۲۴
· اگر شناختی پس از به کار بستنش در پراتیک به
نتایج از قبل تعیین شده منجر شود، این دلیل غیر قابل ردی بر آن خواهد بود که این
شناخت تصویری حقیقی از واقعیت عینی بوده است و این تصویر در محدوده هائی که پراتیک
نشان می دهد، واقعا با اصل خود
انطباق دارد.
۲۵
· پراتیک به مثابه معیار حقیقت حاوی خصلت دیالک
تیکی است.
۲۶
· پراتیک، معیار نسبی و مطلق همزمان است.
۲۷
· پراتیک این خصلت دیالک تیکی خود را در این امر
نشان می دهد که معیار پراتیک بنا بر ماهیت امر، هرگز نمی تواند یک نظر انسانی را
کاملا تأیید و یا تکذیب کند.
۲۸
· به قول ولادیمیر لنین، این معیار به اندازه کافی
«نامعین» است تا مانع تبدیل معارف بشری به یک چیز «مطلق» شود و به اندازه کافی
«معین» است، تا دست رد بر سینه هر نوعی از تشبثات ایدئالیستی و اگنوستیسیسم (ندانم
گرائی) زند.
· (ولادیمیر لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۱۴، ص ۱۳۷)
۲۹
· پراتیک یک معیار مطلق حقیقت است، زیرا آن آخرین
و قطعی ترین محک هر شناختی است.
۳۰
· پراتیک عینیت و لذا مطلقیت شناخت را اثبات می
کند، زیرا اگر شناخت عینی است، پس حاوی عناصر حقیقت مطلق نیز است.
۳۰
· اما در عین حال آزمون و تأیید شناخت به واسطه
پراتیک حاوی عناصر نسبی نیز است و از این رو پراتیک یک معیار نسبی حقیقت است.
۳۱
· پراتیک اولا نمی تواند کلیه موارد کاربست شناخت
را به محک آزمایش بزند، ثانیا پراتیک یک امر ثابت نیست، بلکه خود در توسعه مدام
است.
۳۲
· کاربست و امتحان هر شناخت می تواند همواره تنها
بر مبنای مرحله توسعه حاصله پراتیک صورت گیرد.
۳۳
· توسعه پراتیک اما بطور تاریخی تعیین می شود.
· یعنی وابسته است به توسعه نیروهای مولده و
مناسبات تولیدی.
۳۴
· توسعه پراتیک امکانات جدیدی برای کاربست و
امتحان همه جانبه تر معارف بشری پدید می آورد که قاعدتا به تدقیق هرچه بیشتر آنها
منجر می شود.
۳۵
· پراتیک به مثابه معیار حقیقت، از سوئی حقیقت
شناخت را تا درجه ای از یقین و اطمینان می تواند نشان دهد که بتواند بطور موفقیت
آمیز در کردوکار عملی انسان ها به کار بسته شود و از سوی دیگر به سبب خصلت دیالک
تیکی اش، مانع مطلق کردن و دگماتیسم معارف حاصله می شود و به مثابه نیروی محرکه
پیشرفت علمی، عمل می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر