جمعبندی
از
مسعود بهبودی
آره.
۱
این در مورد نژاد و جنسیت و ملیت و سنت و غیره هم مصداق دارد.
۲
خدای آسمانی
هم
انعکاس انتزاعی خدایان زمینی
است.
۳
خطرناکی این خرافه شاعر
در گمراه سازی توده است.
۴
با قبول خرافه شاعر
توده باید بر ضد مذهب بجنگد و نه بر ضد سیستم حاکم
و نه بر ضد طبقه حاکمه.
۵
خیلی از طویله های سیاسی
همین کار را هم می کنند.
۶
بر شیپور جنگ بر ضد مذهب و روحانیت می دمند.
۷
طویله های سیاسی
حتی حرفی از طبقه حاکمه نمی زنند
که
نه
دین دارد
و
نه
شرم
و
همه چیز را آلت دست و دستاویز قرار می دهد.
چون که آوردیم هر دین جدید
اختلاف بیشتر آمد پدید
شاعر
۱
ایراد منطقی و تجربی این بیت شعر کدام است؟
۲
ایراد اصلی اش این است که
جای علت و معلول
را
شاعر
عوض کرده است.
۳
اختلافات فکری
مثلا تشکیل مذاهب جدید و یا انشعاب در مذاهب مختلف
معلول اختلافات مادی و معیشتی ( منافع مادی) است و نه برعکس.
۴
مبارزات اقتصادی طبقات جامعه اند که به صورت مبارزات ایده ئولوژیکی
مثلا مبارزات مذهبی، هنری، سیاسی، اخلاقی، فکری، فلسفی بازتاب می یابند.
۵
مثال: انشعاب در دین مسیح با جنبش انقلابی و ضد فئودالی دهقانان در رابطه بوده است.
۶
تشکیل آیین تشیع
با
مبارزه توده های مردم با سیطره خلفا در رابطه بوده است.
۷
شاعر دچار وارونه بینی است.
۸
دیالک تیک علت و معلول
را
وارونه می سازد:
معلول
را
علت
قلمداد می کند.
۹
فقط مذهب نیست که بهانه قرار داده می شود
۱۰
به عوض مذهب می توان
نژاد
را
ملیت
را
جنسیت
را
زبان
را
سنت
را
بهانه قرار داد
هستیشناسی بدن زن:
نقطهی آغاز خشونت یا پایان آن؟
به مناسبت روز جهانی زن
نوشتهی صوفیا افرا
بحث دربارهی مسئلهی زنان و خشونت علیه آنان یکی از دغدغههای آشنای فمینیستی و فلسفی معاصر است و به یکی از محورهای اصلی مبارزهی فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در دوران کنونی ما بدل شده است.
۱
کسی که این جفنگجمله ها را سرهم بندی کرده
فارسی بلد نیست.
۲
اونتولوژی = وجودشناسی
که از مفاهیم خر رنگ کن در فلسفه امپریالیستی است.
۳
خوب.
منظور از اونتولوژی (وجودشناسی) بدن زن چیست؟
۴
چرا حریف نمی نویسد: شنخت بدن زن؟
۵
عنوان این جفنگ هم غلط است:
هستیشناسی بدن زن:
نقطهی آغاز خشونت یا پایان آن؟
۶
هستیشناسی بدن زن که مساوی با
نقطهی آغاز خشونت یا پایان آن نیست.
۷
بهتر بود چنین نوشته شود:
هستیشناسی بدن زن به مثابه نقطهی آغاز خشونت یا پایان آن؟
البته این جفنگ هم بی معنی است.
۸
بحث دربارهی مسئلهی زنان و خشونت علیه آنان یکی از دغدغههای آشنای فمینیستی و فلسفی معاصر است
الف
اولا بحث که دغدغه نمی تواند باشد.
خود مسئله زنان و زن ستیزی می تواند دغدغه باشد.
ب
ثانیا
دغدغه های فمینیستی و فلسفی
معنی به کلی دیگری دارد.
بحث کذایی می تواند یکی از دغدغه های فمینیسم و فلسفه باشد و یا جنبش فمینیستی باشد
اندکی اندر باب دیالک تیک طبقه و مهره
(آمر و مأمور)
قاتلی بر مسند قضاوت
حریف
۱
اینها
همه
مأمور طبقه حاکمه اند
۲
طبقه حاکمه ای که از جنس اجنه است:
همه جا هست و همه کاره است و هیچ جا نیست.
۳
حتی رئیس رئیسی و اجامر دیگر مأموری بیش نبوده و نیست.
۴
رادیکال بودن
یعنی دست به ریشه بردن
۵
بدون تعویض طبقه حاکمه
هر تغییری و هر تعویضی
سطحی
کشکی
عامیانه
و
عوامفریبانه خواهد بود.
۶
ستیزه مکن با خدا دادگان
خدا داده دولت به شهزادگان
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در ایران ظهور
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر