ایزابل آلنده
دختر داداش سالوادور آلنده
رمانی نوشته که فیلمش هم کرده اند.
۱
جمله ای در این رمان دارد که شنیدینی است:
سیاستمداران
مشتی لاشخورند.
۲
تقسیم کار میان اجامر طبقه حاکمه هست:
یکی فتوا می دهد
دیگری فتوا را اجرا می کند
و
آن میر دلیر عصر طلایی
فتوا را توجیه می کند
و
بی شرم دیگری
جنایات را به گردن مشتی لات و لومپن و لاشخور می اندازد تا امام منجی موعود را تبرئه کند
۳
اصلا
فرق ماهوی میان رئیسی و مرئوسی وجود ندارد.
۴
جان به خاطر نان ستانده می شود
۵
در غیر این صورت
مثلا ولایتی
به بلقیس ولایت
تبدیل نمی شد و کاخی فراختر از کاخ فراعین برپا نمی کرد
۶
اصلا نیت بدی کسی ندارد:
اعضای طبقه حاکمه انگل
جان سران بی همه چیز توده را می گیرند
تا
به نان و نوا برسند
ویرایش:
میرزا علی معجز شبستری
بش گوندی جهان دولتی نیلرسن عموغلو
علم وهنر وصنعتی نیلرسن عموغلو
ئولچ کولگه نی گوندوز،گجه باخ اولدوزا آیه
کافر قاییران ساعتی نیلرسن عموغلو
بوز باش دیدیگین باشه بلا جانه خطردور
یات دور سحر اولسون ، اتی نیلرسن عموغلو
عریان گلجک محشره مخلوق تماما
آلما نسیه ، خلعتی نیلرسن عموغلو
ترجمه:
علی پاشایی
عموغلو دراین جهان سپنج مال ومنال به چه دردت میخورد
علم وهنرو صنعت را میخواهی چکار
اوقات را روزها از طریق اندازه گیری سایه و شب ها با نگاه به ماه و ستاره اندازه بگیر
ساعت ساخت کفار به چه دردت می خورد.
بوز باش مضرر به جسم و بلا به جان آدمی است.
تا بخوابی صبح شده دیگه گوشت به چه دردت میخورد.
مخلوقات در روز محشر لخت وعور حاضر می شوند.
لباس نسیه خریدن کار بیهوده ای است.
مهاجرت = گسست بی پیوست = ذلت مضاعف
۱
مهاجرت اعضای جامعه را از جامعه خویش برمی کند،
بدون انکه به جامعه دیگر پیوند زند.
۲
به همین دلیل
مهاجر
پا در هوا می ماند.
۳
بی کس و بی پناه به تمام معنی.
۴
آن سان که نه تنها توسط بیگانگان تحقیر می شود،
بلکه حتی توسط کودکان خویش
که
به ذلتی بزرگ شان کرده است
از مهره تا طبقه
۱
بود و نبود سید علی و اجامر
تغییری در اوضاع نمی دهد.
ای جماعت ساده لوح
۲
رادیکال بودن
یعنی
از شاخه دل کندن
و
دست به ریشه بردن.
۳
پیش به سوی برقراری حاکمیت توده
ثمره عرق جبین توده است و بذل و بخشش حاتم طائی واره اجامر بی شرم طبقه حاکمه
۱
جوایز رنگارنگ از اسکار تا نوبل و موبل مگر
چیز دیگری اند؟
۲
انتقال نان بخور و نمیر از سفره خالی توده
به کیسه گل و گشاد جماعت انگل ابله
۳
شرم شان باد از این حرفه دیرینه خویش
از ذلت فکری علی اکبر ولایتی تا ذلت معیشتی معلمان ولایتی
آنان که گوشت را به قلم کیمیا کنند
آیا بود نظر به آل عبا و قبا کنند؟
نقدهای نسیه
۱
باید میان نگاه کردن و دیدن فرق گذاشت.
۲
می توان فیلمی را نگاه کرد و یا تماشا کرد و ندید.
۳
به همان سان که
خیلی ها کره زمین را نگاه می کنند
و نتیجه می گیرند که ساکن است.
۴
آنها
ولی آن را نمی بینند.
۵
به همین دلیل نقدها
نسیه اند
ای بسا تشکلات
که
به
تشکیل طویله
منجر می شوند.
۱
تشکل صرف
بدون کسب پیشاپیش شعور انقلابی
برای فاطی تنبان نمیشه.
۲
پیش به سوی روشنگری علمی و انقلابی
هی سیمون دو دیوار
مگه مربی اعضای جامعه
زنان اند؟
تو کجایی تا شود خر چاکرت؟
اولا مگه زلیخا شدن دلبخواهیه؟
ثانیا مگه یوسف تحفه است؟
ثالثا مگه خواهره فکر و ذکری جز بند تنبان نداره؟
مگه حوا نیست؟
نابرده رنج
گنج
میسر نمی شود
کاخ
آن گرفت
جان برادر
که
کار
زد
ایرانی جماعت و مفاهیم
۱
ایرانی جماعت
برخورد عجیب و غریبی به مفاهیم (واژه ها) دارند.
۲
ایرانی جماعت
خیال میکنند که مفاهیم ملک خصوصی شان است
و
هر تعریفی که دل شان خواست
از مفاهیم بینوا به عمل می آورند.
۳
مثلا
کرگدن را
چلوکباب می نامند.
۴
عشق
تعریف روشن دارد:
عشق یعنی
«دل می رود ز دستش»
۵
یعنی
عشق پدیده ای غیر ارادی و خود پو ست.
۶
عشق نوعی وابستگی عاطفی است.
۷
به همین دلیل یکطرفه است
۸
یعنی
اصلا رابطه نیست.
۹
مهر و یا دوست داشتن
اما
مبتنی بر شناخت متقابل است
۱۰
دو طرفه است
۱۱
رابطه است
۱۲
ارادی و اختیاری و آگاهانه است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر