رابطه انسان ها با طبیعت و به انعکاس خود طبیعت می پردازد.
۴
·
محتوای مشخص شعور اجتماعی در فرم های مختلف عرض اندام می
کند.
·
فرم هایی که در جریان توسعه تاریخی تشکیل شده اند و متمایز
گشته اند.
مراجعه کنید به دیالک تیک فرم و محتوا در تارنمای دایرت
المعارف روشنگری
۵
·
شعور اجتماعی به صورت «در خود» (فی نفسه) وجود ندارد.
·
شعور اجتماعی در پیوند لاینفک (ناگسستنی، جدایی ناپذیر) با
شعور فردی وجود دارد.
۶
·
شعور اجتماعی، اما مجموعه ساده (ریاضی) متشکل از شعور فردی
همه اعضای جامعه معینی نیست.
۷
·
شعور اجتماعی بنا بر کاراکتر (خصلت) کلی اش، اجتماعا مشروط
شده و فرم یافته است و لذا فراورده (محصول) مجموعه توسعه تاریخی جامعه است.
۸
·
طبیعی است که شعور اجتماعی، در وهله اول به مثابه شعور فردی
وجود دارد.
۹
·
شعور اجتماعی، اما در جوار خطوط بکلی خاص که از شرایط خاص
زندگی فرد و از معارف تجربی فرد نشئت گرفته اند، حاوی وجوه مشترک با شعور افراد
دیگر است.
۱۰
·
شعور اجتماعی، به مثابه شرایط وجودی فکری جامعه، بر بنیان عینی روابط اجتماعی همگون
(یکسان) فراتر از شعور فردی، بالضروره (جبرا، ناگزیر) تشکیل می شود:
الف
·
بنابرین، شعور اجتماعی، از سویی فقط در شعور فردی و به
واسطه شعور فردی وجود دارد.
ب
·
از سوی دیگر، شعور فردی، چیزی جز نماد (برجستگی) فردی ـ
مشخص شعور اجتماعی و یا نماد فردی ـ مشخص نحوه هستی نیست.
۱۱
·
شعور اجتماعی از استقلال نسبی برخوردار است.
·
استقلال نسبی ئی که
خود را به انحای مختلف نمودار می سازد.
۱۲
·
استقلال نسبی شعور اجتماعی، قبل از همه، در لیاقت زیر آدم
ها تبیین می یابد:
·
در اثرگذاری اکتیو (مبتنی بر آگاهی و نه خودپویی) بر توسعه
اجتماعی.
۱۳
·
در توسعه خاص خود، هم شعور اجتماعی به طور کلی تحت تابعیت
قانونمندی های خاص قرار دارد و هم هر فرم منفرد شعور اجتماعی.
۱۴
·
شعور اجتماعی به مثابه انعکاس وجود اجتماعی، به طور بیواسطه
و در هر نقطه و از هر لحاظ ، به هیچ وجه به ساز توسعه مناسبات اجتماعی مادی نمی
رقصد.
·
آن سان که بتوان هر ایده منفردی را ناشی از علت مادی منطبق با
خود معینی قلمداد کرد.
۱۵
·
قاعدتا ایده های نو
همیشه بر شط فکری موجود از قبل می
پیوندند.
·
ایده های نو بر شط
فکری موجود از قبل، اثر می گذارند و بدان تداوم می بخشند.
·
آن سان که طرز پیوستن به شط ایده های از قبل موجود و نحوه و
نوع توسعه بخشیدن به آن شط، نهایتا بواسطه مناسبات اجتماعی مادی و منافع طبقاتی
منتج از آن تعیین می شود.
۳۹
·
شعور اجتماعی در جامعه طبقاتی آنتاگونیستی، خصلت طبقاتی
دارد.
۴۰
·
شعور اجتماعی در جامعه طبقاتی آنتاگونیستی، هم حاوی افکار و
نظریات (تئوری های) اجتماعی و غیره طبقه حاکمه و هم حاوی افکار و نظریات اجتماعی و
غیره طبقات اجتماعی تحت ستم (توده) است که تضاد شان در مبارزه طبقاتی ایده
ئولوژیکی نمودار می گردد.
·
مبارزه ایده ئولوژیکی ئی که همه عرصه های حیات اجتماعی را
در می نوردد.
۴۱
·
به قول کلاسیک های مارکسیسم (مارکس و انگلس):
۱
·
«افکار حاکم در هر دوران تاریخی (برده داری، فئودالیسم،
سرمایه داری، سوسیالیسم، کمونیسم)، افکار طبقه حاکمه اند.
۲
·
یعنی طبقه اجتماعی ئی که قدرت مادی حاکم جامعه را در دست
دارد، همزمان قدرت فکری (روحی) حاکم همان جامعه است.
۳
·
طبقه اجتماعی ئی که وسایل تولید مادی را در اختیار دارد،
همزمان وسایل تولید فکری را نیز در دست دارد.
·
آن سان که همزمان افکار
محرومین از وسایل فکری تولید، به طور میانگین تحت تابعیت افکار طبقه حاکمه قرار
می گیرند.
۴
·
افکار حاکم، چیزی جز تبیین فکری مناسبات مادی حاکم نیستند.
·
مناسبات مادی ئی که طبقه اجتماعی معینی را به مقام طبقه
حاکمه ارتقا می دهند.
·
یعنی افکار طبقه اجتماعی ئی اند که حاکم بر مناسبات مادی
است.
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۴۶)
۴۲
تفاوت و تضاد شعور اجتماعی طبقات
اجتماعی انقلابی
با
شعور اجتماعی طبقات اجتماعی ارتجاعی
الف
·
ایده ها، نظریات و غیره طبقات اجتماعی مترقی که منافع عینی
شان با قانونمندی های توسعه اجتماعی انطباق دارند، به مثابه قوه و نیروی اکتیو
بزرگ در مبارزه در راه تحول عملی جامعه نمودار می گردند.
ب
·
اما ایده ئولوژی طبقات اجتماعی ارتجاعی که منافع شان در
تضاد با گرایشات توسعه اجتماعی قانونمند عینی قرار دارند، موجب تأخیر و تعلل چشمگیر
پیشرفت اجتماعی می گردند.
۴۳
·
به همین دلیل، مبارزه تعیین کننده بر ضد ایده ئولوژی
ارتجاعی، وظیفه و تکلیف مهم نیروهای مترقی جامعه است.
۴۴
شعور سوسیالیستی
·
در دوران ما (دوران گذار گلوبال از سرمایه داری به
سوسیالیسم) ایده ئولوژی طبقه کار در مبارزه آشتی ناپذیری با ایده ئولوژی بورژوازی
قرار دارد.
۴۵
·
شعور سوسیالیستی بنا بر منشاء و محتوایش، در وهله اول،
انعکاس جایگاه اجتماعی و منافع طبقاتی پرولتاریا ست.
·
شعور سوسیالیستی بعد به انعکاس همه جانبه گرایشات توسعه
قانونمند جامعه سرمایه داری توسعه می یابد و در مارکسیسم ـ لنینیسم تبیین می یابد.
۴۶
·
شعور سوسیالیستی، پس از پیروزی انقلاب سوسیالیستی و در روند
ساختمان سوسیالیسم به میزان رشد یابنده ای به انعکاس دقیق شرایط حیاتی، منافع و
آماج های مشترک توده متحد تحت رهبری سیاسی
و اخلاقی طبقه کارگر و ضمنا به انعکاس گرایشات توسعه قانونمند جامعه سوسیالیستی
بدل می شود.
۴۷
·
بنیان و هسته علمی شعور اجتماعی سوسیالیسم را مارکسیسم ـ
لنینیسم و جهان بینی آن را ماتریالیسم دیالک تیکی و ماتریالیسم تاریخی تشکیل می
دهد.
۴۸
·
نقش شعور اجتماعی و بر بنیان آن، شعور فردی، تحت شرایط سوسیالیستی به طرز مستمری افزایش می یابد.
·
برای اینکه جامعه سوسیالیستی، به طور خودپو (خود به خودی)
تشکیل نمی شود.
·
جامعه سوسیالیستی به طور برنامه ریزی شده، سازمان یافته و
آگاهانه توسط توده های خلق تحت رهبری حزب مارکسیستی ـ لنینیستی توسعه می
یابد.
۴۹
·
در پیوند با آن، تحولی بنیادی در نحوه و نوع سیر روند تاریخ
صورت می گیرد.
·
یعنی گذار از سیر عمدتا خودپوی روند تاریخی ماقبل سوسیالیستی
به نظام اجتماعی ئی صورت می گیرد که در آن، توسعه تاریخی فراتر، آگاهانه جامه عمل
می پوشد.
·
مراجعه کنید به خودپویی در دایرة المعارف جامعه شناسی
مارکسیستی ـ لنینیستی
۵۰
·
آگاهی عمل (عمل مبتنی بر آگاهی و نه عمل مبتنی بر خودپویی)
و یا روند اجتماعی حاصل از این عمل، به
معانی زیر است:
الف
·
اولا بدان معنی است که عمل کنندگان در مطابقت با ضرورت های
عینی توسعه تماماجتماعی (توسعه کل جامعه) عمل می کنند.
ب
·
ثانیا بدان معنی است که آنها دارای شعور ماهیتا درستی از
تأثیرات بغرنج عللی اند که توسط آنها به کار انداخته می شوند.
پ
·
ثالثا بدان معنی است که آنها به این شعور تن در می دهند و
تمکین می کنند.
ت
·
رابعا بدان معنی است که آنها کردوکار خود را آگاهانه برای
نیل به تأثیرات اجتماعی ضرور (جبری) معینی به کار می اندازند و روی همرفته به این
تأثیرت هم دست می یابند.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک علت و معلول در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
ث
·
این خامسا بدان معنی است که اعضای جامعه، قوانین حیات
اجتماعی خود را ماهیتا درست شناخته اند و عمل شان را در مطابقت با این قوانین
شناخته شده به انجام می رسانند.
۵۱
·
طبقه کارگر به مثابه نیروی اجتماعی اصلی دوران ما (دوران
گذار گلوبال از سرمایه داری به سوسیالیسم) خواهان عالی ترین آگاهی در کلیه عرصه های
عمل است.
·
برای اینکه طبقه کارگر فقط در صورتی می تواند منافع خود را پیش
برد و وظایف تاریخی خود را به انجام رساند که اعمال و مطالبات خود را از شناخت
قانونمندی های توسعه اجتماعی استخراج کند و در مطابقت آگاهانه و سازمان داده شده
با این قانونمندی ها قرار دهد.
·
مراجعه کنید به ایده ئولوژی در دایرة المعارف جامعه شناسی
مارکسیستی ـ لنینیستی
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر